the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

مردمک

این ترم همstep by step is finished ولی از کتابامون yet بوی تازگی میاد!برگه های چک نویس(چرک نویس!) که اول ترم به قصد practice خریده بودیم،یه دونم کم نشدن!1001 فورمولugly بالا و پایین میپرن و اذن showing میخوان.جزوه ها و سوالای کپی شده هم که از head و کو ل  هم بالا میرن
father and his spouse که نگو.میخوان ما شق الــــــmoon کنیم و (1-6=)5تابیستِ خوشگل(فقط حق داریم ریاضیو20 منهای ایکس بگیریم) و خوش بر و رو تقدیمشون کنیم.
حالا تو اینsituation قاراشمیش وmoonدر scorpion مرد میخوام (خانم یا آقای مهندس!!)این چند،چندصد ورقی رو،تو این مدت کمstick in his/ her mind.....
در هر face  تو این هفته ی باقی مونده should به طور ضربتی و 2 فوریتی درس بخونیم.تا 7 بهمن the last  پاسخنامه رو relax تحویل بدیم و هیچ واهمه ای از (وجب+وجب =)2وجب oil روی آش نداشته باشیم. وگرنه میفتیم به nail جویدن و سر و مو خسیدن!
so،باانگیزه و بدون stress،با یه چوب کلفت و wet بیفتیم به جون dunkey و حالا نزن when بزن؟
اینم چندتا suggestion واسه رسیدن به result مطلوب:
1-شرایط مناسب مطالعه را فراهم کنید.
2-باور و اعتقاد خود را به موفقیت افزایش دهید.
3-با فشارهای روانی که ممکن است بر شما وارد شوند مقابله کنید.
4-برنامه ریزی درسی نباید فراموش شود.
5-درمورد مطالعه مستمر استراحت به از 50دقیقه را حتما رعایت کنید.
6-افکار مزاحم مانع تمرکز فکر میشوند،برای رهایی از آنها کاغذ کوچکی تهیه کرده و در اثنای مطالعه آنها را یادداشت کنید با این نیت که موقع غذا یا خواب به آنها خواهید پرداخت.

.....موفق باشید.

یادمان باشد:
(بهمنن صنایع اورگنجیلری آرتخ چاپالاماغنان پیام نور بیلیم یوردونون باش اوجالیغیدیلار.)

                                                                      مردمک

قدرت اندیشه

اینم یه داستان خیلی جالبه که در مورد قدرت تفکر و اندیشه هست چیزی که تو کار ما خیلی خیلی به دردمون میخوره نتیجه گیریش رو هم شما بگین!!! 

 

 

حل مشکل با روش از راه دور

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد. او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود.

پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد : 

پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .

من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد.

من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .

دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :

پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .

4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند، و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟

پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.

محرم

سلام بهمنی ها  

امروز روز اول محرم هستش ... محرم رو به همه تسلیت میگم.

  

 

 

سعی کنیم که به طور کامل و ضربتی از این ماه استفاده کنیم تا نشیم مصداق جمله ی: 

و ناگهان چه زود دیر میشود گاهی ...  

حالا هم یه جمله از امام حسین:  

عاقل، با کسی که می ترسد او را دروغگو پندارد هم سخن نمی شود، از کسی که می ترسد او را رد کند درخواستی نمی کند، به کسی که می ترسد او را بفریبد تکیه نمی نماید و به کسی که به امید او اطمینانی نیست امید نمی بندد .