the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

bonjour خدا جونم ...

لطفا در جلد ۹ نظر بدهید.

مرسی ممنون

نظرات 174 + ارسال نظر
پسته سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ب.ظ


عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.
اگر دوری به طول انجامد ضعیف میشود و اگر تماس تداوم یابد به ابتذال کشیده میشود، و تنها با بیم، امید، تزلزل، اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند میماند.

اما دوست داشتن با این حالات نا آشناست. دنیایش دنیای دیگریست..........!


« دکتر علی شریعتی»

آلفرد سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ب.ظ

بابا مبارکه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مرسیییییییییییییییییییییییییی
هوووووووووووووووورررررررررررررررررررااااااااااااااا
مبارکه همه ی بهمنی ها باشه ...

دمم گرم عجب جمله ای ... حالی وزیتیدم ... !!! ههیییی هیی هههیی!!!

آلفرد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ق.ظ

کوچه
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ،

همه تن چشم شدم ، خیره به دنبال تو گشتم ،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم .

در نهانخانه ی جانم ، گل یاد تو ، درخشید

باغ صد خاطره خندید ،

عطر صد خاطره پیچید :

یادن آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم .

تو ، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت .

من همه ، محو تماشای نگاهت .

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ی ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو یه من گفتی :

- « از این عشق حذر کن !

لحظه ای چند بر این آب نظز کن ،

آب ، آیینه ی عشق گذران است .

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا ، که دلت با دگران است !

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن ! »

با تو گفتم : «‌ حذر از عشق !؟ - ندانم

سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم ،

نتوانم !

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد ،

چون کبوتر ، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی ، من نه زمیدم ، نه گسستم ... »

باز گفتم که : « تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم ، نتوانم ! »

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ، ناله ی تلخی زد و بگریخت ...

اشک در چشم تو لرزید ،

ماه بر عشق تو خندید !

یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم .

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شب های دگر هم ،

نه گرفتی دگر از عشق آزرده خبر هم ،

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ...

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
« فریدون مشیری »

مرسی ... خدایی نمیدونستم که اسم شعرش کوچه است ...

یه پوسترم ازش هم از این شعر زدم رو دیوار اتاقم ...دوسش دارم یه عاااااااااالمه ...

سورنا چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ق.ظ

سلام
مبارکه
حالا
۱
۲
۳
۴
بیخیاله دست خوابم میاد

علیک سلام ...

بلی .. مبارکا باشه ... هیی هیی هیی ...

شب خوش ... ایشالا خواب های خوف خوفینا ببینین !!

آلفرد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ق.ظ

باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خک چه کرد
هیچ یادت هست
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبنک چهکرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتاگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن

باز کن پنجره را ...

صبح که میشه پنجرتون وا میشه ...
ظهر که میشه پنجرتون وا میشه ...
شب که میشه پنجرتون وا میشه ...
وای که چه قدر پنجرتون وا میشه ...

هیی هیی هییی ...
هنجیدم !!
ربطی بود ... نه فکر نکنم ... اصلا !!!!

آلفرد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ق.ظ

خاهشت میشه!!!!!!!!قابل نداشت.
یه بستنی جلو یونی!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بلی ... قابلی نیستش ...
دمتون جیز ... یه بستنی مهمون شما جلوی دانشگاه !!! هیی !!

ششششییییییییرههههههههههههههههههه

آلفرد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:26 ق.ظ

بله !!!!!!!!!!!!!!!!!
دمتون گرم ......واقعا جمله ی استثتایی بود.........خدا شاهده!!!!

بلی ...
اقا من دوزاریم کجه ... کدوم جمله ؟؟؟!!!

میدونم ... تازشم بقیه اش هم اینه که خدا شاهد عالمه !! هیی ... به به ... هوووووووووووووورررررررررررررراااااا

آلفرد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:35 ق.ظ

باز کن پنجره ها را که نسیم . . .
روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد . . .
و بهار . . .
روی هر شاخه کنار هر برگ . . .
شمع روشن کرده است . . .
خاک جان یافته است . . .
تو چرا سنگ شدی . . .
تو چرا این همه دلتنگ شدی . . .
باز کن پنجره ها را . . .
و بهاران را باور کن . .

هیی ... همون بالاییس دیگه ؟؟!!
اری؟؟!!

آلفرد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 ق.ظ

راستی جریانه این کلاسه ام.اس.پروجکت چیه ؟
شما در جریانید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پیشاپیش از همکاریتون نهایت مسئلت را عاجزیم.
با سپاس فتو فراوون.

جریان !!!
شوال خوبی بود ...
والا جریان که زیاده ... ولی خب ... مختصر و مفید توضیح میدم :
قراره که کلاس تشکیل بشه ... توی رایان گستر ... ۱۲ جلسه ... ۱۴ تومن ... و اگه بچه ها بتونن ۵شنبه بیان و فرم ها رو پر کنن ... همین
۱
۲
۳
فت ...
پایان

wistful چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:45 ق.ظ

دو سه شبه که چشمام به دره، خدا کنه که خوابم نبره
تو این قفس که زندون منه دلم گرفته و منتظره
خدا کنه که خوابم نبره

می خوام که دل به دریا بزنم، یه سینه حرفو یکجا بزنم
چرا کسی نمیگه به من عشق و امیدم به کجا رفته
شبا اگه که تنها بمونم با غصه ها تو دنیا بمونم
به کی آخه می تونه بگه اون که پشیمونه چرا رفته

فردا دوباره پاییز میشه باز
دلش زغصه لبریز میشه باز
ای آسمون بهش بگو که پشیمون میشی
به سوز عاشقی قسم که دلخون میشی

ای بابا ... چشماتو ببند و بخواب ...

اگه بیاد بیدارت میکنه ...

تازشم ... اگه بیاد و خشته باشی و بخوابی خیلی ضایع میشی ... هیی هیی هیی ...
اری؟؟؟!!!

wistful چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:56 ق.ظ

عاشقم من عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم
من به لبخندی از تو خرسندم
مهر تو ای مه آرزومندم
بر تو پابندم

از تو وفا خواهم
من ز خدا خواهم
تا به رهت بازم جان
تا به تو پیوستم
از هم بگسستم
بر تو فدا سازم جان

عاشقم من عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم
من به لبخندی از تو خرسندم
مهر تو ای مه آرزومندم
بر تو پابندم

خیزو با من در افقها سفر کن
دل نوازی چون نسیم سحرگاه
ساز دل را نغمه گر کن
همچو بلبل نغمه سر کن
نغمه گر کن
همچو بلبل نغمه سر کن

واااایییی که چه قدر من عاشق این اهنگم ...

اولین بار توی فیلم قرمز شنیدمش ... چه فازی داد بهم ...
اخیی !!
خاطرات قدیمی !!!

wistful چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:03 ق.ظ

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی

رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب

که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند که این مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد



شب مرگ از بیم آنجا شتابد

که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش باز کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

حالا میشه نمیره مثلا !!!!

ای بابا ... این یارو شعره چه قدر غم داره توش !! یه جوری ته دل ِ ادم و غصه دار میکنه ...

BOOکوچولو چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ق.ظ

ای ول 17 نمره همتون بیسته فقط پسته جونم بعضی بلاگ نمی آن مطلع شون کن

باشه ... حتما ...

مرسییییییییییییییییییییییییی
اره بابا نمره ی ما بهمنی به جر تو ی درس همیشه بیست ِ بیستِ !!

فرشته چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 ب.ظ

bonjour پسته شیطون
bonjour آلفرد با احساس
bonjour سورنای مهندس
bonjour تنها41 کم پیدا
bonjour مردمک خاتون منطقی
bonjour پیکتونیای مهربان
bonjour بوعلی سینای تریپ دانشمند
bonjour لحظه ی صفر دانا
.
.
.
bonjour آقای نظریان پور؟! (ببخشید اسم مستعارتون؟!) کارت دعوت من کو؟هییی!
مبارکه!! مبارکه!!
کرشمه واسه چی مبارکه؟!! شما هم بهرحال مبارکه مبارکه!!


حالا یه سوال یواشکی: bonjour یععنیییی چَه؟؟

نه نظریان پور همون boo کوچولو ِ ...

عروسیه خواهرشه ماها رو دعوت کرده ... شما هم تشریف بیارین ...

اگه نیومدی ناراحت نباش جات شیرینی میخورم حتما !! هیی !!

کرشمه هم واسه این که بعد از مدتا کامپوترش مودمش رو شناخت و تونست که وارد دهکده ی جهانی !!! بشه ...

bonjour هاا ای یعنی به زبانی فرانسه سلام ...

سورنا چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:54 ب.ظ

سلام
۱.به که گویم که تو منزلگه چشمان منی، به که گویم تو نوازشگر دستان منی، گر چه پاییز نشد همدم و همسایه ی من، به که گویم که تو باران زمستان منی؟..
۲.چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم، خواستی گل نشوی تا به تو عادت نکنم!
۳.یاد تو چندی است مهمانم شده، هر چه می گویم سخن از یاد توست، در سکوت من فقط فریاد توست..

علیک سلام ...

به هر کی دوست داری بگو ... اصلا به خودش بگو !!؟؟؟!!! خوبه؟؟؟!!


سکووووت !!! پر معنا !!!!

سورنا چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:09 ب.ظ

۱.غضنفر وارد کابین خلبان شد و گفت: زود برو فرانسه. خلبان نگاهی کرد وگفت: ولی تو که اسلحه نداری. غضنفر گفت: خاک برسرتون، شما همیشه باید اسلحه بالای سرتون باشه، با زبون خوش نمی‏تونی بری؟
۲.داهاتیه میاد تهران می بینه همه لباس آستین کوتاه پوشیدن تعجب می کنه می گه اوا پس اینا چه جوری دماغاشونو پاک می کنن.
۳.یارو رو داشتن به جرم قتل زنش محاکمه می کردن . دادستان می گه : سنگدل ?! تو وقتی داشتی زنت رو می کشتی، ندای وجدانت رو نشنیدی ؟! طرف می گه : نه والله ! بس که این زنیکه جیغ و داد میکرد مگه می ذاشت ما چیزی بشنویم ؟!!

هیی هیی هیی... ایران ِ دیگه !!!!!!!!!

هیی ... هیی هیی هیییی ...لامسب... هیی هیی هیی... دمش ...

سورنا چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:11 ب.ظ

bonjour فرشته ی غریب آشنا

bonjour monsieur Soorena ...

آلفرد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:33 ب.ظ

عیلیک سلام !

بلی !!!!!!!!!!!
لطفا وقتشو بیشتر کنید!!
(این قسمت آموزش زبان های بیگانرو میگم)

با سپاس


..........................
این نقاشیم علی کوچولو ،۴ساله از تهران واسمون فرستاده




٫¤٪٪،×،××٪¤٪¤

سلام ... هیی!!!

هیی هیی هیی ... چشم ... چه زبانی رو دوست دارین ؟؟؟!؟!!
اتفاقا خیلی بدرد بخوره به خدا!!!
(سرقتق شدما !!!!! هیی )

ماشالا علی کوچولو ... عجب ذهن اکتیوی!!! ماشالا ...
البته امروز تمرینه ... مسابقه فرداست ... هیی !!!

BOOکوچولو چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ب.ظ

من خانوم نظریان پور م و برحسب اتفاق همون boo قدمتون بر روی چشم تشریف بیارین

فدات شم مهمون نواز ...

خودتو خیلی تحویل گرفتیا ... سیستم اومدی ها ... هیی ... خانوم نظریان پور ... دمت گرم حاجی ... هیی هیی هیی !!!

فرشته چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:20 ب.ظ

آهان واقعا ببخشید... پس مبارکه خانم نظریان پور! از طرف من به خواهر گرامی هم سلام برسونید و تبریک بگید... پسته جای من شیرینی بخورهاااا ! بعد همه ی 9 نفر خانم دیگه ای که دعوت شدند هم هر کدوم جای من یه شیرنی بخورن!! هییی!

ورود کرشمه را هم به دهکده ی جهانی تبریک عرض میکنم!

آره دیدم توی دیکشنری که یک لغت فرانسویه ولی شک کردم... چرا توی زبان ترکی لغت فرانسوی هست؟؟! بعد خداحافظی به ترکی چی میشه؟؟!! کم کم دارم یاد می گیرماا!
فکر کنم باید از مهدکودک با من شروع کنین! مربی مهدکودک سراغ ندارین؟؟ هیی هیی هیی!

ماشالا ... یعنی تو اگه میومدی میخواستی این همه شیرینی بخوری ؟!!!!
ورشکست میشنا!!
تازه اگه خانواده ی دوماد و عروس رو پس میفرستادن میگفتن که خانوادش زیاد میخورن اون موقع چی؟؟؟!!
وووااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییی

هیی هیی هیی ... ایشالا که خوشبخت بشن ...

هییی هیی هیی ... نه فرشته ... این کلمه توزبان ترکی نیست ... واسه خود ِ زبان فرانسه است... میرم کلاسش ... همین جوری گفتم واسه تنوع بگمش ... هیی هیی هیی !!!!!!

خداحافظ به ترکی خودشه !!! هیی...

فرشته چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:20 ب.ظ

یه چیز دیگه
چرا توی بحث هفته ی مهندس سورنا شرکت نمی کنین؟؟
خیلی جالبهه... ولی من دیدم فقط من با مهندس سورنا بحث میکنم دیگه کامنت ندادم... منتظر نظر بقیه ام!

والا من توی اون دوره اینترنت نداشتم ... اومدم دیدم مثل این که بحث تموم شده ... خب تقریبا همه ی حرفها رو زده بودین ...

ایشالا تو بحث بعدی ... یه چک هم میکنم اتفاقا ذهنم رو (جمله ای بودا!!) ... ببینم کپک نزده که ...

راستی از مهندس کپک چه خبر ؟؟؟!! چرا نیست ؟؟!!

مردمک چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:06 ب.ظ


شاعر که می شوی
چقدر
شب کم داری
چقدر خواب ...
تقویم
روزها را می شمارد
تو
خودت را
و من
در کوپن ها شمرده می شوم

بابا من تمام تلاش معصومانه ام رو کردم اما منظور شعرت رو نفهمیدم ...

حالا راستی اگه کوپون مجانی میدن ماها رو خبر کنااا ... :D :d

مردمک چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ب.ظ


bonjour فرشته ی ...
نمی دونم چه صفتی واست باید بگم
مرموز یا خنده رو یا پرمحبت یا ...
اگه مرموز نباشی حتما دوس داشتنی هستی
... so
bonjour فرشته ی مهربون .

اخی ...

اره مطمئنا مهربون و دوست داشتنیه ... حتما ...

آلفرد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم-از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم-تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم شاید که خدا خواست که دل تنگ بمیرم ****************************************** خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی اما اون بگه:نمی خوامت حال فاصله ها جشن می گیرند.::.هلهله ی جدای را !




بلی ... البته ماها راضییم به رضای خدا ... اما خب قضا و قدر و راحت مثل چی میشه تغییر داد ...

اره سخته ... بعضی اوقات ادم وقتی یه سری از چیزاش رو از دست داد تجربه هایی رو به دست میاره که تا عمر داره فراموشش نمیشه و همیشه یادش میمونه...
چیزایی که بهای خیلی سنگینی دارن ...

julia پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ق.ظ

۱.عشق نهان


رفتار، سند ِ محکمی نیست برای قضاوت ِ احساس

۲.زندگی به اندازه نفس هایی که می کشی نیست؛ به اندازه لحظه هاییه که نفست بند میاد
۳.
آنان که “عوض” شدنشان بعید است؛ “عوضی” شدنشان قطعی است!

۴.“افتادن” فی‌نفسه دردناک است!
“به”یادت افتادن، “دردناکتر”…
“از” یادت افتادن، “دردناکترین”.

وااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییی
جولیاااااااااااااااااااا ... محشر بود ... فکم دروازه شد ... به موقع ... عالی ... سر وقت ...
شیرررررررهههههههههههههههههههههههههه
... جانا سخن از زبان ما میگویی ... هیی هیی هیی ...




وااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییی
جولیاااااااااااااااااااا ... محشر بود ... فکم دروازه شد ... به موقع ... عالی ... سر وقت ...
شیرررررررهههههههههههههههههههههههههه
... جانا سخن از زبان ما میگویی ... هیی هیی هیی ...



واایی ... تو امشب سلول های خاکستری مغزت حسابی فعال شدنا ... جمله میگی در حد بوندسلیگا ...

به جون اسکولاری اگه دروغ بگم !!!! هیی هیی هیی !!

و دیگر هیچ !!!!

julia پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:04 ق.ظ

۱.درد دلتنگی درست از همان لحظه که برای خداحافظی به آغوشش می‌کشی، آغاز می‌شود…

۲.گلو درد همیشه هم از سرماخوردگی نیست… گاهی گداری نیز، از فشارِ بغضِ در گلو مانده‌ی هنگام خداحافظی است.

۳.کاش می‌توانستی “سکوت”هایم را هم “ترجمه” کنی…

۴.دردش از “تنهایی” خویش نیست، از “ناتنهایی” اوست.

حالا با کی خداحافظی کردی ؟؟؟!!!!

شونه خواستی واسه گریه من یه دونه دارم ... میتونم قرضش بدم ... هیی !!!

ای وای ... به این میگن درد بی درمونا !!!!

wistful پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:29 ق.ظ

be name o0 ke anghadr ah keshidam ta tora barayam ferestad.

nemidanam che ehsasi daram.ghahi delam mikhahad bedani hale man cheghune ast vali bedan ke man hamishe hale tora midanam.

harvaght delam barayat tangh mishavad har lahzeyekba tanafosat mikonam.jaye taajob nist ke yek divane darad ba to harf mizanad. khodat ghezavat kon ke divaneam kardi. hal khoshhalam ke dvaneam kardi.

ey vahye man, ey elhame tamam, ey khode haghighat, ey soale hameye javabha va ey javabe hameye soalha, zemestan ast vali mahe bebar neshastane shukufehaye kal derakhte niyaz.

diruz aseman be khatere 2khtaraki matin ke royahaye asheghaneash baraye hamishe miyane shedate etemad be mosaferi rahghoza jamand noghlhaye sefid bar sareman rikhtand ta 2khtarak yekbar ham ke shode saghfe ko0chaki az arezuhayash ra ghol dade bebinad.

diruz baran ham barid va nami be yade fasle latife asre haft salegi poshte panjare manad ta o0 biyayad.

anvaghtha mighoftand o0 az baran amad va man az an vaght ta vaghti to amadi entezarat ra mikeshidam bi anke bedanam ghom shodeam kist.

diruz harche neghah be panjare dukhtam o0 nayamad va ya na divanegist bebakhsh to nayamadi.

midanam gharar nabo0d ke biyaio beri. che ziba mishod kesi vaghti biyayad ke gharar nist biyayad.

rasti anchizi ke salha pish bordi hala kojast.inghune neghaham nakon.delam ra mighuyam.tanhai ghahi sabab mishavad ke dar dahanehaye zendegie otagham bahaye tahamolat ra bar shanhaye kuh boghzari ta khastegi az tan daravard

اااااااااااااااااااااااااووووووووووووووه ...
عجب متنی ...
چه ذهنی ...
چه احساسی ...
به خدا ته شی ...

خیلی احساساتت پاکن ... ایشالا به هر کسی که توی ذهنته (معشوق خانوم و میگم ) برسی ...
الهی امین ...

هانی بال پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ق.ظ

ای بیخبر از سوخته و سوختنی
عشق امدنی بود نه اموختنی

بلی ...
سحر خیز باش تا کامروا باشی ...

چشم ... میگن جایی نیست که درسش بدن ... ما رو هم بازی بدن ؟؟!!
نه .... نمیخواد ... اگه مهر فنی و حرفه ای پاش میخوره منم هستم ... اگه نه که هیچ چی ...

قضیه ی اب روغن !!!

آلفرد پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:11 ب.ظ

اگه دستم به جدایی برسه

ا ونو از خا طره ها خط می زنم

از دل تنگ تموم آدما

ا ز شب و روز خدا خط می زنم

اگه دستم برسه به آسمون

با ستا ره ها قیامت می کنم

نمی ذا رم کسی عاشق نباشه

ما هو بین همه قسمت می کنم

وقتی گاهی منو دل تنها می شیم

حرفهای نگفتنی رو میشه دید

میشه تو سکوت بین ما دو تا

خیلی ا ز ندیدنی ها رو شنید

قصه ی جدایی ما آدما

قصه ی دوری ماست ا ز خودمون

دوری منو تو هر لحظه ی عشق

قصه ی سادگی گمشدمون

اگه دستم به جدایی برسه

ا ونو از خا طره ها خط می زنم

از دل تنگ تموم آدما

ا ز شب و روز خدا خط می زنم

اگه دستم برسه به آسمون

با ستا ره ها قیامت می کنم

نمی ذا رم کسی عاشق نباشه

ما هو بین همه قسمت می کنم

ای بابا ... بعضی از این جدایی ها خیلی خوبه ... کلی هم فاز میده ... کلی هم قدر ادم و میدونن ... کلی هم ... اوووووووووووه

ای بابا ... ماه با اون یه تیکه گیش قشنگیه ... اگه تیکه تیکه بشه که خیلی بد میشه !!!!
(ریاد بود تراوشات مغزم !!)

آلفرد پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:19 ب.ظ

امروز حوالی هوای صبح، عطر رازقی ها پرکرده بود همه صحن و سرای خانه را از عطر اردیبهشت شیراز. از خیالم گذشت دارند کوچه را آب می زنند.... خودم را به اشتیاق کوچه رساندم . اگر تو نبودی پس چرا اینقدر صدای درکوبه شبیه تپش تند قلب من بود. اگر تو نبودی پس چرا اینقدر پلک چشم هایم می زند. چرا اینهمه بلولا دارند ماهی های کشیده انگشتانم روی صفحه کلید؟ من باید جایی میان باغچه خانه چند تا دانه نیلوفر بیندازم تا وقتی آفتاب مرا دور ساقه های خشک نرده می پیچد، کسی مرا یاد بی تابی های تو بیندازد. راستی آن شب لجوج باران هم آمد؟ اول صدای گریه ای بودی انگار دردمندی تمام سال های پیش رو را و بعد جویای آغوشی برای آرامش همه خواب هات و آخرش هم لبخندی که اردیبهشت هر سال را مهربانانه تر از سال پیش می خندیدی. تا به خودم آمدم دیدم من بارانی ام و تو آفتابی در آغوش من و هاله ای از رنگین کمان دور سرم. من الهه ای بودم همیشه چشم به راه باران و تو بهاری که در آغوش من ریشه داشتی. من از آن روز که بی برگی ام را به باد و باران سپردم چشم به راه تو بودم. همه کوچه را آب پاشیدم و تو نیامدی. اسپند سوختم وخانه تکانی کردم نوروز هرسال و هیچ بهاری بلولای ماهی های سرخ تنگ دلم مرا فرو ننشاند... حالا امروز مثل همه روزهایی که ندیده امت، مثل همه روزهایی که دختر باران بودی و بر جان عطشناکم نباریدی...مثل همه دلتنگی های این همه پاییز پاییز پاییز، چشم به انتهای کوچه دوخته ام... فالگیرهای دروازه قرآن گفته بودند روزی فرا می رسی از بلندی های ماه... من تمام شب ها را چشم به لی لی آسمان دوخته ام.... من امروز آغوشم بوی بهار می هد... من باید به فکر چند شاخه شمع و چند خوشه انگور برای سرخوشی امشب باشم.... فکر همه چیز را کرده ام....همین که تو بیایی همه چیز شیرین می شود...





دیشب آهنگ This song for you از آلبوم Spanish Train با صدای همیشه گرم و دوست داشتنی کریس دی برگ را برایت گذاشتم. یکی از زیبا ترین آهنگ های ماندگار جهان که دوستش دارم. ترجمه ترانه را در ادامه آورده ام...مطمئنم ترجمه ناچیز حقیر هرگز نمی تواند حزنی غریب و اندوهی شگفت که در نغمات این آهنگ ساده و صمیمی نهفته است را انعکاس دهد. با این حال تنها به شوق لحظه های ساده مهربانی، این ترانه زیبا را به همه کسانی که دوست شان دارم تقدیم می کنم.

This song for you

Hello darling, this is the army,
I've just got the time to write,
Today we attack, there's no turning back,
The boys they're all ready for the fight.

Yes, I'm well but this place is like hell,
They call it Passchendaele,
In nineteen seventeen the war must be ending,
The General said this attack will not fail;
....................................................


آهنگی برای تو

سلام عزیزم.... اینجا ارتش است

فرصت کوتاهی یافته ام تا برای تو بنویسم

امروز قرار حمله داریم بی هیچ امید بازگشتی

بچه ها همه برای نبرد آماده اند

آری... من خوبم اما اینجا درست مثل جهنم است

اینجا "پاشندال" معروف است

جنگ باید در 1917 به اتمام می رسید

ژنرال می گوید ما پیروزیم و شکستی در کارنیست

برایت ملودی ساده ای نوشته ام تا وقتی آن را می نوازی به یاد من باشی

به خاطره خوب دوباره با هم بودنمان

این ملودی اینگونه آغاز می شود....لالالا..لالا

بخوان عزیزم بخوان...لالا...لالالا

لا لا لا....لا لا لا ....لا لا....

"بیل" ، پیرمرد همرزم ما دستگیر شده

گروهبان هم زخم کاری یک گلوله، او را گوشه ای انداخته

می گویند این نبرد ، نبرد آخرین است

خدایا کاش اینگونه باشد

آه ... بریتانیای کبیر چطور است؟

آیا هنوزدر کوچه پس کوچه های آن ساز و آواز به راه است؟

چقدر آن ترانه ها را دوست داشتیم

یکروز بعد از اتمام جنگ دوباره با هم به کناره های رود "دوور" می رویم

و به یاد روزهای خوب گذشته با نخ و قلاب ماهیگیری می کنیم

آه...دلم برایت تنگ شده

دلم برایت تنگ شده

چقدر دلتنگ توام

اگر به دست دشمن اسیر شدم این را بدان عشق من!

ما همیشه در این آواها و نواها با هم خواهیم بود

لالالالا..لالا...وقت حرکت است...باید بروم

مراقب خودت باش عشق من!

لالا...لالالا....لا لا...لا لا لا .....



((از این متن خوشم اومد ،دیدم خوندنش خالی از لطف نیس،پس لطفا بخونینش))

خیلی متن عالیی بود ... خیلی لطافتی بود !!!

نمیتونم جاییی رو واسه دانلودش پیدا کنم ... اگه لینک دانلودش رو میدونین برم دانلودش کنم ... جالبناک بود ....

آلفرد پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ب.ظ

Miracle

You're my life's one Miracle

Everything I've done that's good
And you break my heart with tenderness
And I confess it's true
I never knew a love like this till you


You're the reason I was born
Now I finally know for sure
And I'm overwhelmed with happiness
So blessed to hold you close
The one that I love most
With all the future has so much for you in store
Who could ever love you more

The nearest thing to heaven
You're my angel from above
Only God creates such perfect looooove

When you smile at me, I cry
And to save your life I'll die
With a romance that is pure heart
You are my dearest part
Whatever it requires
I live for your desires
Forget my own, needs will come before
Who could ever love you more

Well there is nothing you could ever do
To make me stop, loving you
And every breath I take
Is always for your sake
You sleep inside my dreams and know for sure
Who could ever love you more



معجزه

تو یه رویداد شگفت انگیز در زندگیم هستی
تمام کار های خوبی که کرده ام
و تو با کم طاقتیت قلب منو میشکنی
و اعتراف میکنم که این واقعیت داره که من
عشقی مثل این نمیشناختم تا تو...
تو دلیلی هستی برای به دنیا آمدن من و از این اطمینان دارم
و من غرق در شادیم...از خوشحالی میتونم بغلت کنم
کسی که از همه بیشتر دوسش دارم
با تمام آینده ای که گنجایشش برای خودتم مشکله کی میتونه تو رو بیشتر از این دوست داشته باشه
ای نزدیکترین چیز به آسمان.تو فرشته ای هستی از افق
فقط خدا میتونه چنین عشق بی عیب و نقصی رو بوجود بیاره
وقتی تو بهم لبخند میزنی من گریه میکنم
و برای نجات زندگی تو من میمیرم
با لحظه های رومانتیک در قلبی خالص
تو عزیزترین قسمت وجودمی
همون چیزی که میخواد
من برای آرزو ها زندگی میکنم
خودمو فراموش کردم...احتیاجات جلوترن(مهمترن)
کی میتونه تو رو بیشتر از این دوست داشته باشی؟
خوب...کاری نیست که تو بتونی انجام بدی
برای متوقف کردن عشق من به تو
و هرنفسی که من میکشم به خاطر تو میکشم
تو درون رویا های من میخوابی و من از این اطمینان دارم
کی میتونه تو رو از این بیشتر دوست داشته باشه؟




--------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------



If We Could Start Over

I never found out why you walked away
And never said good-bye
But now that I see you
I'm torn inside, but I've still got my pride

I understand that some things are better left unsaid
I'm afraid of the truth
But what can I do if I still want you

If we could start over again
I know if we try our love could be stronger
If we could start over again
I'm sure, we oh
We'd never have to let go

For so many years now
I've held inside things I meant to say
But faced with the past now I realize
I can't let that stand in our way

I never knew that a love so strong would never fade
But what can we do
If I still want you
And you want me too

How can we walk away
From something that was once so strong
Have we the strength to say we're wrong



اگر می توانستیم یکبار دیگر آغاز کنیم

هرگز نفهمیدم چرا ترکم کردی

و هرگز با من وداع نکردی

اما اکنون که تو را می بینم

از درون خرد شده ام، اما غرورم را حفظ می کنم

اکنون می فهمم که ، بهتر است بعضی حرفها ناگفته بماند

از حقیقت می هراسم

اما چه می توان کرد، وقتی همچنان تو را دوست دارم

اگر می توانستیم یکبار دیگر آغاز کنیم

می دانم اگر تلاش کنیم عشقی استوارتر خواهیم داشت

مطمئن هستمریا؛ اوه

و هرگز اجازه نخواهیم داد، از بین برود

مدت زیادی است

که حرفهای گفتنی در درون نگاه داشتم

اما با گذشته روبرو شدم، اکنون می فهمم

اجازه نمیدهم، بر سر راهمان قرار گیرد

هرگز نمی دانستم، عشقی اینچنین استوار پژمرده می شود

اما چه می توان کرد

اگر هنوز تو را دوست دارم

و تو نیز مرا دوست داری

چگونه می توانیم دوری گزینیم

از چیزی که، زمانی بسیار پابرجا بود

آیا جرات این را داریم که بگوییم اشتباه کردیم




--------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------



I'm Loving Every Moment with You

Do you realize how long it's been
Where does all my time with you go

And all the memories
We shared as friends
Reflected-in my heart
Is where they show

I'm loving every moment with you
I'm living in a dream that's comin' true
I'm lost in everything you do
I love you
I'm saving every moment for you
You're hidden in a place that's safe and true
Lovin' everything we do

With every second
You hold me near
I'm closer to a place I want to be
To hear you whisper
But no one else can hear
I want your love
To stay forever-inside of me

I'm loving every moment with you
I'm living in a dream that's comin' true
I'm lost in everything you do
I love you
I'm saving every moment for you
You're hidden in a place that's safe and true
Lovin' everything we do

In our silence
Looking in your eyes
I hear words you don't need to say
Just hold on baby
'Cause it's reason-I'm prayin'
You feel what I feel
In every way



در همه لحظات تو را دوست دارم

ایا فهمیدی چقدر طول کشیده است

لحظاتی را که با تو بودم به کجا رفتند

و تمام خاطرات

که مانند دوستان قسمت کردیم

به خاطره ام امده اند در قلبم

جایست که نشان می دهد

با رویایی زندگی می کنم که به حقیقت می پیوندد

در انچه می کنی سر در گم هستم

دوستت دارم

و هر تحظه را برای با تو بودن حفظ می کنم

درجایی پنهان هستی که ایمن وراستین است

دوستت دارم هر چه می کنیم

با هر ثانیه

مرا در بر می گیری

من به جایی که دوستش دارم نز دیکتر هستم

تا زمزمه هایت را بشنوم

هیچکس نمی شنود

که عشقت را میخواهم

برای اینکه تا ابد در وجودم بماند

حرفهایی را می شنونم که نیازی به گفتنشان نداری

فقط صبر کن

به این دلیل که در نیایش هستم

تا احساس کنی ، انچه را که احساس می کنم

در همه حال




--------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------



Where Does My Heart Beat Now

So much to believe in
We were lost in time
Everything I needed
I feel into your eyes
Always thought of keepin
Your heart next to mine
But now that seems so far away
Don't know how love could leave
Without a trace
Where do silent hearts go?

Where does my heart beat now
Where is the sound
That only echoes through the night
Where does my heart beat now
I can't live without
Without feeling it inside
Where do all the lonely hearts go

Candle in the water, drifting helplessly
Hiding from the thunder
Come and rescue me
Driven by hunger
Of the endless dream

I'm searching for the hand that I can hold
I'm reaching for the arms that let me know
Where do silent hearts go?

Where does my heart beat now
Where is the sound
That only echoes through the night
Where does my heart beat now
I can't live without
Without feeling it inside
Where do all the lonely hearts go
Where do all the lonely hearts go

Then one touch overcomes the silence
Love still survives
Two hearts needing one another
Give me wings to fly

Where does my heart beat now
Where is the sound
That only echoes through the night
Where does my heart beat now
I can't live without
Without feeling it inside

I've got someone to give my heart to
Feel it getting stronger and stronger
And stronger

Hearts are made to last
Till the end of time



اکنون قلبم در کجا می تپد

سخت است باور اینکه در زمان گمشده بودیم

هر انچه که در ارزویش هستم در چشمان تو حس می کنم

همیشه به این فکر می کردم که قلبت را برای خود حفظ کنم

اما اکنون بسیار دور از دسترس به نظر می اید

نمی دانم چگونه عشق تئوانست اینگونه بی خبر ترکم کند

قلبهای خاموش به کجا می روند؟

اکنون قلبم در کجا می تپد؛

صدای تپش کجاست؛

که فقط در شب طنین می اندازد

نمی توانم زندگی کنم

بدون احساس ان در درون

قلبهای تنها و بی کس به کجا در حرکتند

شمعی در اب، با در ماندگی در حرکت است

ای تویی که در میان تندر پنهان هستی؛

بیا و مرا نجات ده

من در حسرت رویایی بی پایان هستم

در جستجوی دستانی هستم که بر ان تکیه کنم

به دنبال بازوانی هستم که نشانم دهند

قلبهای خاموش به کجا می روند؟

می دانم، بیرون از اینجا

او در انتظار من است

کسی که درست مانند من در جست و جو است

و بعد نوازشی که در سکوت را می شکند

عشق همچنان باقیست

دو قلب به یکدیگر نیاز دارند

پس بالهایی برای پرواز من

اکنون میشنوم که قلبم می تپد

صدای تپش را نیز می شنوم

که در اینجا و شب پیچیده است

حس میکنم اکنون قلبم می تپد

اکنون که فهمیده ام

احساس در درون زنده است

کسی را دارم تا قلبم را نثارش کنم

و این احساس همچنان قویتر و قویتر می شود

قلبهایی که برای این ساخته شده اند؛

که تا ابد عاشق بمانند

....................................
My Heart Will Go On

Every night in my dreams
I see you. I feel you.
That is how I know you go on.


Far across the distance
And spaces between us
You have come to show you go on.

Near, far, wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you're here in my heart
And my heart will go on and on

Love can touch us one time
And last for a lifetime
And never go till we're one

Love was when I loved you
One true time I hold to
In my life we'll always go on

Near, far, wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you're here in my heart
And my heart will go on and on

There is some love that will not
go away

You're here, there's nothing I fear,
And I know that my heart will go on
We'll stay forever this way
You are safe in my heart
And my heart will go on and on



قلبم ادامه خواهد داد

هر شب در رویاهام تو رو میبینم و تو رو احساس میکنم
میدونم تو هم همینطوری ادامه میدی
فاصله های دور و فضاهای خالی بین ما
تو اومدی نشون بدی که ادامه میدی
نزدیک...دور..هر جایی که تو هستی
باور میکنم که قلب ادامه خواهد داد
یه بار دیگه در رو باز میکنی
و تو اینجا در قلبمی
و قلب من ادامه خواهد داد و خواهد داد
عشق میتونه یه بار ما رو لمس کنه و تا آخر عمر ادامه پیدا کنه
و تا وقتی که ما یکی هستیم نمیتونیم بذاریم بره
عشق زمانی که عاشقت بودم بود
زمانیکه تو رو یه بار واقعا بغل کردم
در زندگی من ما همیشه ادامه خواهیم داد
عشقی وجود داره که هیچوقت ترکمون نمیکنه
تو اینجایی....پس چیزی نیست که ازش بترسم
و میدونم قلبم ادامه خواهد داد
بای همیشه همینطور خواهیم موند
جات در قلب من امنه
و قلب من ادامه خواهد داد و خواهد داد




((سلین دیون))................این آخریه واسه فیلم تایتانیک اجرا شده.

((این ترجمه ها در راستای اون برنامه ی آموزشیه زبان های بیگانستا!!!!!!!))

I'm Loving Every Moment with You از این خیلی خوشم اومد ... خیلی قشنگونی بود ...

اره این اهنگ My Heart Will Go On رو هم خیلی دوست دارم ... همین الان میرم پیداش میکنم تا گوشش کنم ...

به به ... میبینم که متقاضیا داره زیاد میشن ... مرسی ...

هیی هیی هیی ... خوبه حداقل اموزش زبان داریم ... هیی هیی هیی ... !!!!!!!!!!!!!

فرشته پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:21 ب.ظ

به به... به به ... مواظب پسته باشید... داره از فراهنگ بیگانگان تاثیر می گیرِدا !
پسته جان اگه کلاس بذاری من پایه ام شدیدا !
آخه استادم زبان اصلیش فرانسویه! بد نیست بدونم معنی فحشایی که بم میده چیه هیی! من هیچی فرانسوی بلد نیستم! فقط به قول مستر بین میدونم اول هرچیزی لِ میذارن... ر رو هم غ تلفظ می کنن! مثلا ریدیو(radio) میشه لغیدیو (leradio)... جک اصفانیه که رفته بوده فرانسه رو حتما شنیدین؟؟ هیی هیی هیی!

ای بابا ... وطن فروش شدم رفت !!!

باشه چشم ... به روی دیده ...

نه اول کلمات جمع لِ میزارن ... واسه مفرداش لَ یا لو(اٌیی که از ته گلو باید در بیاد ) میزارن ...

نه نشنیدیم ... بگو جون ِ من ...

ایشالا فوش ها رو ترم بعد قراره که یادمون بدن ... هیی هیی هیی !!

فرشته پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:23 ب.ظ

بـــــــله!
bonjour monsieur Soorena!!
معنی نقاشیه موسیو آلفرد چی بیده؟؟ برره و فرانسه و فارسی مخلوط

واقعا !!
یعنی چی میتونه باشه ؟؟!!
توجیب جا میشه ؟؟؟!
سوسکه ؟؟؟!
تمساحه ؟؟؟!!!
دکمس؟؟!!

جایزه ی حدس زدنش یه بستنی مهمون الفرد جلوی دانشگاهه !!

فرشته پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ب.ظ

خانم به فرانسه چی میشه؟؟
bonjour (hamun khanom be french) mardomak.
همه این صفتایی که گفتی هستم(البته اگه بعضیاش حمل بر خودستایی نشه!!هیی!)
چرا اگه مرموز نباشم دوس داشتنیم؟ البته خودم قبول ندارم ولی همه میگن مرموزم!!
مرسی... بالاخره یکی ما رو تحویل گرفت!! مهربونی از خودتونه!!هیی
پسته جون مرسی...ما بیشتر!!هیی

julia این جملات از خودتونه یا وصف حال خودتونه؟
یه نفر آقا یا خانم julia ، به احتمال زیاد البته خانم، را به من معرفی کنه!!

آقای wistful
الان که زمستان نیست تابستانه! راستش مفهوم متنی که نوشتید رو درست نفهمیدم. به نظرم از یه وصال غیرمنتظره صحبت می کنید... اما یه جاهاییش خیلی مبهمه و ایجاد سوال میکنه... مثلا آدم احساس میکنه دخترک همون نویسنده است؟!
یه سوال خصوصی، شما احتمالا متولد زمستان نیستین؟

اگه ازدواج نکرده باشه میشه : mademoiselle
اگه هم که ازدواج کرده باشه میشه : madame

فدای تو ... قربون دو تا چشم ناز ِ تو ...

julia هم خانومه ... و این که خیلی خانومه خوبیه ... عزیزه دله ...
معرفیش رو شرمنده ام ... چون فقط به من گفته که کیه ... اونم نصفه نیمه ...

نه ... نمیدونم ... بزارین خودش جواب بده ... اصلا به من چه که پا برهنه میپرم وسط ...

سورنا پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:30 ب.ظ

سلام
۱.بی تو طوفان زده ی دشت جنونم، صید افتاده به خونم، بی من از کوچه گذر کردی و رفتی، بی من از شهر سفر کردی و رفتی، قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم، تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم، تو همه بود و نبودم، تو همه شعر و سرودم، من و یک لحظه جدایی؟! نتوانم! بی تو من زنده نمانم..
۲.یاری که داد بر باد آرام و طاقتم را، ای وای اگر نداند قدر محبتم را..
۳.به دریا بزن قایقت می شوم، حقیرم ولی لایقت می شوم، من عاشق شدن را بلد نیستم، تو یادم بده عاشقت می شوم..

علیک سلام ...

هاا ... اینو مورد سه رو رکت انگولار قبلا واسه من فرستاده بود !!!!
هیی هیی هیی !!

سورنا پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ب.ظ

امروز حس گیر دادن به اصفهانیا(اصوهونیا) هست البته با اجازه فرشته خانم
۱.میگن توی اصفهان همه کاندیداها برای اینکه صرفه جویی کنن پوستر تبلیغاتی چاپ نکرده بودن هر روز از یه درختی آویزون می شدن!!!
۲.اصفهانیه داشته رو خودش آب یخ می ریخته!!!
میگن: چرا اینجوری میکنی؟
میگه: می خوام سرما بخورم.
میگن چرا؟ میگه آخه یه پنیسلین دارم داره تاریخش میگذره!!
۳.یه نفر داشته توی دریا غرق میشده، بلند بلند داد میزده: کمک، من شنا بلد نیستم! بنده خدا میگه: خوب منم تنیس بلد نیستم، باید هی داد بزنم؟

هیی هیی هیی ...
خیلی باحال بود این ابه ...

یارو اصفهانه اب معدنی میگیره میاره خونه میگه حاج خانوم غلیظه اب بهش اضافه کن !!

julia جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:27 ق.ظ

نقل است که شبی {ابوالحسن خرقانی} نماز همی‌کرد.
آوازی شنود که: «هان بوالحسن! خواهی که آن‌چه از تو می‌دانم با خلق بگویم تا سنگ‌سارت کنند؟»
شیخ گفت: «ای بار تعالی! خواهی تا آن‌چه از رحمت تو می‌دانم، و از کرم ِ تو می‌بینم، با خلق بگویم تا دیگر هیچ‌کس سجده‌ات نکند؟»
آواز آمد: «نه از تو، نه از من!»

هیی هیی هیی ...

خیلی جالب بود ... اول ذهنم هنگ کرد و نکشید ... اما بعدش نه ... تازه دوزاریم ۲۵تومنی شد و افتاد ...

عالی بود ... حالا نمیشد که بگه ؟؟؟!! هیی !!

نیپون کوکو جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:03 ب.ظ

سلام پسته...
خوبم!!!

علیک سلام ...
سلام به روی ماهت ...

خوش اومدی ... خوش گذشت دیگه ؟؟!!
دیگه حال و احوالت ایشالا ماشالا شد ؟؟؟!!

خدا رو شکر ... هیی هیی هیی !!

نیپو ن کوکو جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ

آتش،
آتش،
آتش،
جنگل و
جنگل و
جنگل ...
می شناسی حس آتش زدن جنگل را؟!
بوی جزغاله شدن،
دود بدرنگ و غلیظ
میشناسی حس پرپر زدن جغدی را،
که شب پیش دمی تا به سحر پلک نزد
و نفهمید سحر این آتش،
از کجا آمده است؟!
می شناسی حس مرغی را که،
جوجه اش بال نداشت؟!
می شناسی سایه ی دردی را
که غزالی معصوم،
از غم سوختن جفت خویش،
در نگاهش دارد؟!
می شناسی،
سایه ی سوخته ی خشک و تر جنگل را،
پس از این فصل ستمکاری خویش؟!

..
..
.
دست تو آتش و
باز،
دل من جنگل سبز ...
وای ازین بی خبری ...
وای از این بیخبری ...

به به ... جنگل منگل رفتی فاز داده ها !!؟!!!!

وااایی ... تازه مترجمم معنیش رو گفت و افتاد ...
اخی ...

الهی دستش بشکنه .. .
الهی شیر قصاب با ساتورش حالشو کنه تو قوطی ...
الهی ...

(شوخی کردما !!! ایشالا خدا خبرش رو بیاره ... اما نمیدونم کی رو !!)

نیپو ن کوکو جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:12 ب.ظ

راستی سیب زمینی دلم برات و براش یه ذره شده
خوش گذشت این مدتی که ما نبودیم ؟
بابا جلد ۱۷ بابا دکتر شریعتی
رئیس باید دست مریزاد گفت به مدیریت ات...

به به کوچولو هم که مارو دعوت کرده نیناش ناش
مرسی مژی جون حتما میاییم اگه قدم نو رسیده...بقیه شو خودت برو
دلم براهمتون تنگیده...
رخصت میدی رئیس؟




ذوکرتیم.

خودتی ... من پسته ام ... پسته خانوم ...

نه بابا ... هر جا رفتیم جای تو رو خالی کردیم به خدا ... به جون ِ خودش !!

فدای تو ... قربون ِ تو ... مرسیییییی
قابل شما رو نداشت ...

خاهشت میشه سیس ... اجازه ی ماهم دست شماست ابجی ...

چمنتیم ...

سورنا جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:54 ب.ظ

سلام
۱.بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست، مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست..
۲.خاطرم نیست تو از بارانی، یا که از نسل نسیم؟ هر چه هستی گذرا نیست هوایت، بویت، فقط آهسته بگو: با دلم می مانی؟..
۳.وقتی دلت تنگ شد، وقتی چشات تر شد، وقتی دیگه نبود کسی، تا بشنوه که بی کسی، بدون هست کسی، که تو واسش همه کسی..

علیک سام ...

خب خوبه که همون عکس مهتاب و از تو اب نگاه کنن ...میگنن که ایهی ایهی اگه ببیننش (یعنی عاشقا همین جوری نگاش کنن !!) دیوونه میشن ... ایههی ایهیی (گریه !!)

سورنا جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:15 ب.ظ

اینم واسه تقویت زبان
۱.به غضنفر می گن بیا اینجا به انگلیسی چی می شه ؟
میگه : کام هیر.
میگن حالا برو اونجا به انگلیسی چی میشه ؟
میگه: میرم اونجا میگم کام هیر. . . !!!!
۲.اصفهانیه میره سربازی وقتی برمیگرده بابا و داداشش رو میبینه که با کلی ریش جلوی در واستادن! میزنه زیر گریه ومیگه من طاقت دارم بگین چی شده!!! باباش میگه فلان فلان شده چرا ریش تراشو با خودت برده بودی!!!
۳.غضنفر مشغول شستن ماشینش بود. ازش پرسیدند: چرا از پلاک ماشین شروع کردی؟ جواب داد: آخر دفعه قبل که ماشین می‌شستم، وقتی به پلاکش رسیدم، دیدم ماشین خودم نیست

هیی هیی هیی ... خدا شاهده اونقدر از این چیزا میبینی تو کلاسا ... سوتی از نوع تاریخی ... هییی هیی هیی !!

جوک های غضنفری زیاد به من نمیچسبه ... اما جوکای یه روز یه ترکه ... وااااااااااااای خداس ... هیی هیی هیی !!

هانی بال جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:22 ب.ظ

بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در ا ین کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گداییی عار داشت

در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازننینان بخت برخوردار داشت

سلام ...

مرسی ... یه سوال ... معنیه اسمت چیه ؟؟!

آلفرد جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:49 ب.ظ

سیب زمینی!!!!!!!!!!!!!!!!!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(از این شکلکایی که از خنده غش میکنن)

الفرد زیاد نخند ... به دو دلیل :
اول این که ویروسای دندونت سرما میخورن دوباره مجبور میشی بری دندون پزشکی ...
دوم این که کرمای دندونت بی حجابنا !! فردا واسشون خواستگار نیومد نگو چرا !!!

هیی هیی هیی !!
گهی زین به پشت و گهی پشت به زین !! هیی هیی هیی !! هاا هاا هاا !!

[ بدون نام ] جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ب.ظ

http://sarapoem.persiangig.ir/link7/neveshteha1414.htm

پسته این لینک همون This song for you اـ.

قابله یورو نداره ها!!!!!!!!!
بی تاروف میگم!!

باشه دیگه،حالا که خیلی اصرار میکنی ،پس یه بستنی مهمونه شما ،جاشم یو انتخاب کن.
اگه دوس داری جلو یونی باشه، اگه دوس داری تو حیاط یونی باشه؟
به هر حال یو مختاری جاییو که میخوای بستنی مهومنمون کنیو خودتون ،انتخاب کنین.

هیی هیی هیی!!!!!

ببین الفرد منو هی میندازی تو رودر بایسی !! البته من با این چیزا از میدون به در نمیشما !!!

هیی هیی هییی ... خب شما قراره بستنی رو بدی .. جاشو هم خودت انتخاب کنی بهتره !!
(اخه من ذهنم جوری تنظیم شده که هر چیزی رو که منو به خرج میندازه رو برعکس میخونم !!) هیی هیی هیی !

آلفرد جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:41 ب.ظ

تن تو نازک و نرمه، مثه برگ
تن من جون میده پرپربزنه زیر تگرگ

دست باد پر میده برگو تو هوا
اما من موندنیم تا برسه دستای مرگ

نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه

من از تبار پاک آریایی
قشنگ ترین قصیده رهایی

هوای عشق تازه نیست تو رگهام
تن نمیدم به رنگ کهربایی

نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه

واسه رفتن دیگه دیره
تن من اینجا اسیره

خاک اینجا چه عزیزه
عاشق قدیمی پیره

نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه

خاک اینجا چه عزیزه
عاشق قدیمی پیره

نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه

بابا وطن دوست .. بابا وطن پرست ... بابا حرفه ای !!

آلفرد جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:48 ب.ظ

+ گل سرخ


دیدی ای غمگین تر از من

بعد از آن دیر آشنایی

آمدی خواندی برایم

قصه تلخ جدایی؟

ماندهام سر در گریبان

بی تو در شب های غمگین

بی تو باشد همدم من

یاد پیمان های دیرین

آن گل سرخی که دادی

در سکوت خانه پژمرد

آتش عشق و مجبت

در خزان سینه افسرد

اکنون نشسته در نگاه هم

تصویر پر غرور چشمت

یکدم نمی رود از یادم

چشمه های پر نور چشمت

آن گل سرخی که دادی

در سکوت خانه پژمرد....

در سکوت خانه پژمرد....

بعد چی شد ؟؟!!

به قول فکر کنم اسپایدر مرد تموم شد و مرد ؟؟!!
به همین سرنوشت دچار شد !!

ای بابات ... ای عموت !! هیی هیی هیی !! (اینم در راستای سوتی های تاریخیه فامیلی ! هیی هیی هیی !!)

آلفرد جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:51 ب.ظ

بردی از یادم دادی بر بادم


با یادت شادم


دل به تو دادم در دام افتادم


از غم آزادم


دل به تو دادم فتادم به بند


ای گل بر اشک خونینم بخند


سوزم از سوز نگاهت هنوز


چشم من باشد به راهت هنوز


چه شد آن همه پیمان که از ان لب خندان


بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن


کی آیی به برم ای شمع سحرم


در بزمم نفسی بنشین تاج سرم


تا از جان گذرم


پا به سرم نه جان به تنم ده


چون به سر آمد عمر بی ثمرم


نشسته بر دل غبار غم زان که من در دیار غم


گشته ام غم گسار غم


امید اهل وفا تویی رفته راه خطا تویی


آفت جان ما تویی


بردی از یادم دادی بر بادم


با یادت شادم


دل به تو دادم در دام افتادم


از غم آزادم






هیی هیی هیی ...

این ذهن منم گاهی وقتا یه اتفاقایی واسش میوفته !! شعر و که خوندم یاد هدیه تهرانی افتادم !! هیی هیی هیی !!
خدایی نمیدونم چرا !! هنگ میکنه تفلک !! هیی !!!!

آلفرد جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ب.ظ

راستی یه اصطلاح جالب انگیزناک:

my heart is jumping

(سوال شرعیه یکی از مخاطبین:چه موقع میشه ازش استفاده کرد؟

پاسخ:

1.زمانی که از شدت خوشحالی یا ترس یا غم و اندوه که قلبتون داره میاد تو دهنتون میتونید ازش استفاده کنید.این اصطلاح باعث میشه تا اطرافیانتون حس و حالیو که شما دارین کاملا درک و لمس کنن.
2.زمانی که شخصه خاصیو میبینید.این اصطلاح باعث میشه طرف از علاقه ی شما نسبت به خودش آگاه بشه.
3.قبل از هر وعده ی غذایی همراه با آب.باعث میشه غذایی که خوردین زودتر هضم شه.
4.در هنگام خواب.باعث میشه خواب خوب و راحتی داشته باشین.
و
و
و
.
.
.
.
(این کامنت نیز در راستای اون برنامه ی آموزشیه زبان های بیگانس)
((هرگونه سو استفاده از اصطلاح فوق پیگرد قانونی دارد.))

هیی هیی هیی ...

ماشالا ... همه مستعد !!

ای بابا شیییییییییییررررررررررررررررررره

گزینه ی ۸ ... درسته ؟؟!
جایزه اش بستنیه ؟؟!

ای بابا الفرد دیگه خیلی اصرار میکنی ... باشه یه بستنی هر جایی که تو بگی .. هیی هیی هیی !!

زمانشم خودت بگو ... بالاخره پول از جیب تو میره دیگه !!
هیی هیی هیی !!

wistful شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ق.ظ

fereshte khanum , nemikham ziyad darbareye matn tozihi bedam .baram mohem un ehsas & energi bud ke ba neveshtane matn mikhastam... .
motavalede zemestan ham nistam. untor ke yadam miyad vaghti be donya umadam hava garm bud.ehtemalan tabestun bud.

ماشا چه حافظه ای !!

خوبه یادت میاد کی به دنیا اومدی !! تازشم هوا گرم بود !!

شییییییییییره ... بابا ظرفیت ... بابا حافظه !!! بابا انرژیک !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد