the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

یک روز... یک خاطره ی خوب ...سه تفنگدار !!!

                                 به نام خدا

خدایا از سر تقصیرات ما بگذر

نظر <<تا دوشنبه>>یادتونه؟؟؟؟؟اگه یادتون نیست حتما نگاش کنید!!!!!!!!
میخواستیم همون دوشنبه بگیم اما شرایط طوری شد که نتونستیم...
از اینجا شروع شد که استاد محمدی نژاد گفتن که بشما بگیم ما هم تصمیم داشتیم که بگیم اما ...
امان از شیطنت های دوران دانشجویی!!! خلاصه ما تصمیم گرفتیم یه کاری بکنیم که یادگاریه خوبی از دوران دانشجویی داشته باشیم

میدونید چی شده...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
امتحان رو ما گرفتیم نه استاد
امتحانه سه شنبه رو  ما گرفتیم نه استاد
امتحان از رشته ی کامپیوتر رو هم ما گرفتیم نه استاد

سوال سه گزینه ی درست نداشت ما طرح کردیم نه استاد
سوال 4 دو گزینه درست د اشت ما طرح کردیم نه استاد
سوال 5 همه گزینه ها همگرا بودن ما طرح کریم نه استاد
سوال 8 سری توانی نبود  ما طرح کریم نه استاد
سوال 9 ماتریس 4*4 الحاقی رو ما طرح کریم نه استاد
در ضمن آقای قرایی،آقای محمدی و آقای اسلامی در جریان نبودند و فکر میکردند که سوالات رو خانم محمدی نژاد داده اند
ما هدفمون داشتن خاطره ی خوب از دوران دانشجویی برای همه ی بهمنی ها بود.
از همه ی بهمنی های گل عذر میخواییم امیدواریم که این شیطنت ما رو به بزرگیه خودتون ببخشید
راستی  اگه از دست ما ناراحت نبودید و خواستین یادگاری داشته باشید میتونید ورقه هارو از ما بگیرید وگرنه ما خودمون به عنوان یادگاری نگه میداریم


به اونایی هم که به وبلاگ هم نمیان خبر بدهید بزارید ما امشب راحت بخوابیم


                                                   امضاء سه تفنگدار

نظرات 27 + ارسال نظر
پسته شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:17 ب.ظ

خدددددددددددددددددددداااااااااااااااا !!!

نمی دونم چی بگم !! به خدا نمی دونم !!

فقط داشتم دااد میزدم !!!!!!!!!!!!!!

اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ !!

الانم دارم قهه قهه میرنم !! هیی هیی هیی !!

به خدا تشویق داره !!

بابا :
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!
بازم دست دست دست !!

منو بگو چه اسکل شدم !!!
واقعا عالی بود !! عالی !!

مرسی !!!
با اجازه تون زدم رو پست ها !!

ابلیس شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ب.ظ

یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی و ما همه محتاجیم
محتاج به غیر خود مگردان ما را

واقعا !!!

ایشالا هیچوقت هیشکی محتاج بنده نشده که خیلی بده !!!

حراست شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:37 ب.ظ

شندین که: باهم بخندیم ولی به هم نخندید؟


نمیدونم چطور بعضی ها به خودشون اجازه میدن بخاطر درست کردن خاطره برا خودشون به شعور دیگران توهین کنن؟

امیدوارم دانشگاه و عوامل حراست اونقدر عرضه داشته باشن که جلوی گندبالا آوردن بعضی ها گرفته بشه تا دیگه جرات نکن با توهین به دیگرن واسه خودشون خاطره درس کنن.


واقعا الان که فکر میکنم چند نفر این همه مدت به کل بهمنی ها خندیدن و داشتن به قول خودشون خاطره درس میکردن حالم از بهمنی بودن به هم میخوره

اصلا اگه ما خاطره نخایم کی رو ببینیم؟

واقعا شماها جواب خدارو چی میخایین بدین؟
یکی مریض بود به زور اومد
یکی مشکل داشت نتونست بیاد و چقد ناراحت بود که نتونست بیاد
یکی از کارش زد و اومد
واسه چی؟

واسه اینکه یکی خوشی زده زیر دلش و میخا خاطره درست کنه؟

درک و فهم هم خوب چیزیه

واقعا روتون میشه خودتونو بهمنی بدونین؟

بهمنی؟

دعا کنین به حراست نکشه

نمیدونم چرا !!
میدونم ... الان میگم ...

خوشحال بودم ...خیلی زیاد ...اینو میتونی از اونایی نپرسی که باهاشون حرف زده بودم ... خوشحال بودم که یکی یه فکر بکر زده به سرش و یه کار باحال کرده موقع امتحانا یه حالی بهمون بده !!

اما الان ناراحتم ... بیز بیز دارم میشم ... چرا این جوری کردین اخه ؟؟!!
چرا این همه بد برخورد کردی ؟؟!! یه اتفاقی بوده که خیلی هم جالب بوده ... بابا یه ذره جنبه داشته باشین ...

الان ؟؟؟؟!! الان ؟؟!! اخه حراست باید الان جنجال به پا شه ؟؟؟!۱ لان که همه باید واسه امتحانا اعصابشون راحت باشه ؟!!
شاید از کارت خوششون نیومده باشه ..

اما
امان از لحنت ... خیلی گزنده بود ... خیلی ... من شرمندگی کشیدم !!!
یه بار از اول بخونش ...

شاید ...

در هر حال ...هر کسی هر قضاوتی میتونه داشته باشه !!

از این به بعد هم نظرات توهین امیز و تایید نمیکنم !!!
همین !!!

مردمک شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:46 ب.ظ


۱- شٌک (چشمای گرد شده)
۲- بٌهت (دهان نیمه باز)
۳- نفس (حبس)
۴- نــــــــَــه
۵- نیم خند
6- خشم
7- سکوت
8- ...
9- ...

درام..نه..تراژدی..نه..اکشن..
فیلم امروز شد زنگ تفریح خونواده..
...
همچنان خنده..
........
اما شماها هم یادتون بیارید نظرپنجشنبه 7خرداد ماه سال 1388 ساعت 10:46 PM

((خودش گفت؟؟!!
پس کِی؟
کجا؟
خبرا میرسه دیگه.
ولی دهن من چفته.کسی نمیفهمه ))

مام..آره..
بالاخره کسایی هستن بهمون ....
ولی خداییش به این شدت فکر نمیکردم..
هیی هیی هیی !!

خیلی باحالی مردمک ...

مردمک: شششششششششششششیییییییییییییییره

مردمک هوهو
مردمک هوهو

دمت گرم ...خانومیییییییییی !! بروز ندادی بلا!! بابا دهن چفت !! بابا کاربلد !! بابا بهمنی !!

هیی هیی هیی !!!

(اخرشم از این شکلکای افتخار !!!)

Helen شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ب.ظ

انصافا اولین بارتو زندگی و درس و مدرسه ام و.... بود که این طوری سر کار بودم
اون قد به خاطر اون ماتریس حرص خوردم که الانم سرم درد میکنه ولی خب اینم یه خاطرست مثل همه خاطره های خوب دانشجوییمون ...

بابا ریلکس ... هاا هاا هاا هاا (قهقهه !!!)
به خدا الان با این چیانی بانو کلی خندیدم !!

کلی هم پیشش کلاس گذاشتم که دوستای خفنی مثل شما دارم !!!

دمت گرم دوست جونم ...

سومین تفنگدار(سورنا) شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:01 ب.ظ

حراست
اولا من که میشناسمت(تو رو بازی ندادیم اینطوری عقده ای شدی)
دوما بکشه به حراست
آخرش یه تعهد میدیم که امتحان نگیریم که نمیگیریم
سوما شما خودتو بهمنی میدونی؟!
در ضمن بو علی اینکه میگم خوش گذشت نه همشون همینه
خوب من به عنوان سومین تفنگدار شهامتشو داشتم و ار همه عذر خواهی کردم تو چی؟! حتی جرات گفتن اسمت رو هم نداشتی متاسفم!!
دوباره از همه بهمنیای گل(منظورم گلهاشونه)عذر خواهی میکنم
من چهار شنبه کلاس فرایند میام دانشگاه هرکی گله گی داره رو در رو بگه!
بازم عذر میخوام قصد ما به هم خندیدن نبود
با هم خندیدن بود که به نظرم این اتفاق افتاد!(حداقل اونایی که میخواستیم با ما خندیدن)
به هر حال بازم از همه بهمنی ها(البته نه همشون)عذر میخوام

این سیستم این که تعهد میدیم که دیگه امتحان نگیریم خیلی باحال بود !! هیی هیی هیی !!

خب پس قراره ۴شنبه بهمون بستنی بدین ؟؟!!
به ماهم اطلاع بدین !!
مرسی میشم ...

دومین تفنگدار(ابلیس) شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:03 ب.ظ

منم خواستم بگم که از همه گلهای کلاس عذر خواهی میکنم
امیدوارم منو ببخشید!

نه بابا ... این حرفا چیه ؟؟؟! بخشش چیه !!

اختیار دارین ...

رادیکال شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:11 ب.ظ

مردمکای مردمک ناپدید شد بس که خودشو کشت تا حداقل ده بگیره!تا فردا هرطوری شده یه جفت چشم جور کنین مردمک باید پیوند قرنیه شه!


می کشمت پسته ی آفت زده!!!(دستم که به بقیه نمی رسه)


امشب منتظر گوژپشت نتردام باش!!!

باشه ....من حاضرم مال خودم رو بهش بدم ...

کی بیام ؟؟!!

وای وای اونقدر بابت اون تیکه ی افت زده خندیدم که تمام فکم درد گرفت !!

بازم میگم : هیی هیی هیی !!

راستی من میام واسه پیوند ... البته اگه افت نخورده باشتش !! هیی !!

سورنا شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 ب.ظ

سلام(شرمنده اونقدر عصبانی بودم که تو قبلی فراموش کردم)
۱.
غضنفر جلوی دبیرستان دخترانه میافته تو جوب ! واسه اینکه ضایع نشه میگه : هر کی منو در آورد مال خودش

۲.خداوند آسمان را آفرید و گفت چه زیباست... مرد را آفرید و گفت چه زیباست... و زن را آفرید و گفت.............اشکال نداره آرایش میکنه

۳ .به یه لره میگن تو چرا ریش نداری میگه اخه من به مامانم رفتم

حالا کی اونو میخواد !!

ای بابا ...چه عصبانیتی ... بیخیال ... فشار خون میگیرینا !! از من گفتن بود !!

این دومیه خیلی نافرم بودااااااااااااااااااااااااااا !!!

هیی هیی هیی !!

[ بدون نام ] شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ب.ظ


دانشجو که نرسه بعضی قسمتای کتابو بخونه به هر دری میزنه
نمره ای از سوال اون قسمت بکیره..حتی شده ۲۵ صدم..حتی شده
به قیمت فرمولای دوران دبستان!!!! مگه نه؟؟؟؟

هیی هیی هیی !! خیلی زیاد !!

مردمک رو عرض میکنین دیگه ؟؟!!

بابا به اون میگن ذهن خلاق به خدا !! من اگه کلی فکر میکردم به ذهنم هم خطور نمیکرد والا !!!

دوباره شارژ شدم .... حالا با خوشحالی سرم رو میزارم رو بالش !!

[ بدون نام ] شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:51 ب.ظ

کار باحالی بود ولی الان وقتش نبود ای کاش فکر همه رو می کردین.
یکی از بچه ها فقط و فقط به خاطر امتحان میان ترم ۲۰۰-۳۰۰ کیلومتر راهو اومده بود.فقط به خاطر اون خیلی ناراحت شدم وگرنه جالب بود/

اره خب .... اما واسه اونا هم خاطره اس !!

حداقل ریاضی رو قبل از امتحان یه مرور کردن و این باعث میشه از یادشون نره تا تیر !!
راه دیده !!

yes !!!!!!!!!!!

00:00 یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ق.ظ

اولین تفنگدار( اشتباه شد تو بهترین حرفها نوشته بودم)
دوباره شرمنده


سلام
حراست عزیز می بینم که حسابی عصبانی هستی.
راستی یه جملت خیلی آشناست
باهم بخندیم ولی به هم نخندیم!
این جمله رو 22 مرداد سال پیش وقتی اسم هممون تو وبلاگ لو رفت به خاطر یه نفر، توی متن نوشته شده به اسم وصیت نامه دیده بودم. اون روز همه نخندیدن بلکه فقط یه نفر خندید. بگذریم...
اما الان نمی دونم چرا حالت از بهمنی بودن بهم می خوره. من که کلی هم افتخار می کنم که جز این گروهم.
جواب خدامونم خودمون می دونیم چی بدیم. نکنه می خوای بگی نگران مایی!؟.... خیلی ممنون.
یکی مریض بود، یکی کار داشت، یکی بزور اومد، یکی....
از همشون معذرت می خوام ولی شده قضیه ی دایه ی مهربان تر از مادر شایدم کاسه داغ تر از آش.
دعا کنین به حراست نکشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا دوستای گلی مثل شما داریم این جور دعاها مستجاب نمی شه.
راستی فکر اونجاشم کردیم آخه بعد از این مدت بعضی ها رو خوب شناختیم.زمستون میره و .....
آخرشم اینه که میریم حراست و تعهد می دیم که دیگه از کسی امتحان نگیریم!!!!!!!!!!!
پسته از تو هم تشکر می کنم ولی ....
بخاطر ما با کسی در نیوفت همه ی نظرها رو هم تایید کن....
از همه برای چندمین بار عذر می خوام بجز ....
بخصوص اونی که مسافت زیادی رو طی کرده بود


والا منم افتخار میکنم به خاطر این که بهمنی ام و به خاطر این که همکلاسی های باحالی مثل شما دارم و این که افتخار میکنم که ۹۹٪ از بهمنی ها جنبه ی شوخی رو داشتن...

نمیدونین دیروز که دوستام اینجا بودم چه بادی به غبب انداختم وااز بچه ها و از کار باحالشون تعریف کردم ... مامانم و مامان بزرگم که کلی خندیدن !!!

خداییش به من خیلی فاز داد ... خیلی ... فکر ب.دا !!! اونم فکر بکر !!!

من همه ی نظر ها رو تایید میکنم ...اما خب ... تو اینجا کسی نباید به کسی توهین کنه !!!
هر کسی میتونه که بیاد و خیلی خوب یه حرفی رو بزنه یا اصلا از یکی به خاطر کارش انتقاد کنه اما تهین !!!
خب قبول کنین باید حواسمون باشه که حرمت ها شکسته نشه دیگه !!

اما مرسی ... باحال بود ...

00:00 یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ق.ظ

راستی خواستم بگم من سر دسته نبودم فقط ترتیب سنی رعایت شده که کی اولین و کی دومین و کی سومیه.همین
هر سه تامون سر دسته بودیم.
راستی به هم بگیداااااااااااااااا

باشه !!!

خوبه گفتین و ماها رو از ابهام بیرون اوردین !! هیی هیی هیی !!

راستی اون بستنیه چی شد ؟؟؟!!

آلفرد یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:06 ق.ظ

ایده ی جالبی بود، منم کم کم داشتم شک میکردم .........چون بعضی وقتا نیش آقای ق.... تا بنا گوش همین طوری باز میشد!!!!!!!!!!!!!


خیلی باحالین!!!!!!!!!!!!
کلی حال دادین!!!!!!!!!!!!!!!!

منو بگو اون جلو (به قول مامانم ) اسکول شده بودم بیا و ببین !!

هیی هیی هیی !!

دمت گرم ... اره خیلی باحال بود !!!

H & Kh یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:05 ق.ظ

واقعا عالی بود
از همتون مچکرم
حداقل باعث شد تا آخر فصل ۷ تقریبا فول بخونم

منم از طرف سه تفنگدار میگم ... خواهش میشه !!

افرین به هوش و درایت !!!

سه تفنگدار یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ق.ظ

هیی هیی هیی !!

در رفت !!

سه تفنگدار(سورنا-ابلیس-۰۰:۰۰) یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ق.ظ

بازم سلام
خیلی ناراحت شدیم که یکی از دوستان بخاطر کار ما این مسافت طولانی رو طی کرده بود
الانم حاضریم هزینه ی رفت و آمدشون رو جبران کنیم یا یه جوری که خودشون می خوان جبران کنیم

بازم سلام ...

والا من از اونا یی که حراست گفت بیخبرم ... اما وقتی من به دوستام که از میانه میان (خانوم حقی و بقیه شون که با ایشونن) گفتم ... اونقدر خندید و خوشش اومد که نگو و نپرس ...

خودش به من گفت ... کلی حال کرد ... و گفت که خیلی باحال بود ...

m..2..k یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ق.ظ


وقتی استاد داشت باهاتون می صحبتید! حواستون به گوشه کنارا نبود.
دیوار موش داره..موشم گوش و البته زبون داره!

بلی !!

اونم چه زبونی !! لامسب خود ِ خودِ جنس بوده !! هیی هیی هیی !!

همای یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:30 ب.ظ

خیلی جالب بود
برای من فرقی نمیکرد
سر امتحان خیلی خوش گذشت،کلی خندیدیم

واقعا خیلی خوش گذشت ...الان که یادش میوفتم هم خنده ام میگیره !!!!

دوزدوزک یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:41 ب.ظ

سلام به بهمنی های با حال
اولش که شنیدم یه کوچولو ناراحت شدم
ولی بعدش یه عالمه خندیدم
نتیجه اخلاقی:یه عالمه خندیدن می ارزه به یه کوچولو ناراحت شدن


تو خونه که همه داشتن بهم می خندیدن
به خاطر سوتی که تو برگم داده بودم
خیلی باحالین.............

.
.
.
.
.
.
.
.
۳ سال بعد
.
.
.
.
.
.
عجب امتحانی بود امتحان سه تفنگ دار
چه قدر خندیدیم

سلام به تو دوزدوزک بامزه !! خودتم مطمئنا مثل اسمت بامزه و باحالی !!

اره می ارزه !! هیی هیی هیی !!

کدوم سوتی ؟؟!! به ماها هم بگو دیگه !!!

واقعا !! مطمئنا کلی حال میخوایم بکنیم !!!

MA2TA دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:02 ق.ظ


دست مریزاد بابا

صحنه را دیدیم
واقعا حال کردیم
ها ها ها
ای ول


البته ما دیروز این پست رو دیدیم ولی بدلیل پاره ای مشکلات فنی مهندسی نوشتن کامنتمان موکول شد بدین روز و ساعت، امید است کوتاهی مان را به بزگواری خویش ببخشایید.
یکم خیلی رسمی شد نه؟


جدا خسته نباشید
فک کنم یکی از بهترین خاطرات دوران تحصیلمون بشه


واقعا ای ول به سه تفنگدارمون، شاید اگه شما نبودین الان درس ریاضی2 ما هم مونده بود واسه شب امتحان، بنظرمن این کار ثواب هم داره چون واقعا باعث شد خیلی ها بخونن.

دستتون درست عزیزان


پینوشت:
" لازم به ذکر میباشد کامنتی تحت عنوان "حراست" توسط هیچ یک از ما2تا نوشته نشده است"

هدیه ایست ناقابل تحفه درویش برای بهمنی های گل گلاب خصوصا سه تنفمگدار بخاطر این کار جالبشان:
http://i42.tinypic.com/3450gib.jpg

واقعا کارشون جالب بود ... هیی هیی هیی !! افرین ...

دمشون جیزانه جیزانه !!

اره خوب بوود ... دیگه هممون نمره ی ۲۰ میگیریم تو درس ریاضی !!

راستی ... ماها بهمنی هستیم و با بهمنی ها همیشه دوست جون و خوبیم !! خوش اومدین ...

دیگه من یه نفر رو کلی خوشحال کردین ...مطمئنا بقیه رو هم همین طور ...

۰۰:۰۰ دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ق.ظ

سلام
اولا از حراست عذر می خوام بخاطر نظر قبلیم که کمی تند بود
می خواستم بگم کاری بود که انجام دادیم
لطف می کنید اگه ببخشید
اگه هم نمی تونید ببخشید مختارین که به حراست گزارش بدین
کسی نمی تونه بخاطر این کارتون بازخواستتون کنه
...........
در ضمن می خواستم اعتراف کنم که در مورد شخص حراست اشتباه کردم
اونی نبود که من فکر می کردم
..........

سلام !!

نه بابا .... این حرف ها چیه اخه !! بلاخره دل بهمنی ها نازکه و زودی ناراحت میشن !! من میگم خواهش میکنم و این که از طرف حراستم از شما معذرت خواهی میکنم ... ایشالا که شما ها هم به دلتون بد را ندین !!

اره اشتباه کردین ... خب عیبی نداره ... واسه هر کسی پیش میاد ... مهم اینه که هر کسی به عنوان یه بهمنی کار خودش و درست انجام بده ...

خوشحالم که بهمنی ها یه عضو با دل و جراتی مثل شما دارن !!

(از این شکلک ها ی افتخار ... )

tanha41 دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ب.ظ

خوشحالم که سر کار گذاشتن ما باعث شد بخندین اما کاش مثل حال و هوای ترم اول همه می خندیدیم

ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

خب اینم موردی نداره ... همه عوض میشن !!

مهم اینه خیلی این اتفاق نیوفته تا دیگه راه برگشتی نمونه !!!

ترم اول واسه همه ی ماها یه جورد دیگه بود ... به خاطه ی خاص بود !! اما خب پیش میاد دیگه ...

بو علی سینا سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:18 ب.ظ

سلام به همه ی بهمنیها
ببخشید چرا نظر منو که فکر کنم دومین نظر بود رو تایید نکردید حالا ایندفعه می بخشمت ولی دیگه تکرار نشه به قول خودت یه چای جلوی دانشگاه یا اینکه ۱۰۰ تومان از عوض من بده مدرسه بسازن
اما شما اقای دوازده نیمه شب شما که عجول نبودی شما که بزرگ مایی اخه شما چرا
چرا عاقل کند کاری که باز اید پشیمانی (در مورد نظر ت در باره حراست)
و از طرف پدر بزرگ به سورنا نوه ی عزیزم دیدی من اشتباه نکرده بودم ( جمله ی امری به نوه) پسر یه کمی بد بین نباش اخه چرا
به سه تفنگدار من هم از راه دوری امده بودم و هزینه ی رفت و برگشتم خیلی شد تقریبا ۱۰ تا بستنی اون هم از اون چوب گردها هر چه زودتر تصفیه کنید بهتر میشه

نه ... کنتور نداره که !!!
دیگه خودتون پشت گوش انداخین و نظر ندادین چرا میندازین گردن من !!!
دیواری کوتاهتر از مال من نبود ؟؟؟!!
خب حالا که یه دستی تون نگرفت منم میبخشمتون ... مهمون شما یه سالار جلوی دانشگاه !!!
البته من بار ها و بارها گفتم که اگه سه تفنگدار بخوان بستنی بدن من اصلا مخالفتی نمیکنما !!!
این از من !!
همین !!!!!!!!

یکی از سه تفنگدار(به نمایندگی) چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ

چی بستنی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
عمرا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اوه ... چه رفلکس شدیدی !!

اما ما زیر بار نمیریم ...

امروز هم کلاس فرایند میام ...جیب هاتون رو اماده کنین !!

ماها هم شیکم هامون رو اماده میکنیم واسه بستنی !!!

اخ جون !! بستنیییییییییییییییییییییییی !!

یکی دیگه از سه تفنگدار چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:11 ب.ظ

به قول پسته
چه بستنی ای؟
چه کشکی چه دوغی؟

چه بستنی ؟؟؟!!
سوال خوبی بود ...
هر چه از دوست رسد نکوست ...
دیگه مرام خودتونه دیگه ...
هر چی باشه ما قبول داریم ...
اما کشک و دوغ و ماست نمی خواینم... دیگه خیلی زحمت میشه واستون !!

بو علی سینا چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ب.ظ

بازم سلام چیه یه دستی یا دو دو دستی نداریم که همون ساعت ۸ که به وبلاگ زدین من اومدم دیدم و به قول یارو گفتنی پسندیدم من فقط به یه سری از بچه ها می گفتم که مدرسه ندارن و ...
ام به شما که یکی از سه تفنگدار هستید من هزینه رفت و برگشتمو می خوام با کسی هم شوخی یا شوخلوخ ندارم

والا سه تفنگدار نه چهار تفنگدار!!!
من که از اونا نیستم ...
مستر های تفنگدار با شمان ...
الان میان خدمتتون !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد