the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

یه داستان ِ دیگه از عقاب !!

روزی یک بنده خدا تنها در جنگل گردش می کرد که تخم عقابی را روی زمین دید .  

به خیال اینکه تخم مرغ معمولی است . 

 آن را در لانه یک مرغ  گذاشت جوجه عقاب نیز همانند دیگر جوجه های مرغ از تخم بیرون آمد و مانند آنها شروع به راه رفتن و دانه چیدن کرد .  

یک روز زیبای بهاری عقاب کوچولو که اندکی بزرگ تر شده بود ، متوجه پرنده زیبا و با شکوهی شد که در پهنه آسمان پرواز می کرد .  

پرسید : « این چه پرنده ای است ؟ مرغ با مهربانی پاسخ داد : این عقاب است ؛ زیباترین و قوی ترین پرنده دنیا !عقاب کوچک با خود اندیشید که چه قدر خوب بود اگر او هم عقاب بود و این گونه توانمند و با شکوه پرواز می کرد .  

اما چون باور داشت که جوجه مرغ معمولی است ، خیلی زود همه چیز را فراموش کرد و به دانه چیدنش مشغول شد و تمام عمر را هم چون مرغ خانگی سپری کرد .  

 


نکته اخلاقی ؟!،؛...
چه بسیار از ما انسان ها که مانند این عقاب کوچک هستیم !
سرشار از نیرو و استعدادهای خارق العاده و کشف نشده که در صورت شکوفایی و عملی شدن آنها ، هم خود و هم جامعه از آن استفاده های فراوان خواهیم کرد .  

 

با اجازه ی مستر الفرد زدمش رو پستا ...  

مرسی ...  

پیشا پیش متشکرم از اجازتون ...

نظرات 2 + ارسال نظر
فرشته سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ب.ظ

زدین تو کار عقاب مهندسا!!

شپیش اومئد هانی ...
مثل این که عقاب خیلی فاز داده ... !

آلفرد پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ب.ظ

خواهش میکنم پسته ،بابا اجازه ی ماهام دسته شماست.

خواهشت میشه ... چوب کاری میفرمایین مهندس جان ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد