the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

گل و لای زندگی

Hello  سلااااااااااااااام بهمنی های گل گلاب   

یه داستان ِ جالب خوندم گفتم شاید دوست داشته باشین شما هم بخونینش : Glasses

 

گل و لای زندگی 

روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد . 

 حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد .
بالاخره کشاورز فکری به ذهنش رسید .  

او پیش خود فکر کرد که اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود .   

او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست کمک کرد . 

 آن ها با بیل در چاه سنگ و گِل ریختند .
اسب ابتدا کمی ناله کرد ، اما پس از مدتی ساکت شد و این سکوت او به شدت همه را متعجب کرد .  

آنها باز هم روی او گِل ریختند .  

کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید که او را به شدت متحیر کردبا هر تکه گِل که روی سر اسب ریخته می شد اسب تکانی به خود می داد ، گِل را پا یین می ریخت و یک قدم بالا می آمد 

 همین طور که روی او گل می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد  Gun Touting

 

نتیجه ی اخلاقی ِ داستان :
 

زندگی در حال ریختن گل و لای برروی ماهاست   

دوتا راه داریم : 

یا اون گل و لای ها رو کنار بزنیم و بیایم بالا  یا این که اونقدر صبر کنیم که زیر اونا مدفون شیم و بریم به دنیا بالا !!!

 هر کدوم از مشکلای ماها مثل یه سنگ و یه بیل از این گل و لای هاست که ما میتونیم برای بالا اومدن از اون استفاده کنیم ... 

این طوریه که ماها میتونیم از خفن ترین چاه ها بیرون بیایم و شاگرد اول بشیم ...    

جالب بود ... نه ؟؟!!   

نظرات 3 + ارسال نظر
مردمک چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:59 ب.ظ


گل و لای زندگی؛
گل ولایی که خواه ناخواه بر سر روزهایمان فرو می ریزد
گاه از هرچه اراده و توان تهی مان می کند
و گاه سر شوق می اوردمان برای مقابله
..اندکی باید خوش فکر و صبور بود برای پیروزی
..البته این اندک فقط در لفظ اندک خوانده می شود !!
------
خیلی poste(خواستم یه وخ peste خونده نشه!)جالبی بود
مثل قبلی(عقاب)
دس مریزاد!

اره ...
خوبه بعد از تهی شدن و حال گیری سر شوق هم میاره ...
اما همین اندک هاست که باید در موردش بگم : فطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود !!!!!
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره !! (درست بود دیگه ؟!)

فدای تو ... قابلی نداره میشه ۱۰۰ تومن یا یه بستنی بعد از ماه رمضون مهمون شما ... جلوی دانشگاه !!!
شییییرررررررررررررررررههههههههه ...
ببینین چونه مونه نمیزنه اصلا !!

سورنا چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:41 ب.ظ

های
عاشق شکلکام
خیلی جالب و به موقع استفاده کردینشون

مرسی ...
به خدا من میمیرم براشون ... از اون وقتی که دانلودشون کردم گذاشتم جلوم زل زدم بهشون و هی واسه خودم هـِر هـِر و کـِر کـِر راه انداختم ...

چه فاز مثبتی میده بهم !!!

فرشته جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:33 ب.ظ http://fereshteh-iut.persianblog.ir

ارتباط شاگرد اول با اسب پیر ته چاه که روش گل و لای می ریزن چی بود؟
هیی هیی هیی
هیی هیی هیی
هیی هیی هیی

خب اون پیرش نکته انحرافی بود !!!
نه ... خدایی یه ذره جستجو کن ... خودمونیم میبینی که بلی !!
اوهههههههه چه قدر نکته تو خودش قایم کرده بوده !!
تازه این فقط یه نمونش بوده !!!!

هیی !!
اوچی؟؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد