the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

به نام خدای قشنگمون ... سلام !!! رخصت خدا جون !!!

  

بسم الله الرحمن ارحیم   

 انا انزلناه فى لیلة القدر
و ما ادریک ما
 لیلة القدر
 لیلة القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم

 من کل امر  سلام هى حتى مطلع الفجر

بسم الله الرحمن ارحیم

 انا انزلناه فى لیلة القدر
و ما ادریک ما
 لیلة القدر
 لیلة القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم

 من کل امر  سلام هى حتى مطلع الفجر

نظرات 125 + ارسال نظر
پسته شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ب.ظ

ساختن کار کوچکی نیست ... آنان که ساختند سوختند....

و

هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست.

دکتر علی شریعتی

پسته شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:30 ب.ظ

از گابریل گارسیا مارکز می پرسند اگه بخوای یه کتاب صد صفحه ای در مورد امید بنویسی، چی می نویسی؟
می گه 99 صفحه رو خالی می ذارم. صفحه ی آخر سطر آخر می نویسم امید آخرین چیزی است که می میرد !!!!!!

آلفرد شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:30 ب.ظ

مبارکه....................

بیستو یک!!!!!!!!!!!!!!!

بلی !!!!
مرسی ... ممنون ...

d:

[ بدون نام ] یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ب.ظ


جلد ۲۱ مبارک..
اینجا ..همینجا..۱:۱۸ به وقت مردمک ،نیپون کوکو و گرینویچ!!!

مرسی ممنونم شکٌلی ها !!!

هیی ... من کجام پس؟؟؟!!!!!! اهان من گرینویچم !!!!!

سورنا یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:02 ب.ظ

سلام
هر گز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هر گز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را

علیک سلام
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خوشحال نشو !! پشت کامیون نوشته بودن !!! هیی هیی هیی !!
داداش سیا ضایع شد !!!!

سورنا یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:04 ب.ظ

۲۱
مبارکه
چقدر زود بزرگ شدیم!!!
:)

مرسی ممنون ...
اره راست میگین !!! اوووه !! چه قدر راه اومدیم !!!!!!!
اخ جون !! هورااااا !!!!!

آلفرد دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:00 ق.ظ

::::::

هیی هیی هیی ... تایمی که نظر رو زدین جالبه !! ۰۰:۰۰ !!!!!!!!!
عجیبا غریبا !!!!!!

حالا اینایی که زدین چی هست ؟؟؟؟؟!!

d:

سورنا & ابلیس دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ق.ظ

وای اینجا کانکته
باورتون میشه

امان !! امان از دست شمااا !!!!!!
بابا رفتین اونجا واسه درس !!! حالا یه کاری کنین که بیرونتون کنن !!!!

هییی !!! به خدا شما دیگه کی هستین !!! هیی هییی هیی !!!
بلی !!۱ چرا باورمون نشه !!!!!!!!

افرین به شما !!!! هر جا که میرین همه چیز رو چک میکنین !!
افرین ... ۱۰۰افرین ...۱۳۰۰ افرین !!!

اسپایدر مرد - spidermard دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 ب.ظ

خوشبختی شاید پول‌دار بودن نباشه،

ولی قطعا، بدبختی همون بی‌پولیه ...!

دقیقا !! کاملا باهات موافقم !!!!!!
مطمئنا بی پولی بدبختی میاره !!! از امار طلاق ها و فقر و فساد جامعه میشه اینو فهمید !!!

راستی ...سلاام !! نبودی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

MA2TA دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:51 ب.ظ

تولد و تحصیلات اولیه

علی شریعتی در سوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کوچک و کویری کاهک از توابع مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدرش محمد تقی شریعتی، موسس کانون نشر حقایق اسلام و مادرش زهرا امینی، زنی روستایی متواضع و حساس بود. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملاهادی سبزواری محسوب می‌شد. شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد و به دنبال آن در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن شانزده سالگی؛ با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد







تحصیلات دانشگاهی

در جریان وقایع ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود. در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۳۷ با پوران شریعت رضوی همکلاسیش ازدواج کرد.

شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در سال ۱۳۴۱ در فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازم‌الاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. اوائل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت













فعالیت‌های سیاسی-انتقادی

او تحت تاثیر سنتهای خانواده‌اش، بویژه افکار نوگرایانه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حکیم و عموی پدرش عادل نیشابوری از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب به‌شمار می‌آمدند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی به‌حساب می‌آید.

شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری سید محمود طالقانی مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضت علیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانه‌اش باعث دستگیری او در سال ۱۳۳۶ و انتقال فوری‌اش به زندان قزل‌قلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.

پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. او از این دوران برای مطالعه جدی و نیز فعالیت علنی سیاسی در راه احقاق حقوق بشر و آزادی دموکراتیک در ایران، بهره‌برداری خوبی کرد. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و مصطفی چمران پیوست و در سال ۱۳۳۸ سازمانی بنام «نهضت آزادی ایران» (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شریعتی دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریکا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس کرد. در جریان کنگرة جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲، شریعتی با توجه به قدرت فکری‌ و قلمی‌اش، بعنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد. اولین شماره این نشریه در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاه‌های روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس می‌کرد.















زندگی مخفیانه

شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانی‌های شریعتی با اسم مستعار به چاپ می‌رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی در نیمه شب به خانه‌اش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت.













فوت

وی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالیکه سه هفته از سفرش به انگلستان می‌گذشت، در ساوتهمپتون از دنیا رفت. دلیل رسمی مرگ وی حمله قلبی اعلام شد.دکتر شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی در قبرستانی کنار آرامگاه حضرت زینب(س) خواهر [[حضرت امام حسین بن علی(ع) در شهر دمشق به خاک سپرده شد












اندیشه‌ها

شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به‌طور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده می‌داند و آن را توام با اسارت‌پذیری، خرافه، تقلید و جبر گرایی معرفی می‌کرد.وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است.البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت.

در عین حال که وی به مکتب‌های غیر اسلامی در جهان منتقد بوده و با آنها ضدیت می‌کرد، ولی در عمل تا حدی تحت تاثیر مارکسیسم بالاخص سوسیالیم اقتصادی و سوسیالیسم انقلابی قرار داشت. در آثار و سخنان وی، رگه‌های این تاثیرپذیری در موارد متعدد مشهود است. ترجمه کتاب جوده السحار در مورد ابوذر، که عنوان ابوذر؛ خداپرست سوسیالیست را بر آن نهاد از این جمله‌است.







تشیع علوی، تشیع صفوی

در تحلیل شریعتی از تشیع میان تشیع اولیه‌ای که در دوران علی و صحابه‌اش تکامل یافت و تشیع تحریف شده توسط صفویان در ایران، تفاوت و تمایز عمده‌ای وجود دارد. درحالیکه تشیع صفوی از طریق فشار و زور تحمیل شد، تشیع علوی برپایة شناخت و عدالت بود. تشیع صفوی تنها به خلیفه اشاره داشت و نه به نهاد خلافت، به گذشته تملک داشت، نه به حال، به درد زندگی بعد از مرگ می‌خورد، و نه دوران حیات انسان. هدف تشیع علوی، رهائی شیعیان از چنگال بی‌عدالتی، حکومتهای زور، و حکام و رهبران جاهل بود. تشیع صفوی نه تنها شیعه را به مذهب تشریفات و شعایر تبدیل کرد، بلکه اصول امامت را نیز تحریف نمود و اصول عمده و اساسی مسئولیت و تعهد در قبال مستضعفین و فقرا را انکار نمود

سلاام ... به به ... مرسی ... چشم و دل ماها روشن !! بلاخره شما رو دیدیم !!!!

راستی مرسی بابت اطلاعات !! من خودم یه سری از اینا رو نمیدونستم !! پر بار و پر اطلاعات شدم !!!!!!!
هوووووووررااااااااااا !!!!

ممنونم !! بازم بیاین اینورا !!

مهندس کپک(kapak) دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:50 ب.ظ

چند راه واسه اذیت کردن خانوم ها :
1 - با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی؟ چیزی می خوای؟

به غیر از من کس دیگه هم اینجا هست که بتونی نگاش کنی .
همش خیره شدی به من که چی بشه ؟
حالا اینا به کنار ، چرا چشمک می زنی؟

چرا ابرو هاتو واسه من بالا و پایین می کنی؟ خجالت بکش ، شرم کن.
نکنه در موردم فکر و خیال کنی! من زن دارم و زنم رو هم دوست دارم
و قصد ازدواج مجدد هم ندارم . چه معنی داره یه دختر
به یه پسر چشمک بزنه.


2 - اگه دیدین دختر با عجله داره راه می ره و یا اگه موردی پیش اومد که دختری می دوید .

شما از پشت سر دنبالش کنین و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دار و ندارم رو برد .
اگه دختر وایساد و شما رو نگاه کرد بازم داد بزنین که: دزد همینیه که ایستاده اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت ،
خوش به حالتون می تونین یه تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و حالشو ببرین .
ولی اگه ایستاد و فرار نکرد برای این که ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنین که: آی دزد آی دزد


3 - توی تاکسی اگه کنارت یه دختر نشسته وقتی که خواستین پیاده بشین

بهش بگین مگه نمیای ؟
اون هاج و واج شما رو نگاه می کنه . بهش فرصت ندین و بگین : چه زود جا زدی؟
بعدش در تاکسی رو ببندین و برین. و مابقی ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسی واگذار کنین.



4 - توی پارک با عجله برین کنارش بشینین و بگین معذرت می خوام
که دیر کردم .خب چکارم داشتی که گفتی بیام اینجا؟

بهتره یه جایی باشه که چند نفری حضور داشته باشن .
معلومه که اون انکار می کنه .
بعدش نوبت شماست فوری بگین مگه تو نگفتی بیا اینجا این رنگ لباسمه این رنگ روسریمه ؟
باز هم اون انکار می کنه . شما این طوری ادامه بدین .
خب اگه از اینای که اینجا نشستن خجالت می کشی بریم یه جای خلوت .

مطمئنم اون داغ می کنه . بعدش شما با عصبانیت بلند شین و
یه کاغذ جلوش بندازین و بگین سرکار گذاشتی منو ؟

بیا اینم شماره ای که دادی . دیگه به من زنگ نزن وگر نه
می دمت دست پلیس. بعدش ول کنین برین.


5 - توی جمع یه سی دی بهش بدین .
بگین خیلی باحال بود دستت درد نکنه .
بازم از اینا داری قیمتش هرچقدر باشه قبوله.
اون مردم دور و بر رو نگاه می کنه و میگه عوضی گرفتی آقا .
شما هم طوری وانمود کنین که انگار حواستون نبوده
که توی جمع هستین و ازش معذرت بخواین و برین سرت جاتون بشینین.



6 - مثل معتادها خودتون رو به موش مردگی بزنین و برین جلو
و به لهجه معتادی

بگین خانم دشتم به دامنت
از او چیزا که دیلوز بهم دادین بازم هملاتون هشت؟

دالم می میلم از خمالی به جون تو. هر چی منتظل موندم
نیومدین خیلی شانش آولدم که اینجا پیداتون کلدم .
بیا اینم پولش . اون سرخ و سفید می شه و انکار می کنه
. ولی شما ول کن نشین و هی پیله کنین .
طبق معمول اون انکار می کنه .
شما بگین : خانم من شبا لوی زغال می خوابم
من به اندازه کافی چلکی وسیاه هستم
خواهشا تو یکی دیگه منو شیاه نکن . و ...

هیی هیی هیی ...

وااای خیلی بامزه بودن یه سریشون !!! مرسی کپک جون !!! عالی بود !!
راستی تو دیگه چرا این همه کم پیدا شدی؟؟؟!!!

هیی هیی هیی ... خیلی باحال بود ... یادم میوفته خندم میگیره !!

آلفرد سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:19 ب.ظ

دلم عمریه میگیره بهونه
میخواد دل بکنه ازین زمونه

تویی فانوس روشن،تو شب تار
واسه این دل سرگشته ی بی یار

دیگه وقتشه که بارون بباره
بریزه رو سرت شبا ستاره

شبای انتظار،شبای دلتنگ
که میزنه به شیشه ی دلم سنگ

ای تو هستیه این دل شکسته ی من
نای نفسهای خسته ی من
چشمای در خون نشسته ی من
ای جان...

من که مست جرعه ی ناز نگاتم
پنجره ای رو به خنده هاتم
دیوونه ی اسم آشناتم
ای جان...

یه روز گل میکنه غنچه ی رویات
اگه پا بذاری رو فرش چشمام

میشینه رو سرم سایه ی دستات
میپیچه تو دلم عطر نفسهات

خدا کی میرسه لحظه ی دیدار
دل از خواب قفس،کی میشه بیدار

هنوز منتظرم،خسته وو بی تاب
که شب گم بشه تو خنده ی مهتاب

ای تو هستیه این دل شکسته ی من
نای نفسهای خسته ی من
چشمای در خون نشسته ی من
ای جان...

من که مست جرعه ی ناز نگاتم
پنجره ای رو به خنده هاتم
دیوونه ی اسم آشناتم
ای جان...
.
.
.
.
(بی زحمت با ریتم آهنگای رضا صادقی بخونین)


ای بابا !!!
این پیکتونیا شما رو هم معتاد کرد ؟؟؟!!!

چه میکنه این رضا صادقیییییییییییییییییی !!!!!

هیی ... پس شما هم بله !!!

مردمک سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ


مبادا غیبت های موجه مان! کم مرامی مُهر بخورد..
"هستیم به نسبت
باران هم که بیاید
ماییم و برگها؛
کوچه های کمابیش؛
خانه های به تدریج "

این روزها مدعو کنسرت موزون طبیعت هستیم..بی پرداخت بها.. حواسمان هست؟
پاییز سخاوتمندانه دست و دهانمان را پر میکند از قطره..قطره قطره!
داریم چکه چکه دریایی شدن را می آزماییم..امید که شایسته اش باشیم..

نمیدونم والا !!
هیی هیی هیی ... سلااام ... خوبی ؟؟؟؟!!!!
نه بابا !! خواهشت میشه !! هر کاری بکنی تو همیشه همون مردمک عزیزی !!!!!!

نمیدونم !!! نه حواسمون نیست !!!!
اره !! راستی یاد اون دوتا جملههای قشنگم بیوفت !! همونی که به دو جور مختلف سخاوت اسمونو معنی کردم !!

۰۰:۰۰ سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:54 ب.ظ

سلام
جلد ۲۱ مبارکه

اومدم بگم دیروز خوشگل ترین بارونی بود که رو سرم بارید
روز فوق العاده ای بود
یکی دیگه از اون اولین ها
اومدم بنویسم تا ۱۱/۸/۸۸ هرگز یادم نره

علیک سلاام ...
مرسی ممنون ... مبارک بهمنی ها باشه !!

نمیدونم والا !!! من که سرما خوردم !!!!!!! اما فکر کنم یادمون بره !!!!!!!

ایشالا !! البته با حافظه ای که شما دارین بعید میدونم که یادتون بره !!!!

pareparvaz سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:55 ب.ظ http://www.sie.blogsky.com

جلد جدید مبارک

مرسی ممنونم ...

نیپون کوکو چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ق.ظ

رو سر بنه به بالین ،تنها مرا رها کن
ترک منه خراب شبگرد مبتلا کن
بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن ،آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن
در خواب ،دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
مولانا

بار اول اصلا نفهمیدم!!! اما دوباره که خوندم دوزاریم افتاد !!

دردی است غیر مردن ،آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن !!!

چگونه گویم کین درد را دوا کن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
عالی بود !!! مرسی!!!

pareparvaz چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ http://www.sie.blogsky.com

خدایا:عزمی ده که حج کنیم از خود جدا شویم و به سوی تو هجرت هاجر شویم و اسماعیل نفس را به ابراهیم عقل سپریم تا از گمراهی برهیم و در طواف بر گرد معبد ایمان بگردیم.

خدایا :چنانمان دار که در لیله القدر حیات خویش خواب نباشیم و چنان آتشی به روحمان انداز که تا معراج پر کشیم.

خدایا:قلبی ده که با آن بیندیشیم و عقلی که با آن طعم یقین را بچشیم.

الهی امین ...
عالی بود...
من که از اولیه خیلی خوشم اومد !!!
مرسی ...
میدزدم میزنم رو دیوار اتاقم ... :D

تنها41 چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ب.ظ


سلام بچه ها

بچه ها من سی دی ام اس پروجکت رو دارم تو مغازه ام
اگه خواستین
اورجینال آموزش ام اس پی 3500 تومان
اورجینال ام اس پی 2002-2003-2007- 2300هزار تومان
اگه خواستین می تونم را یت کنم

هر فیلمی هم خواستید در خدمتم
عرضه محصولات فرهنگی تنها41

علیک سلام ...

مرسی ..مبارکه !! راستی پس شیرینیش کو ؟؟!!!
ایشالا به سلامتی !!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:14 ب.ظ

کسب معدل الف را خدمت خانم ناهید تیموری تبریک عرض می کنم واقعا عابروی بهمنی ها را حفظ کردید.

بلی ما هم کسب معدل الف رو تبربک میگم بهشون !!

راستی تا اون جایی که من میدونم آبرو رو با الف مینویسن نه با عین !!
هیی !!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:21 ب.ظ

خانم تیموری تبریک میگم بهمنی ها اینبار هم مثل همیشه کم نیاوردن........

بلی ...
دست همه ی بچها درد نکنه ...
البته از هر ورودی یه نفر رو انتخاب کرده بودن ...

آدرین پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:26 ب.ظ

این چه همایشی بود. نه برنامه ریزی خوب نه مدیریتی نه پذیرانی توهین پشت توهین آقای میرزا باقری خیلی خوب جوابشونو دادین. ممنون

نه همه ی حرفتون درست نیست!!
واقعا بچه های زحمت کشیده بودن ! خب شما هم نباید انتظار همایشی که تو دانشگاه نهران انجام میشه رو داشته باشین !!!!

البته توپ در مقابل توپ !!!چه چیزی گفتن و یکی هم شنیدن ...
عادلانه است !!

آلفرد شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ق.ظ

آنکه با زندگی میسازد،زندگی را میبازد..............
با زندگی نساز.............زندگی را بساز..............

وای الفرد ... عالی بود!!

خیلی قشنگ بود!! اینم میدزدم میزنم رو دیوار اتاقم !!

آلفرد شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:45 ق.ظ

زندگی با همه ی وسعت خویش
محمل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادنو پژمردن نیست

بر منکرش صلوات !!
واقعا !!!! زندگی جای این چیزا نیست !!!!
اما واسه چیه ماها هنوز اندر خم یک کو چه ایم !!

پسته شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ق.ظ

چی رو ؟؟!!همشو ؟؟؟؟!!!!
مگه الان بهتر نشد ؟؟!!!

tilak شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:59 ب.ظ

هر که خوبی کرد زجرش میدهند
هر که زشتی کرد اجرش میدهند
باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم باستانی کرده اند
هرچه انسانها طلایی تر شدند
عشق ها هم مومیایی تر شدند
اندک اندک عشق بازان کم شدند
نسلی از بیگانگان آدم شدند

واقعا دیگه عشق باستانی شد !!!!

دمت گرم !! واقعا !!!!
هر که خوبی کرد زجرش میدهند
هر که زشتی کرد اجرش میدهند

هیچ معلوم نیست جای اینام چرا عوض شده !!! ای بابا !!!

tilak شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:07 ب.ظ

راستی جلد21هم مبارکه.ایشالا به روزی برسیم که توجلد 100نظر بدیم که فکرمی کنم تو آینده ای نزدیک این اتفاق بیافته(هییییییی هیییییییییی...)

مرسی ... ممنون ... هیی ... اره میرسیم ...

اسمت خیلی باحاله .... شبیه تیله اس !!! خیلی شیرینه !!

بهمنی ها شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:02 ب.ظ

سلام بر تمام بهمنی های گل و گلاب

خوب هستین دیگه ؟

هر کی الان این پست و میخونه بلافاصله بره برا تیم بهمنی ها دعا کنه چون فردا صبح ساعت ۱۱ اولین مسابقه رو داریم

ما برای قهرمانی میجنگیم شما ها هم دعاکنین


به امید شیرینی ... وای چه حالی میده...

علیک سلام یکی از بهمنی ها ...

ما که خوبیم نفسی میاد و میره !! شمام خوبین دیگه ؟؟؟؟!؟!!!

واقعا ؟؟؟؟!!! چه عالی ... ایشالا موفق باشین ...

هیی هیی هیی ... بلی ... به امید پیروزی ... ایشالا که برنده میشین !!
اما مطمئنا شیرینیش حال نمیده !!

ابلیس شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:27 ب.ظ

سلام...


دکتر علی شریعتی میگه :

دوست دارم در خیابان با کفشهایم راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم !

علیک سلام ...
مرسی ووو خداییش جمله هاش خیلی عالی ان !! ناب !! اصلا کهنه و قدیمی هم نشدن ...

خداییش دیگه !! کاری که الان تو ایران خیلی مرسومه !!! همه حرص و جوش کفششون رو که بیرون هست رو میخورن !!!
میخوان قران خوندن یا ناز زود تموم شه بپرن کفشاشونو ور دارن !!

مرسی ...

مردمک شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:35 ب.ظ


دردا که دوای درد پنهانی ما
افسوس که چاره ی پریشانی ما
در عهده ی جمعی است که پنداشته اند
آبادی خویش را ز ویرانی ما

؟!؟!؟!؟!؟!؟!!؟!!!؟!!
به قول یکی از دوستان (: دی ) این الان نواز مغزیه منه !!!!

نمیوفته !! هر چی میخونم جواب نمیده !!

[ بدون نام ] یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ

پسته روز همایش طرف به من چیزی نگفت،یه تیکه(اونم با ترسو لرز) به کل اکیپ ما انداخت(که من فک میکنم این تیکش بیشتر با اصل و نسب خودش سازگار بود تا ماها)منم بخاطر ارق بهمنی بودنو تعصبم نسبت به بهمنیا،واکنش نشون دادم!!!!!!!!!!!!

و اصطلاح توپ در مقابل توپ اصلا درس نیست،چون طرف یه توپ طرف ما شلیک کرد ولی من توپخونشو رو سرش خراب کردم!!! (بدش بهش گفتم یه نگا به شناسنامش بندازه بدش گپی بیاد)

همین!!!!!!

در هر حال من به خاطر بی ادبیه اون روزم از همه بهمنیا عذر میخوام، امیدوارم به بزرگیه خودتون ببخشین...

اهان !!! شما الان الفرد هستین ؟؟؟!! اخه اسم نداره نظره !!!

هیی ... درسته !!!
واقعا این مستر گاهی یه حرفهایی میزنه خودشم توش میمونه !!!!

نه بابا ... خواهش میشه ... این چه حرفیه !! پیش میاد دیگه !!
:دی !

آلفرد یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ

بر قله ایستادیم...آغوش باز کردیم...تن را به باد صبح و جان را به آفتاب سپردیم...
عشق و هستی در تارو پود وجودمان جریان یافت.... و رها شدیم.

دقیقا روی قله ؟؟؟!!!!
رها شدین ؟؟؟!!!!

ای واااااایی !! من که اصلا از این سیستم رها شدن خوشم نمیاد !!

دیگه دیگه !!!

/3* FJ'A*FJ یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ق.ظ

hichvaght eshgo gedayi nakon
chon hichvaght chize ba arzesho be geda nemidan

بلی !!! هیچ وقت !! اما گدا های الان اگه خونه ی ادمو از چنگش در نیارن خوبه !!!!!!!!!

هیی ... راستی اسمت خیلی باحاله !!! خیلی !!!!
حالا یهنی چه ؟؟؟!!

آلفرد یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ق.ظ

در نظربازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم،دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند




عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند !!!

خیلی فاز داد بهم !! عالی بود ! مرسی !!

خاک یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:50 ق.ظ

اگر باطل از حق جداشود دیگر کسی بااو موافقت نمیکند واگر حق از باطل جدا شود کسی بااو مخالفت نمی کند . انسان دشمن ان چیزی است که نمی داند . اما م علی (ع) در مباحث روانشناسی اثبات شده که (از دیدگاه همان متفکران اروپایی) هرچه انسان از نظر روحی پاکتر باشد در شناخت معارف (حقایق)دنیا قویتر است که دکارت وسارترو هم کلاسی هایشان به اون پاک بودن در بعد اخلاق میگویند پس تودنیا چه کسی پاکتر از امامان باز چه کسی آشناتر به معارف دنیا از امامان نمی دانم بچه های باهال چرا دوست دارند هی از فلان اقایان نیمه روشن خارجی حرف به میان بیارند سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وانچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد

اره منم با جمله ی اولت موافقم در مورد حق و باطل ...

اما در مورد جمله ی اخرت ... من اصلا متوجه نشدم چی رو میگین ؟؟؟!!
میشه تو ضیح لطفا !!!
یه جوری بود ...

[ بدون نام ] یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ب.ظ

ای خدااااااااااااااا
یعنی نتیجه فوتبال یا شایدم فوتسال چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه خبری بدید آخه..

نمیدونم والا !! ساعت ۱ تموم میشد !! اما هنوز خبری در دست نیست !! تازه بعدش خبر نمیدن که هیچ چی !! شیرینی هم میخوان !!( از این شکلک خبیثا !!)

pareparvaz یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:36 ب.ظ http://sie.blogsky.com

سلام.یه سوال؟این وبلاگ تا پایان دوره ی تحصیلتون هست یا بعد از آن هم ادامه داره؟یه سوال دیگه:تمام بچه هایی که تو این وبلاگ نظر می زارن همکلاسیند(غیر از فرشته خانوم)؟

علیک سلام ...
تا پایان تحصیل ایشالا اره ... اما بعد از اون God knows !!!
اره ... فقط فرشته و رکت انگولار جونم ...
و البته شما !!!
چه طور مگه ؟؟؟؟!!

فوتبالیستها یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ

بردیم
۰-۳
تقدیم به همه ی بهمنی ها ......
........

بلی !!
هوررااا !!!!
افرین به بهمنی ها !!!!
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!!
اولین بازی !!! بلی ؟؟!!!! مطمئنا !!

آلفرد دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ق.ظ

نمیدونی چه سخته پیشه چشمات از خطر گفتن
نمیدونی چه سخته عاشقونه از سفر گفتن
تو از من صبر میخواهی
کویرم،ابر میخواهی
نمیتونم نمیتونم نمیتونم
تو میدونی که بی تو از غروب جاده دلگیرم
چه تقدیری خدایا من چرا بی همسفر میرم ؟؟
بذار عاشق ترین باشم برای لحظه ی اخر
اگر چه بی تو میمیرم نمی مونم نمی مونم

ای بابا !!!
امان امان ... !!!!!

اما یاااا !!!!!!!!!!!

(دو نقطه دی !)

آلفرد دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ق.ظ

به شانه‏ام زدی
که تنهایی‏ام را تکانده باشی

به چه دل خوش کرده‏ای؟!
تکاندن برف
از شانه‏های آدم‏برفی؟

واقعا !!!
نادون بوده ها !!!!!!

واقعا !! به چی دل خوش کردی ؟؟؟!!!

نیپون کوکو دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:34 ب.ظ

"چشم آن کس که می بیند مهم نیست
روح آن کس که دیده می شود مهم است،همه کس را که نمی توان وا داشت به چشم پدری یا مادری نگاه کنند
اما خورشید اگر واقعا خورشید باشد،همه ی خیره چشمان بد نگاه را کور می کند...!"

روح ؟؟؟!!!! تو این دنیا ؟؟!! تو این دور و زمونه ؟؟؟؟!!!
عمرا !! محاله !! تو این دنیا ی ژست فقط و فقط اول ظاهره که حرف اول رو میزنه !!!!!!!!
نه نمیتونیم مجبور کنیم اما !!!! اما خورشید با همه خورشید بودنش از این جذبه ها نداره !!!!
ماشالا اونم با شٌرگٌز های این دور و زمونه !!!
مگه این که چشم طرف در بیاری بزاری کف دستش که اون دیگه یه بحث جداس !!! (دونقطه دی !!) هیی !

نیپون کوکو دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ب.ظ

خسته ام...
از کسالت خاکستری ماندن خسته ام!!
...
...

رکت انگولار : پایه م تمام قد !!

پسته : تماس فرت !!!

پسته دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:55 ب.ظ

اهنگ Takin' Back My Love از Enrique Iglesias واقعا اهنگ قشنگیه :
هم خودش و هم موزیک ویدئوش ... واقعا عالیه :

Go ahead just leave, can't hold you, you're free
You take all these things, if they mean so much to you
I gave you your dreams, 'cause you meant the world
So did I deserve to be left here hurt?

You think I don't know you're out of control
I ended up finding all of this from my boys
Girl, you're stone cold, you say it ain't so
You already know I'm not attached to material

I'd give it all up but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, I'm takin' back my love
I've given you too much but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, my love, my love, my love
My love

Yeah, what did I do but give love to you?
I'm just confused as I stand here and look at you
From head to feet, all that's not me
Go 'head, keep the keys, that's not what I need from you

You think that you know
(I do)
You've made yourself cold
(Oh yeah)
How could you believe them over me, I'm your girl

You're out of control
(So what?)
How could you let go?
(Oh yeah)
Don't you know I'm not attached to material?

I'd give it all up but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, I'm takin' back my love
I've given you too much but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, my love, my love, my love

I'd give it all up but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, I'm takin' back my love
I've given you too much but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, my love, my love, my love

So all this love I give you, take it away
(Uh, uh huh)
You think material's the reason I came
(Uh, uh huh)

If I had nothing would you want me to stay
(Uh, uh huh)
You keep your money, take it all away

I'd give it all up but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, I'm takin' back my love
I've given you too much but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, my love, my love

I'd give it all up but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, I'm takin' back my love
I've given you too much but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, my love, my love

I'd give it all up but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, I'm takin' back my love
I've given you too much but I'm takin' back my love
I'm takin' back my love, my love, my love, my love

Ooh, my love
(I'm taking back my love)
Ooh, my love


آلفرد دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:53 ب.ظ

:دی

((=

هیی ... دونقطه دی !

آلفرد دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:56 ب.ظ

پارتیزانا ایشالا که فردا با دستی پر از گل از زمین بیرون بیاین ممممممممم..

شییییییییییییییییییررررررررررررررررررررررررره !!!!
ایشالا ...
شیررره بهمنی !!!!

ایشالا پر از گل و کمپوت و شیرینی !!

سورنا دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:14 ب.ظ

سلام
دوستت دارم به چشمانی که رنگش رنگ شبهاست به آن نازی که در چشم تو پیداست به لبخندی که چون لبخند گلهاست به رخسارت که چون مهتاب زیباست به گلهای بهار و عشق و هستی

علیک سلام
.
.
.
.
((=
خوشحال نشو اینم پشت کامیون نوشته بودن !!!!

سورنا دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ب.ظ

سلام
به افتخار بهمنیا
بهمنیا ۳ـ۰ ام ام پی ان
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست!!!!

شیییرررررررررررررررررررررررره !!
بر منکرش صلوات !!
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!!!

آلفرد سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ب.ظ

تورو از خاطرم برده،تب تلخ فراموشی
دارم خو میکنم با این فراموشیو خاموشی

چرا،چشم دلم کوره،عصای رفتنم سسته
کدوم موج پریشونی تورو از ذهن من شسته؟؟؟؟

خدایا فاصلت تا من خودت گفتی که کوتاهه
ازین جا که من ایستادم چقد تا آسمون راهه؟


من از تکرار بیزارم ازین لبخند پژمرده
ازین احساس یاءسی که تورو از خاطرم برده

به تاریکی گرفتارم شبم گم کرده مهتابو
بگیر از چشمای کورم عذاب کهنه ی خوابو

چرا گریم نمیگیره،مگه قلب من از سنگه؟
خدایا من کجا میرم،کجای جاده دلتنگه

میخوام عاشق بشم اما،تب دنیا نمیذاره
سر راه بهشت من درخت سیب میکاره
سر راه بهشت من درخت سیب میکاره

چه قدر قشنگ ...
...
....
.....
......
.......
و دیگر هیچ !!!

ابلیس چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:00 ب.ظ

بابا خانم مدیر بیخیال.به وبلاگم یه سری بزن.

با با اگه شما نباشین اینجا خیلی صوت و کوره.بابا ما تازه عادت کردیم

بیا و خوبی کن حلا مدیریت و عوض نکن...

ای بابا ... نه این حرفا چیه !!!!!!
چشم ... هر چی شما بگین (دونقطه دی !!!)
البته این اخریا اینترنتم یه چند روزی قطع بودا !!!!

سورنا چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ب.ظ

سلام
نمیخواید شیرینی بدید بگید ما اصرار نکنیم
دیگه چرا طلسم میکنید!!!
تمام جدول به هم ریخت
برای رسیدن به فینال سخت ترین راه ممکن به ما خورده
فینال سال گذشته تو نیمه نهایی اتفاق خواهد افتاد
که اگه مثل دفعه قبل ببازیم بهترین مقامی که میتونیم برسیم سومیه
دعامون کنید!!!!

علیک سلام ...
طلسم ؟؟؟!!! طلسم کجا بود مهندس جان ؟؟!!
مگه ماها رمالیم ؟؟؟!!!

ایشالا که سوم میشیم !! بابا سومی هم عالیه !!!

رکت انگولار : بهمنییا !!!
پسته : بله !!
رکت انگولار : همه بهمنییا !!
پسته :بــلـــه !!
رکت انگولار : همــــــــــــه بهمــــــنیییا !!
پسته : بــــــلــــــــــــــــــه !!
رکت انگولار: قهرمان ماییم ؟؟!
پسته : بله !!
رکت انگولار : تاج سر مایییم ؟؟!!
پسته : بــله !!!
رکت انگولار : همه بهمنییا !!
...

خاک ع(خاک) پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:29 ب.ظ

باتشکر از اینکه مطالب مارا هم در وبلاگ درج میکنید اگر منظور شما از جمله اخر حدیث دوم باشد انسان در مقابل حقایق ومطالب جدید اگر هم واقعیت داشته باشد اگر مخالف عقاید خودش باشداز خود معمولا عکس العمل نشان می دهد سعی می کند قبول نکند یعنی بامطلبی که اطلاعاتش در باره آن کامل نیست یااصلا چیزی نمی داند دشمنی میکند واگر منظور شما شعر بود هدف این بیت در اینجااین است که ما دنبال معارف وحقایق دنیا در مکاتب غرب می گردیم در حرف های غر بی ها که نمی دانیم در شناخت جهان تا کجاها راه رادرست رفته وتاکجاها نادرست رفته اند در حالی که شاید از نظر بعد علوم تجربی عقب افتاده باشیم ولی از نظر معرفت شناسی بسیار جلوتر هستیم شاهد این قضیه تکرار احادیث باکلامی بسیار ضعیفتر وبعداز هزار اندی سال توسط غربیها . شاید در اینجا مشکلی مطرح شود واینکه چرا این احادیث در جامعه ما انعکاس نداشته تعدادی از دلایلی که به نظر من میرسد 1_دنبال ان نبودن 2 عمل نکر دن به دانسته ها 3 القائ تفکر تقلید(در معنای واقعی وعام تر ) توسط سکولار در حالی که یکی از نقاط پارادوکسیکال سکولار است یعنی در عمل خود معتقد به تقلید است 3 .....4.... هر کدام از اینها خود نیاز به بحث های زیاد می باشند

مرسی ...
خیلی کتابی نبود ؟؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد