the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

...

سلام  بهمنی های عزیز ...

خوبین؟؟!! ایشالا که همتون خوب باشین ...


میخواستم بگم که دیگه بسه ... دیگه ول کن ...

آره با توام ... با تویی میخونی و خودت رو به اون راه می زنی ...

به خدا ارزوم بوده که جوومون خوب باشه ... خیلی خوب... جوری که همه بهمون حسادت کنن ...

چی شد یه دفعه ؟؟ چرا این جوری شد اخه ؟؟؟!!

من که کاری نکردم ... شایدم بهتره بگم ماها ...

اخه اون چه رفتاریه؟؟!!

خدایی خودت خجالت نکشیدی ؟؟؟

به قرآن شرمم میاد با یه بچه اون جوری کنم یا اون سیستمی رفتار  کنم ... به چه رویی ؟؟؟ با چه حقی ؟؟!! کی به تو همچین اجازه ای داد ؟؟؟!!!

فکر میکنی خیلی بزرگ شدی ؟؟!!

اصلا متوجه ای که چه طوری با همه برخورد می کنی ؟؟!!

به قول یارو گفتی هر کی من خیلی بزرگم و گرگم و اینا از همه بره تره  ... فکر میکنی خیلی دانایی !!!!

کاش یه ذره به خودت بیای ... یه ذره ... دلم یه دوستیامون خیلی خوش بود ...  یه لحظه اسم و یادتون از دهنامون نمی افتاد !!

اما حالا ... 

آلفرد تو نظرات زده : آغاز همیشه یکسان است ؛ پایان مشخص می کند راه را بیراه را ... !!

اما ماها اصلا به آخر راه  نرسیدیم !!!

هیچ خط ِ پایان و ندیدیم ... اما نافرم کیش و مات شدیم !!!

یکی هم زده : چیزی به نام شکست وجود ندارد...آنچه هست نوعی نتیجه هست!!

آره ... شاید وقت ِ نتیجه گیری شده ...

شاید بهتره بگیم که آره ... ناجور شکست خوردیم !!!

رکب خوردیم برادر...

یه ذره سال ِ نویی با خودت فکر کردی که یه ذره اخلاقمو عوض کنم ؟؟!!

یه ذره ادم ِبهتری بشم؟؟!!

یا این که تصمیم گرفتی هممون رو بریزی دور ؟؟!!!

۵ ترم و بزاری پیش آت و اشغالا؟!!؟؟!!


فقط یه خواهش دارم ازت ... جبهه نگیر ... توجیه نکن ... فقط واسه دو دقیقه فکر کن ...


نظرات 7 + ارسال نظر
آلفرد شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ق.ظ

یه روز خوب میاد!!!!!!!!!!!

که ما قدر همو بدونیم..
به هم دروغ نگیم...
بقیه شم که خودتون حفظین!!

MA2TA شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ق.ظ

سلام خانم کلانتری.

من به قول بعضی ها آقای مادوتا هستم.

بعد خوندن پست امروزتون و کامنت تنها41 عزیز، هیچکدوم از نوشته هارو مربوط به خودم و خانمم ندیدم تا براش جوابی بنویسم ولی به اصرار تینا این متن پایین رو نوشتیم.

درضمن منظورمون از

"امیدواریم عید با بوسه هایش ، بهار با گلهایش و سال نو با امیدهایش برشما ای عزیز ترین فرد SIE ، مبارک باشد"

خود شما (یعنی مدیریت وبلاگ) بود. از رو جوابتون احتمال دادم منظورمون رو اشتباه متوجه شده باشید.


در ضمن من به شخصه هرکاری که از اول ترم اول تا الان انجام دادم یا ندادم رو کاملا درست و منطقی میدونم (الا در چند مورد خیلی کوچیک که زیاد مهم نیست) و اگه الان دوباره برگردم به گذشته دقیقا همین کارا و رفتار رو انجام میدم و از این غربالگری روزگار و انتخابم خیلی خیلی راضی ام.


خانم مادوتا: سلام نرگس انتظار داشتم بچه ها گفته باشن اری این توبودی جو رو خراب کردی دوستیمونو من چیکار کردم یادته اون روز سر کلاس برق کاغذ رو زمین ؟ من چیکار کردم بجز دوستی؟ که اون کلمه رو لایق من دیدی؟ میدونی چرا رفتارم با همه عوض کردم چون انتظار نداشتم .....

تو و من از اول باهم بودیم
تو اولین نفری بودی که من و سعید رو فهمیدی
این کلمه رفته رو اعصابم ((ان)).
من دوستامو شناختم
دشمنامم شناختم
بسته دیگه

راجع به چیزایی هم که میدونی تو ۱در صد از اون موضوع رو میدونی پس یه طرفه به قاضی نرو تموم کن نمیخام بشنوم نمیخاااااااااااااااااااام.
بابا این زندگی منه.
بذارید من تصمیم بگیرم.


تو دوستاتو انتخاب کردی.
منم تصمیم گرفتم با شریک زندگیم باشم تو هرجا







مادوتا باهم:
خیلی خیلی خوشحالیم که وبلاگ ما جایی داره به نام بهترین حرفای بهترین ها.
چرا که اگه از جلد اول تا الانشو دونه به دونه بخونیم میفهمیم که هرکس بنابه شخصیت و فرهنگ خودش بهترین حرفای لایق خودش رو نوشته. ( چه خوب و چه بد این حقیقت تلخیه که همه باید قبولش کنیم)



و اینکه اشتباه همه این بود که خیلی زود صمیمی شدیم و کورکورانه کسایی رو وارد حلقه های صمیمی دوستیامون کردیم و الان پشیمون شدیم.

الان هم اگه رابطه ها درست بشه، مثل روزای اول نیست. میشه مثل رابطه های عادی روزانه بین مردم فقط با این تفاوت که تو خاطره ها یه خاطره خوش از ترمهای اول داریم.








علیک سلام مستر ما دوتا ... خوبین ؟؟؟ ایشالا ماشالایین ؟؟!!
<<هیچکدوم از نوشته هارو مربوط به خودم و خانمم ندیدم تا براش جوابی بنویسم >>
کاملا و 100% درسته ... من اصلا منظوم شما دو تا نبودین ... این نظر رو واسه یه سری از بچه ها نوشتم !!
یه سری !! نه دوتا !

خب ؟؟!!
اره اشتباه متوجه شده بودم ... مرسی ممنونم ... دست شما درد نکنه ... لطف دارین :دی

اتفاقا منم از دست چینی روزگار خیلی راضیم ... خیلی ... فقط واسه این که الان یه ذره رابطه ها خراب شده ناراحتم ... همین ... و به نظرم هم منطقی میاد ...

از جمله ی اولت متوجه نشدم که چی میگی ؟؟!! من جو رو خراب کردم ؟؟!! منظورت اینه ؟؟!!

میدونی تینا ... تو خیلی حق به جانب رفتارمیکنی ... خیلی ... انگار نه انگار که اتفاقی افتاده !!
تو خیلی هم خوب صحبت نمیکنی !!
چند بار گفتی که : مغزت اندازه ی جلبکه ؟!! یا این که گفتی راستی از رفتارت خجالت نمیکشی ؟؟!! یا این که دائم میگفتی خفه شو بابا !!
ما این ها رو میشنویم اما چیزی نمیگیم ... اما دلیل نمیشه که خوشمون بیاد ...
همه و همه از این حرفات ناراحتن ... خیلی خیلی ها !!!!!

من کاری نکردم که از رفتارم خجالت بکشم !!
این بقیه هستن که باید شرمنده شن !!!

و اون کلمه ... !!
یادته امتحان فیزیک ؟!! یادته من نمی خواستم بیام سر جلسه ؟؟!! گفتی بیا من کمک میکنم !!
دوستم ... رو یادته ؟؟!! قرار شد به اونم کمک کنی؟؟!! یادته تو امتحان با اون از روی جزوه نوشتین و من حدود 1ساعت هی بهت گفتم که به منم بگو نگفتی ؟!!! یادته جواب سوال ؛ 1دونه مونده به اخر رو اشتباه گذاشتی رو صندلی بغلی که من گفتم اشتباهه و خودت گفتی اره اره ... در حالی که اون تنها ورقه ای بود که اومد رو صندلیه بغل !!
نمیدونم !! شاید خوشت میومد من التماست میکردم !!!!
تو واسه آدم پیش خودشم شخصیت نمیزاری !

منم ... آره ... اون کلمه رو گفتم ... دقیقا بعد از امتحان فیزیک که عصبانی بودم نوشته بودم (که تو سر کلاس برق دیدی)... ادم تو عصبانیت کلی حرف میزنه !!
خودت عصبانی شدنی کلی حرف میزنی ... همه این جورین ... کلی هم فحش چیز دار میدن !! از اون مورد داراش !!!
منم مثل اونا ... یه ادم ... مثل تو ... تو موقع عصبانیت !!!!

نه ... من خوشبختانه خیلی از اون اخلاقای یه طرفه به قاضی رفتن و راضی برگشتن رو ندارم !!!
حتی راجع به حرفهایی که بین بچه ها پیش اومده بود هم قضاوتی نکردم !!

تینا جان ... من تو تصمیم تو دخالت نکردم ... و تصمیم تو به من هیچ ربطی نداره !!
جوری برخورد نکن که انگار من دندون تیز کردم !!
واسه شخصیت خودت بده !!!
این که تو میخوای با کی باشی هم به من ربطی نداره !! اما مثل این که یه سلام کردن به ایشون باعث شده که تو خیلی نا به جا فکر کنی !

این نظر شما راجع به رابطه ها فقط و فقط نظر شما دوتا س !!

اما به نظر من یه رابطه ی دوستانه اون همه ارزش داره که ادم پاش واسته و بجنگه !!!!!!
واسه من که اون همه ارزش داره !!

من اون مطلب رو واسه یه سری از بچه ها نوشته بودم !!
لازم نیست کسی که به خودش خیلی اطمینان داره دلش بلرزه !!!
مگه این که ... !!!

۰۰:۰۰ یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ب.ظ

یووووووووو هوووووووووووووووو
باز چی شده؟؟؟؟؟؟
بازم بدخواه...
عکسشو بده واست پارش کنیم(بقول خودت :))


هرکی به پسته اذیت کنه ماها که سهلیم با خود پسته طرفه ها!!
D:
................................
بازم بوی امتحانها بدفرم به مشام میرسه!!:(

هیچی به جون عباس آقا...فقط یه کم معرفت بچه ها آب رفته!

بد خواه که نه...یه ذره خود خواه!
مرسی از معرفتتون...

هیی هیی هیی!
نمی دونم والا...چی بگم؟خودتون کلاتونو قاضی کنین!
.................................

نمیشه از این حرفا نزنین حالمون خراب شد؟؟کاش دماغم می مرد این مشامارو نمی شنیدم!!:(

تارو میساکی سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ب.ظ

مدیر محترم ....
سرور همه بهمنیا!!
من تا قبل این وبلاگ زیاد نمیومدم...و نمی دونم جریان این پست چیه،ولی هر چی هست شما فقط کافیه عکس بدینو جنازه ی طرفو تحویل بگیرید!!
عزت زیاد ......

نه بابا ... دیگه هندونه میدین الکی زیر بغلما !!
این جوریام نیست ... بهمنی ها توی با هم بودن خوبن و بهمنی هان ...
بهمنی ها همشون با همن که یه دوستی عالی رو به وجود میارن ...
قربون َ شما ... ممنون ...
هیی هیی هیی ... عزت زیاد !! قربون ِ دستتون !!

MA2TA پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ

سلام مدیریت عزیز.

بابا اون نظر واسه تایید نبید که واسه خودتون بید.

ولی باز صلاح مملکت خویش خسروان دانند.


اون نظر واسه برطرف کردن کدورتا بود همه خوب میدونید من روک حرفامو میزنم طاقت ندارم با کسی کدورتی داشته باشم من اون حرفایی هم که گفتی زدم واسه شوخی بود نه تحقیر .
جلبک شوخی خودمونی بود که با دوستای صمیمیم داشتم حواسم نبود اول ها به شما هم گفتم.
امتحانم بهت گفتم وایستا بهت بگم نصفه که نمیدادم من حتی به زینب هم رسوندم.


علیک سلام ma2ta ی عزیز ...
آهان !!
والا نگفته بودین تایید نشه منم متوجه نشدم تایید کردم ... : :

آهان ... البته میدونین بیشتر به تحقیر میخورد تا شوخی !!

درسته کاملا !! یه قول دوستان آدم واسه نشوندادن حسن نیت حداقل بعد از یه ساعت التماس یه چیزی میگه ... هر چند که خیلی کوچیک باشه !!
نگو نه که کاملا این جوریه !!
خدا رو شکر هممون تو زندگی تقلب کردیم به اندازه ی کافی اطلاعات داریم که دیگه نیازی به توجیه کارامون نباشه !!!!!!!!!!!!!

MA2TA پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:15 ب.ظ


در ضمن خاستم جواب آلفرد رو بدم ولی اگه میدادم میشدم یکی مثل خودش.

شماهم بابت تایید نظر ...

...
....

البته تایید کدوم نظر ؟؟

آلفرد دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ب.ظ

1)حرف حساب جواب نداره...
2)گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه اَخه،تو عمرا بتونی مثل من بشی،میخوای ره صد سالرو یه شبه طی کنی!!! زرشک!!!
3)تازه منم کاره بدی نکردم،پسته که این همه واسه وبلاگ زحمت میکشه وو یو که قدر زحمتای پسته رو نمیدونیو چشاتونو میبندینو میگین پسته جو مارو خراب کرده،باید انتظار شنیدن از این حرف بدتراشم داشته باشین..
4)همه هم منو خوب میشناسن هم تورو!!!!خودشون راجب منو تو همه چیم میدونن
دیگه ام لازم نیس تو خودتو به زحمت بندازیو مثل من بشی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد