the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

سلام ِ مخصوص ... واسه دوست جونِ بهمنی ها خدا ...

سلام بهمنی ها 

استاد انصاری گفتن که همه ی بچه ها اگه می خوان نمره های عالی ریاضی شون یه ذره بهتر شه تمرین های فصل ۹ ریاضی رو ۲ به ۲ با هم نصف کنن (یعنی مثلا یه نصف از تمرین ها رو من بنویسم نصفشم یکی دیگه و این که خودتون باید تمرین ها رو تقسیم کنین) و بنویسن و ۳شنبه بیارن و به استاد تحویل بدن تا شاید فرجی شد  . 

                                           منبع: اقای سعید غفاری   

نظرات 201 + ارسال نظر
پسته دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:02 ب.ظ

مرا کسی نساخت

خدا ساخت

نه آنچنان که کسی می خواست که من کسی نداشتم

کسم خدا بود٬ کس بی کسان !

او بود که مرا ساخت آنچنان که خودش خواست

نه از من پرسید٬ نه از آن "من دیگرم"!

راستی یادم رفت بگم:

از دکتر علی شریعتی ...

آلفرد دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:24 ب.ظ

شما نمیدونین این چوبه خیلی باحاله،بوعلی تورو جونه محموت جون بیا بگو دیگه!!
من فقط یادم میاد خیلی جالب بود!!!!

بلی!!!

آلفرد دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:25 ب.ظ

راستی خیلی خیلی مبارکه

مرسی
راستی یه چیز ِ بامزه بگم : (از نظر ِ من بامزه اس ... شاید خیلی هم بیمزه باشه !!)
الان که نگاه میکردم جلد ِ ۱۵ رو ۳۰ خرداد زدم ... الانم که جلد ۱۶ رو ۸ ام ِ تیر ِ که زدم ... چه قدر زود پر شد !!!

تازه ۲۳۰تا هم توش نظر داره !!
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!

واسه خودم خیلی بامزه بود ...

آلفرد دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:06 ب.ظ

جالبه ۸ روزه ۲۳۰ تا.

اره خیلی باحاله ...راستی اون تخم گزاشتن و چند تا اینا رو ... نشد دیگه ...

لامسب سرمون سنگینی نمیکنه که !!!

آلفرد دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:09 ب.ظ

شبنم خان من که یورو نمیشناسم تا بدونم ما باهم از این حرفا داشتیم یا نداشتیم!

احتمالا هر کیی،۱۰۰٪ از آدمای حاش محموتی دیگه !!!!!!!!!۱

ها ها ها

اِ اِ اِ !!!

هیی هیی هیی !!

سورنا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:04 ب.ظ

سلام
۱.لا! خوبان دل خونین پسندند دلا! خون شو که خوبان این پسندند
۲.ساکنان دریا بعد از مدتی صدای امواج را نمی شنوند... عجب تلخ است، قصه ی عادت
۳. تقدیم به تو که وقتی زبان می گشایی، رگ های فروبسته ی هزار پرسش بی امانم را پاسخ می گویی و هجوم بی امان نفس هایت، دفتر پر برگ ندانسته های اندیشه ام را صفحه به صفحه بر باد می دهد. ای آشنا! با من سخن بگو..

علیک سلام ...

چشم بهشون میگم ... ای بابا ... سخن بگو دیگه !!

سورنا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:08 ب.ظ

۱.غضنفر قله اورست رو تو سه دقیقه فتح میکنه خبر نگارها ازش میپرسن انگیزت چی بود میگه انگیزه منگیزه بیلمیرم بار خورد اوردم بالا!
۲.یک نفر رشته‌اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه. یکی ازش می‌پرسه: رشته‌ات چیه؟میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار!!!
۳.از سیاه پوسته می پرسن بدنت رو با چی می شوری؟ می گه با مشکین تاژ!!!!!

هیی هیی هیی !!

هیی هیی هیی !! پس .. !! هیچ چی بازم بی ربط بود !!!

سورنا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:11 ب.ظ

سلام
تازه فهمیدم دارم عمرمو با رپ و... تلف میکنم
بابا موسیقی سنتی یه چیزه دیگه ست
دمت گرم همای خیلی سی دی های باحالی بودن
البته اینم بگما موسیقیای دیگه رو هم زیر سوال نمیبرما
به قول همای خودمون:
((آدم همه چی گوش بده اما خوبشو))

علیک سلام ...
یه سری از این سنتی ها خوبن ...

اما خدایی حوصله ی ادم خیلی سر میره !! واسه تنوع خوبه !!

اما خب بازم خوبه که ادم هرنوع موزیکی رو گوش کنه ... حداقل اینه وقتی اسم ِ یکیشو گفتن هاچ و واچ نگاه نمیکنه !!!

مر2مک دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ب.ظ


" خدایا! دردم را بیشتر کن! / زخمم را چرکین‌تر! / تبم را تند‌تر! / و چنینم نگه دار؛
مبادا که آرامش، فراموشی بیاورد. "

مبادا که آرامش، فراموشی بیاورد

گل گفتی !!! لامسب همینه دیگه ... ادم که اروم باشه همه ی جیز و یادش میره ... دیگه فقط و فقط ناخوداگاه ذهنش یه بعدی میشه !!

واقعا گل گفتی ...

قاصدک.م. دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ب.ظ

باید تو رو پیدا کنم
شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی
باید تورو پیدا کنم
تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل من می تونه ارومت کنه
اون لحظه های اخر از رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی
حس می کنم از راه دور
اخریه شب این گریه ها سوی چشمامو میبره
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره
باید تو رو پیدا کنم هر روزتنها ترنشی
راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه پروازم پرپر کنی
محکم بگیرم دستتو احساسم باور کنی
باید تو رو پیدا ذکنم
شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست

به به ... سلاااااااااااااااااااااااااام

قاصدک جون ... شما هم خوش اومدی ... خیلی خیلی زیاد ...

اخ ... اخ که چه قدر این اهنگ قشنگه ... یه جوریه ... نمیدونم ... اما یه جور ِ خیلی خاص و قشنگیه ... که البته موسیقیش خیلی قشنگش کرده ...

سورنا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ب.ظ

سلام به همه بهمنی های گل
میدونید میخواستم یه جواب خیلی تند به شبنم بعد از اینکه شناختمش بنویسم
شاید کار خدا بود که برادرم با کامپیوتر کار داشته باشه که من نتونم بیام و یه جواب تند به شبنم بدم و به جاش بشینم به مسائل فکر کنم

میدونید به این نتیجه رسیدم که من نه با

تنها۴۱ نه با بوعلی نه با شبنم نه با هیچکس دیگه مشکل ندارم
طرف حسابم کس دیگه ایه که الان بعداز اون عکس دیگه مستقیم اینجا نیست
فقط سایه ی سنگینش تو مطلبا پیداست
الانم یه گوشه نشسته داره به درگیری ما نگاه میکنه و لذت میبره
میدونید تصمیم گرفتم به حرفای هیچکدوم از دوستام جواب ندم
هر چی دوست دارن بنویسن چون هیچی تو دلشون نیست و حرفای خودشونو نمیزنن
همینجا هم از همه عذر میخوام اگه سر این مسئله حرف بدی به کسی زدم
یا توهینی شده از همه عذر میخوام
یه تاسف که این مسئله دامنگیر فوتبال هم شد فوتبالی که اساس دوستیای ما با اون شروع شد

یه نصیحتم از این برادر کوچیکتر: کسی خودشو در گیر نکنه چون اصلا عاقبت خوشی نداره نه برای ما نه برای خودش


الانم تصمیم گرفتم فقط به یه نفر جواب بدم البته اگه پاشو از گلیمش بیشتر دراز کنه
شایدم ندادم ... بستگی داره چقدر پاشو دراز کنه
چون دوستیامون خیلی مهمتره



نمیدونم والا ...

واقعا جمله ی اخرت خوبه !! دوستی هامون مهمتره !!! خیلی خیلی ...

سورنا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:05 ب.ظ

میخواستم عذر خواهیمو از wistful
کاملتر کنم
واقعا عذاب وجدان گرفتم
میدونی حسابی به حرفم فکر کردم و تا تونستم خجالت کشیدم
اصلا من کی ام که بخواد ارزش دیگران رو تشخیص بدم
واقعا الان متوجه شدم که چقدر آدم بی ارزشیم
من واقعا هم از خودت هم از معشوقت شدیدا عذر میخوام
امیدوارم منو ببخشید

ای بابا ... بیخیال ... مطمئنا wistful هم خودش میدونه که شما منظوری نداشتین ...

مطمئنا ...

سورنا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:09 ب.ظ

راستی یادم رفت تبریک بگم
مبارکه جلد ۱۶
حالا
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست

دمت گرم ... مرسی

۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!

مـَشالا ... دستا شله ها !!!!

همای دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:11 ب.ظ

من که میمیرم،چرا باعشق و باایمان نمیرم
تابرای سرزمینم، میهنم، ایران نمیرم

آرزو دارم شود خاک وطن آرامگاهم
تا میان کشوری بیگانه سرگردان نمیرم

شرط آزادی ومردی،کنج زندان مردن است
شرم از آن دارم اگر در گوشه ی زندان نمیرم

همای

کدوم همای؟؟؟!!

شبنم دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:38 ب.ظ

سلام امپراطور (الان در حال ادای احترام میباشم)
لازم دیدم بگم که:


بایدی وجود نداره

هرچی امپراطور بگه همونه

ما فقط اونروز گوشزد کردیم تا نظر ۸ نفر به گوش امپراطور برسه تا تو تصمیم گیری لحاظمون کنه.

اگه ناراحتی پیش اومده یا کار اشتباهی کردم معذرت میخاهم.


در مورد خانم مردمک هم امروز خیلی شناختمشون و فهمیدم خیلی خانم تر از این هستن که تو کامنتشون قصد توهین داشته باشن. خانم مردمک اگه از دست من ناراحت شدین معذرت میخام.

خوش باشید و بخندید تا دنیا به رومون بخنده.

شاید خیلی تند رفتم ... هیی هیی هیی !!

نه بابا ... خواهش میکنم ... این حرفا چیه !!

نه بابا ... واقعا مردمک اون مطلب و واسه من نوشته بود ... قصد توهین هم نداشت ...

دمت گرم ... بخندیم تا دنیا به رومون بخنده !!

هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...

شبنم دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:42 ب.ظ



ناز آن چشمی که سویش مال ماست

ناز آن زلفی که تارش مال ماست

ناز آن چوپان که سازش مال ماست

ناز آن دوستی که قلبش یاد ماست

خیلی باحال بود ...

فاز داد خیلی ...
اینش بیشتر : ناز آن زلفی که تارش مال ماست !!!

آلفرد دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ب.ظ

سلام بهمنیا.

خواستم بگم با اجازتون من ۳،۲روزی نیستم.

گفتم بگم که یهو خدایی نکرده نگرانم نشین.(وای چقد خودمو تحویل گرفتم!!!)

علیک سلام ...

وای به به ... به به ... مسافرت وگردش؟؟!!
خوش به حالتون ...

دوستان به جای ما ...

Helen دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ب.ظ

من دلم می خواهد

خانه ای داشته باشم پر دوست

کنج هر دیوارش

دوستهایم بنشینند آرام

گل بگو گل بشنو

هرکسی می خواهد

وارد خانه ی پر عشق و صفای من گردد

یک سبد بوی گل سرخ

به من هدیه کند

شرط وارد گشتن

شست و شوی دلهاست

شرط آن داشتن

یک دل بی رنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می کوبم

روی آن با قلم سبز بهار

می نویسم ای یار

خانهء ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دگر

خانهء دوست کجاست؟

اینم برا فرشته خانم یا آقا
از آخرین کامنتت خیلی خوشم اومد خیلی باحالی...
تازه یه جورایی فکر می کنم عقایدمون به همدیگه نزدیکه به هر حال خوش اومدی .

واقعا ...

خوشم اومد .... خیلی ... دقیقا مناسب این جو و حاله !!

منم دوست دارم که خونه ای داشته باشم پر از دوست ...
(کیه که ... !!) ای بابا !!

خونه ی دوست کجاست ؟؟!! منم هنوز اندر خم یه کوچه ام ...

هیی هیی هیی !!
دیگه همه خانم و اقا رو قاطی کردن ... فدات شم ... فرشته خانم ...

دیدی فرشته ... دوست جونای من کلی مهمون نوازن ...

بوعلی سینا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ق.ظ

سلام به دوستان گرامی

این هلن خانم کم تشریف می یارن ولی فوق العاده امدن هم اون شعر شون عالی و عالی تر از اون داستان مارمولکه

علیک سلام...

دقیقا ... سیستم ضربتی وارد شد !! هیی !!!

بو علی سینا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ق.ظ

سلامی دوباره
الفرد جان بگم بگم بگم (به قول مدیر : هیی هیی هیی )

علیک سلامی دوباره ...

بلی ... هیی هیی هیی !!

آلفرد سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:25 ق.ظ

من از این دنیا چی میخوام،دوتا صندلیه چوبی
که منو تو رو بشونه،واسه ی گفتن خوبی

من از دنیا چی میخوام،یه وجب زمین خالی
همون قدر که یک اتاقک،بشه خونه ی خیالی

من از این دنیا چی میخوام،به جز یه مداد رنگی
بکشم رو تن دنیا،رنگ خوبیو قشنگی

آدمای دستو دلباز،ازروی قلک طاقچه
بردارن بذر محبت واسه بارداریه باغچه

ای بابا !! این دنیا خسیس تر از این حرفاس که بخواد حتی یه ذره با ادماش راه بیاد !!!

قاصدک.م. سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:46 ق.ظ

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
خلقی به تو مشغول تو غایب زمیانه
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
حاجی به ره خانه و ماطالب دیدار
اوخانه همی جوید ما صاحب خانه
مقصود من از کعبه و بت خانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه
شیخ بهایی


تو قدر من شناس مرا به کم مفروش
بهایی ام باشد بهای من بسیار

اخ که قربونت برم من ...

چشم ... بابا من بها شناس ِ خوبی نیستم... من بیشتر عتیقه شناس خوبی ام !!
هیی هیی هیی !!

قاصدک .م. سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:03 ق.ظ

تمنای عشق

آن را که جفا جوست نمی باید خواست
سنگین دل وبد خوست نمی باید خواست
ما راز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی باید خواست

رهی معیری

رهی معیری !!!!!!!!!

فکر نکنم تا حالا ازش شعر داشته باشیم ... مستر۰۰:۰۰ شما حافظه تون خیلی خوبه ... نداشتیم دیگه ؟؟؟؟!

اره؟؟؟!!

پیکتونیا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ق.ظ

دوش لعلش عشوه ای می داد ما را ولی

من نه آنم کز وی این افسانه ها باور کنم

عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست

تنگ چشمم گر نظر در چشمه ی کوثر کنم

گرچه گرد آلود فقرم شرم باد از همتم

گر به آب چشمه ی خورشید؛ دامن تر کنم

من که دارم در گدایی گنج سلطانی بدست

کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم

عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار

عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم

چون صبا مجموعه ی گل را به آب لطف شست

کج دلم خوان گر نظر بر صفحه ی دفتر کنم

من که از یاقوت و لعل اشک دارم کنج ها

کی نظر در فیض خورشید بلند اختر کنم

باز کش یکدم عنان ای ترک شهر آشوب من

تا ز اشک و چهره ؛ راهت پر زر وو گوهر کنم

لاله ساغر گیر و نرگس مست و با ما نام فسق

داوری دارم بسی یارب ؛ که را داور کنم

عشق دردانه است ومن غواص و دریا میکده

سر فرو بردم در آن جا تا کجا سر بر کنم

من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها

توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم

محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

عشق دردانه است ومن غواص و دریا میکده

سر فرو بردم در آن جا تا کجا سر بر کنم

من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها

توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم


فکر کنم شعر از حافظ بود و....

با این که من تو شعر خیلی عربم اما خیلی خوشم اومد ...

خیلی باحال بود ...

حالا چرا فکر میکنین از حافظ ِ ؟؟!!

حفظ بودین شعرو؟؟!!

پیکتونیا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:36 ق.ظ

راستی یادم رفت جلد نیو مبارک و هم رکورد تازه....

مرسی ... مرسی ... ممنون ... اره دیگه ... رکورد بچه های گل بهمنی !!

شبنم سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:46 ق.ظ

سلام

دآغ اولاخ اوجالاخ آشمیاخ

دریا اولاخ موج وراخ داشمیاخ

ایلان اولاخ افعی اولاخ ساشمیاخ

کیشی اولاخ سوز دانشاخ قاشمیاخ

هیی هیی هیی !!

راستی علیک سلام ...

یه چیزایی فهمیدم ... الان میگم مترجمم بیاد !!! هیی !!

شبنم سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:54 ق.ظ

تقدیم به امپراطور

شمع اگر یانماسا پروانه دولانماز باشنا

نینسین پروانه عاشقدی شمین گوزیاشینا

مرسی ...

ای بابا ... چوب کاری میفرمایین !!
ما لایق این چیزا نیستیم بابا !!

شبنم سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ب.ظ

اینم تقدیم به همای

رفاقت ایستادن زیر باران وبا هم خیس شدننیست


رفاقت انست که یکی برای دیگری چتر شود ودیگری هرگز نفهمد که چرا خیس نشد.

:همای خیلی دوست دارم:

مرسی ...

این خیلی عالیه ...

زهرعسل سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ب.ظ

شکسپیر میگه:
فراموش کن اون چیزی رو که نمیتونی بدست بیاری
ولی بدست بیار اون چیزی رو که نمیتونی فراموش کنی

جمله ی خوبی گفته ... دمش گرم ... یه چیزایی بارش بوده ها !!

بوعلی سینا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام به گرامیان

ترکن مثلی فارسن غزلی

حلال زاده باریشترار حرامزاده گاریشترار

دمیر نم نن انسان غم نن چرویر

دیلسیز الماخ دین سیز الماخ ده

علیک سلام ...

بلی؟؟؟!!!!

بزار برم دکتر ... ببینم چمه !!

۰۰:۰۰ سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام
ایول به سورنا که حامی موسیقی سنتیه
منم همه چی گوش می دم از ساسی گرفته تا استاد شجریان!!!
با دوستان و تو ماشین ساسی و دوستانش و تو خلوت خودم بنان و ناظری و شجریان
ولی خدایی سنتی یه چیز دیگست
شاید ظاهرش غمگین باشه ولی اصلا این طور نیست
.....................
سورنا جان می خواستم بگم این دوستان حرفهای خودشون رو می زنن و پشت سر کسی نیستند
ولی این حرفهای مشترک از دهن یکی بدون غرضه و ...
ممنون از دوستان که خودشون رو قاطی بحث های اخیر نکردن و بی طرف بی طرفن. بخصوص تنها و بوعلی سینا
.....................
رهی معیری رو خوب نمی شناسمش و شعر چندانی ازش نخوندم جز یکی از شعراش که تو کتاب سال ... یادم نیومد کدوم سال بود که یکی از بیتاش این بود
اشکم ولی بپای عزیزان چکیده ام
خارم ولی بسایه گل آرمیده ام

بقیش بازم یادم نمیاد
حافظم رو چش زدید!!
اینجا کجاست؟
من کیم؟

علیک سلام ...

راست میگین ... به احتمال نود و شصت درصد ...
اما خب میدونین لامسب خیلی ارومه ...

اما اهنگهای یاس یه چیز ِ دیگن ...


هیی هیی هیی !!
به خدا من چشم شور نیست ... هیی هیی هیی !!

الان دیگه کاملا حافظه تون پاک شد !!

۲ باره ۰۰:۰۰ سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ

یه تیکه ی دیگه از کتاب یک عاشقانه ی آرام
"اگر پرنده را در قفس بیندازی مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی و پرنده ای که قاب گرفته ای فقط تصور باطلی از پرنده است. عشق در قاب یادها پرنده ای است در قفس، منت آب و دانه را بر او مگذار و امنیت و رفاه را به رخ او نکش که عشق طالب حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب."

من اصلا نمیتونم این کتاب و پیدا کنم ...

واسه خودتونه ؟؟؟!! اگه اره میشه یه روز یا دو روز به من قرض بدین منم بخونم؟؟!!

هر چی بیشتر از تیکه هاش میزنین بیشتر خوشم میاد ...

3 باره 00:00 !!! سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:22 ب.ظ

راستی مبارکه
اسممون رفت تو گینس
۸ روز ۲۳۰ نظر
چه میکنه این sie

مرسی ... مرسی ... ممنون !!
شییییییییییییییییییییییره sie

خیلی فاز داد بهم ... اول شوکه شدم .. اما بد خوشم اومد ... هیی هیی هیی !!

شبنم سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:38 ب.ظ

بنام خدایی که اگر حکم کند ما همه محکومیم...

غربت من...

این رو بدون بی تو ازهمه تنهاترم
ودراین تنهایی سوختم

غربت من هرچی که هست از باتوبودن بهتره

آخرخط زندگی این نفسهای آخره

وقتی دارم با هر نفس ازاین زمونه سیر میشم
وقتی بایه زخم زبون ازاین واون دلگیر میشم
این آخر راهه دیگه باید که تنها بمیرم

تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم
باید برم باید برم باید که بی تو بپرم
آخ که چه سنگین میزنه این نفسهای آخرم

(تجربه به من درس دادهمیشه تنها باشم وهمیشه به یاد روزهای با تو بودن باشم،پس همیشه در خود وتنها به یاد عشق میسوزم،دور عاشقی رو خط کشیدم وعاشق بودن رو واسه همیشه گذاشتم کنار)

سکوت من نشونه ی رضایتم نیست میدونی
گلایه هامو میتونی از توی چشمام بخونی
بگو آخه جرمم چیه؟که باید اینجور بسوزم
هیچی نگم،دادنزنم،لبامو روهم بدوزم

در به در غزل فروش منم که گیتار میزنم
باهر نگاه به عکست انگار من خودمو دار میزنم
نفرین به عشق به عاشقی،نفرین به بخت وسرنوشت
به اون نگاه که عشق تو،تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو،نفرین به عشق من وتو
به ساده بودن منو به اون دل سیاه تو

دمت گرم ... چه قدر خوب شروع کردی ...

حالا این شعر از کیه ؟؟؟!
دزدیه ؟؟؟!!! هیی هیی هیی !! (شوخلوخ بودا !!)

شبنم سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:43 ب.ظ

تقدیم به دلهای شکسته

ازلب دریاوساحل هر کی یه خاطره داره

آخه دست خیلیارو توی دست هم میزاره

دریا حرفی دارم اما واسه ی گلایه دیره

از خدا میخوام که هیچ وقت عشق تو ازت نگیره

اما نا رفیقی کردی،کردی عشقمو نشونه

باشه اشکالی نداره ما خدامون مهربونه

به نظر میرسه دل شکسته که بیشتر اینجا منتظر زیاده !!

هیی هیی هیی !!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام wistful عزیز
معشوقه ی تو هم حتماً عاشق شده همنطور که تو عاشقش شدی!
همنطور که آلفرد گفت خدا همه جا هستو ،خودتو،معشوقتو، گریه هاتو ،
رازو نیاز هاتو........می بینه.
بدون که این عشق خیلی پاک و مقدسه پس اونو آلودش نکنو بزار همین جوری که
هست بمونه ،اگه مال هم باشید خدا حتماً شما رو بهم میرسونه ،پس صبر کٌنو به
خدا توکل کن.

بلی ... حتما !!

سورنا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ب.ظ

سلام
۱.دقایقی توی زندگی هستن که دلت برای کسی اون قدر تنگ میشه که دوست داری اونو از رویاهات بیرون بکشی باهاش صحبت کنی
۲.تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت
میتوان گفت که من چلچله لال توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای پر و بال توام . . .
۳.به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد ودادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

علیک سلام ...

اره از اون لحظه ها تو زندگی ما ادمها خیلی زیادن ... کاش یه ذره ادم درست تر رفتار میکرد !!

دل که خون شد اون جدا !!! ای واااای !!

سورنا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:51 ب.ظ

۱.زن غضنفر دو قلو میزاد،‌ غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،‌ به یارو میگه:‌ حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!!!
۲.غضنفر یه تیکه یخ گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ طرف میگه: ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!!!!!
۳.غضنفر می ره دزدی یهو صاحب خونه بیدار می شه می گه کی اونجاست؟
غضنفر می گه هیش کی گربه ست بع بع بع بع...!!

هیی هیی هیی !!!

به جون خودم این دومیه منم ... منم و سوتی های تاریخیم !! هیی !!

نیپون کوکو سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ب.ظ

تا اینکه ستاره ای برای تو سقوط کند فاصله .... هست
می دانم وجدان بزرگ شده ام

من کودک خطا کرده نیستم
فقط می خواهم برعکس به آسمان خیره شوم ... شاید خدا از آن بالا من را عکس ببیند

چیک چیک !!

عیبی نداره ... من ازت همین الان عکشتو گرفتم ... زیاد حخیره نشو به اسمون بابا !!!

۰۰:۰۰ چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ق.ظ

سلام
سه تا نظر دادم هیچکدوم نرسیده دستتون یا موردی داشتن

یه ذره صبر کنین ... دارم تاییدشون میکنم ... هیی !!

سورنا چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:37 ق.ظ

برو بخواب۰۰:۰۰

هیی هیی هیی !!

همه انلاینن !! هیی هیی هیی !!

۰۰:۰۰ چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ق.ظ

هیی
چقدر عجولم من
داداش سیاه ضایع شد

هیی هیی هیی !!

عیبی نداره ... پیش میاد دیگه !!

هیی هیی هیی !!

نیپون کوکو چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ق.ظ

سلام
منم اومدم دقیقا حرف های ۰۰:۰۰ رو بگم که

سه تا نظر دادم هیچکدوم نرسیده دستتون یا موردی داشتن
نمی دونم ایراد از چیه

سلام ...
بابا ... چه قدر عجولی ... یه ذره مهلت بابا !!

نیپون کوکو چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:21 ق.ظ


تا اینکه ستاره ای برای تو سقوط کند فاصله .... هست
می دانم وجدان بزرگ شده ام

من کودک خطا کرده نیستم فقط می خواهم برعکس به آسمان خیره شوم ... شاید خدا از آن بالا من را عکس ببیند

هیی هیی هیی ... این یکی رو گفته بودی .... تایید کردم !!

نیپون کوکو چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 ق.ظ

امروز هم،
کنار فاصله هامان،
نشسته ام.
امروز هم،
دلم،
لبالب از اشتیاق توست.
باتو،
تمام شده این نا تمام من.
باتو،
لبریز از ستاره شده آسمان من.
باتو،
قرار گرفته دل بی قرار من...
با من بگو،
بگو،
بگو ای انتظار خوب،
آیا تو هم شده ای بیقرارِ من ؟؟

من چه بدونم مسنجر پرتت کرده بیرون
ببخشید


ای وای با تو یا همون اون (هیی هیی هیی !!) چه قدر اتفاقات مختلف افتاده بود ...

ای بابا ... همون اندازه که از دانشگاه ازاد !!! انداختنم بیرون از مسنجر هم به همون اندازه بیرون پرت شدم !! میخوام برم توی کتاب گینس به عنوان رکورد ثبت کنم !! هیی هیی هیی !!

نه ... نـَمیشه ... خاهشت میشه بابا !!!

mar2mak چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 ق.ظ

قووودنایت مای بست فرندز!!!

خودتی گود نایت !!

ای وای ... نه نه !!

فدات شم :
good night !!!

mar2mak چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:44 ق.ظ

نو...نو.. قوووود مرنینگ مای بست فرندز!!!!!!!!

هیی هیی هیی !! بلی ... مورنینگ عالی متعالی !!!

BOOکوچولو چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ق.ظ

روزی روبرت دو ونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی ،پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخنر بر لب در مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن باشگاه میشود تا آماده رفتن شود پس از ساعتی،او داخل پارکینگ تک وتنها به طرف ماشینش میرفت که زنی به وی نزدیک میشود .زن پیروزیش را تبریک می گوید وسپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به پرادخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست .
دو ونسنز تحت حرفهای زن قرار می گیرد ،قلمی از جیبش بیرون می آورد ،چک مسابقه را در وجه وی پشت نویسی می کند و در حالی که ان را توی دست زن می فشارد ،می گوید :برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوش آرزو می کنم.
یک هفته پس از این واقعه دو ونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف نهار بود که یکی از مدیران عالیرتبه انجمن گلف بازان حرفه ای بهمیز او نزدیک شده می گوید:هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید. دو ونسنزو سرش را به علامت تایید تکان می دهد . مدیر عالیرتبه در ادامه سخن می گوید :می خواستم به اطلاعتان برسانم که ان یک کلاه بردار است . او نه تنهها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد بلکه ازدواج هم نکرده است او شما را فریب داده دوست عزیز.
دو ونسنزو می پرسد :منظورتان اینست که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟
بله کاملا همین طور است
دو ونسنزو می گوید : در این هفته این بهترین خبری است که شنیدم.

(بهترین طرز برخورد با مسا ئل)

دمش گرم والا !!!
دریا دل بوده !!!

حالا ما بودیم اونقدر حرص میخوردیم که می بردن تو همون بیمارستان بستریمون میکردن !!

خیلی خوب بود !!!! خوبه که ادم دیدگاهش رو عوض کنه !!!

BOOکوچولو چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ

سلام پسته جون این متن خیلی قشنگ بود برای شما هم نوشتم (بالایی رو میگم ) دلم برای همتون تنگ شده

الهی من قربونت برم ...همین که میای اینجا من اندازه ی دنیایی خوشحال میشم ...

منم دلم واسه همه تنگیده شده ... ایشالا یه برنامه ای میچینم همه با هم میریم بیرون و یا شایدم کوه و همدیگرو میبینیم ... صفا سیتی !!
1
2
3
4
دست دست دست دست !!

SARHOŞ چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ق.ظ

آنچنان مستم که را خانه را گم کرده ام!
شیشه را بشکسته و پیمانه را گم کرده ام!

عاشقم، مستم، خرابم، بیخودم، ای باخودان
چاره ای، کان دلبر جانانه را گم کرده ام!

بهر گیسوی پریشانش ز مخلص شانه خواست
از پریشانی من امشب شانه را گم کرده ام!

ما و مستی و خرابی تا بهم افتاده ایم
او مرا گم کرده من ویرانه را گم کرده ام!


SARHOŞ

معنیه اسمت چیه ؟؟!!

شعرتم عالی بود ...

آنچنان مستم که را خانه را گم کرده ام ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد