the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

سلام خدا جون ... با اجازه ... !!!

 سلام سلام ۱۰۰ تا سلام 

 بهمنی های عزیز    

 

لطفا از این به بعد در جلد ۱۰( توجه کنید در جلد ۱۰)  نظر دهید.  

 

مرسی ممنون 

نظرات 227 + ارسال نظر
پسته چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:35 ب.ظ

هر کسی توتمی دارد
و توتم هر کسی یادآور آن است که روزی او نیز آدمی بوده است
و نشانه ی آن که هنوز می تواند بپرستد،
می تواند خود برای دیگری باشد، می تواند عشق بورزد،
از سود و صلاح و واقعیت فراتر رفته است و می تواند معنی ارزش، حقیقت و آرمان را فهم کند ...
حتی میتواند تا ایثار اوج بگیرد ...


... هر کسی را توتمی است و توتم هر کسی "خود خوب" اوست...

... هر کسی توتمی دارد و توتم هر کسی "ذکر" آدم بودن اوست...


؛ دکتر علی شریعتی ؛

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:39 ب.ظ

گناهی ندارم ولی قسمت اینه
که چشمای کورم به راهت بشینه

برای دل من،واسه جسم خستم
منی که غرورو تو چشمات شکستم

سر از کار چشمات کسی درنیاوورد
که هرکی تورو خواست یه روزی بد آوورد

برای دل من،واسه جسم خستم
منی که غرورو تو چشمات شکستم

واسه من که بعد از یه کاره زمونه
یکی نیس که قدر دلمو بدونه

گناهی ندارم ولی قسمت اینه
که چشمای کورم به راهت بشینه


هنوزم زمستون به یادت بهاره
تو قلبم کسی جز تو جایی نداره

صدای دلم ساز ناسازگاره
سکوتم به جز تو صدایی نداره

تو خوابو خیالم همش فکر اینم
که دستاتو بازم تو دستام ببینم

ولی حیف از این خواب پریدم که بازم
با چشمای کورم به راهت بشینم

گناهی ندارم ولی قسمت اینه
که چشمای کورم به راهت بشینه

برای دل من،واسه جسم خستم
منی که غرورو تو چشمات شکستم




وایی ... چه قدر نابینا نابینا داشت !!!!!
هیی !!
جالب بود !!!!!

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:41 ب.ظ

بابا خیلی خیلی مبارکه!!!!!!!!!!

مرسی مرسی ... اینم جلد ۱۸ ... هیی !!
مبارکه همه ی بهمنی ها !!

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ب.ظ

من یکیم شخصا با این آهنگ کلی حال میکنم.
شماهارو دیگه نمیدونم!!!؟؟؟
آیا وکیلم؟




I’m callin’ U
With all my goals, my very soul
دارم صدات می کنم، با تمام وجودم،با تمام مقصودم
Ain’t fallin’ through
نمیخوام نقش بر آب بشن
I’m in need of U
به تو نیاز دارم
The trust in my faith
My tears and my ways is drowning so
ایمان به اعتقاداتم به اشکهایم و مقاصدم، در حال غرق شدن هستند
I cannot always show it
که همیشه نمی توانم آنرا به تو نشان دهم
But don’t doubt my love
اما به عشقم شک نکن
I’m callin’ U
With all my time and all my fights
دارم صدات می کنم، باتمام نزاع ها و فرصتهایم
In search for the truth
Tryin’a reach U
برای جشت و جوی حقیقت سعی می کنم به تو برسم
See the worth of my sweat
به ارزش عرق ریختنم نگاه کن
My house and my bed
به خانه ام، به رخت خوابم
Am lost in sleep
در خواب گم شده ام
I will not be false in who I am
و به کسی که هستم خیانت نخواهم کرد
As long as I breathe
تا زمانی که زنده ام

Oh, no, no
I don’t need nobody
آه، نه، به هیچ کس نیاز ندارم
& I don’t feel nobody
و هیچ کس را احساس نمی کنم
I don’t call nobody but U
هیچ کس رو صدا نمی کنم جز تو
My One & Only
تویی که تنها کس من هستی
I don’t need nobody
به هیچ کس نیاز ندارم
& I don’t feel nobody
و هیچ کس را احساس نمی کنم
I don’t call nobody but U
هیچ کس رو صدا نمی کنم جز تو
all I need in my life
تمام چیزی که در زندگی به آن نیاز دارم

I’m callin’ U
When all my joy
And all my love is feelin’ good
دارم صدات می کنم، وقتی سرشار از عشق و شادی هستم
Cuz it’s due to U
چون همه آنها بخاطر تو هستند
See the time of my life
به دوران زندگیم نگاه می کنم
My days and my nights
و به شبها و روزهایم
so it’s alright
Cuz at the end of the day
خب عیبی ندارد چون در انتهای روز
I still got enough for me and my
هنوز خودم را دارم
I’m callin’ U
دارم صدات می کنم،
When all my keys
And all my bizz
Runs all so smooth
وقتی تمام تخیلات و کلیدهایم به راحتی انجام می شوند
I’m thankin’ U
از تو تشکر می کن
See the halves in my life
به تنصیف زندگیم نگاه کن
My patience, my wife
به شکیباییم، به زندگیم
With all that I know
با وجود تمام چیزهایی که می دانم
Oh, take no more than I deserve
دیگر بیش از این نمی توانم تحمل کنم
Still need to learn more
ولی هنوز نیاز دارم که یاد بگیرم

Oh, no, no
I don’t need nobody
آه، نه، به هیچ کس نیاز ندارم
& I don’t feel nobody
و هیچ کس را احساس نمی کنم
I don’t call nobody but U
هیچ کس رو صدا نمی کنم جز تو
My One & Only
تویی که تنها کس من هستی
I don’t need nobody
به هیچ کس نیاز ندارم
& I don’t feel nobody
و هیچ کس را احساس نمی کنم
I don’t call nobody but U
هیچ کس رو صدا نمی کنم جز تو
all I need in my life
تمام چیزی که در زندگی به آن نیاز دارم
Our relationship, so complex
رابطه ما پیچیده شده
Found U while I was headed straight for hell in quest
وقتی تورا یافتم که مسبقیم در حال رفتن به جهنم بودم
You have no one to compare to
تو با هیچ کس دیگری قابل مقایسه نیستی
‘Cause when I lie to myself it ain’t hidden from U
چون وقتی با خودم دروغ می گویم از تو پنهان نمی ماند
I guess I’m thankful
Word on the street is U changed me
فکر می کنم که باید شکر گذار تو باشم چو تو بودی که من را در تغییر دادی
It shows in my behaviour
و این در رفتارم پیداست
Past present future
در گذشته و حال و آینده
Lay it all out
تمامش را از من بگیر
Found my call in your house
خواسته هایم را در خانه تو دیدم
And let the whole world know what this love is about
و بگذار تمام دنیا بفهمد که موضوع این عشق چیست
Yo te quiero, te extraño, te olvido
Aunque nunca me has faltado, siempre estas conmigo
Por las veces que he fallado y las heridas tan profundas
Mejor tarde que nunca para pedirte mil disculpas
Estoy gritando callado yo te llamo, te escucho, lo intento
De ti yo me alimento
Cuando el aire que respiro es violento y turbulento
Yo te olvido, te llamo, te siento
(به زبان ایتالیایی. . .)
[Translation:]
I love you, I miss you, I forget you
عاشقتم، دلم برات تنگ شده،فراموشت می کنم
Even though you never let me down and always are by my side
اگرچه هیچ وقت منو نا امید نکردی و همیشه کنارم بودی
For all the times I’ve failed and hurt you deeply
برای اون مواقعی که ناراحتت کردم و نا امیدت کردم
Better later than never to give you a 1000 apologies
بهتره بعدا 1000 بار از تو معذرت بخوام تا اینکه هیچ وقت این کار رو نکنم
I’m shouting silently, callin’ you, I’m listening to you, I’m tryin’
بی صدا فریاد می کشم، صدات می کنم، بهت گوش میدم،سعیم رو می کنم
You nourish me
When the air that I breathe is violent and turbulent
تو به من نیرو میدی وقتی هوایی که ازش تنفس مس کنم سخت و آشفتست
I’m forgettin’ you, I’m callin’ you, I’m feelin’ you
فراموشت می کنم، صدات می کنم، احساست می کنم

Oh, no, no
I don’t need nobody
آه، نه، به هیچ کس نیاز ندارم
& I don’t feel nobody
و هیچ کس را احساس نمی کنم
I don’t call nobody but U
هیچ کس رو صدا نمی کنم جز تو
My One & Only
تویی که تنها کس من هستی
I don’t need nobody
آه، نه، به هیچ کس نیاز ندارم
& I don’t feel nobody
و هیچ کس را احساس نمی کنم
I don’t call nobody but U
هیچ کس رو صدا نمی کنم جز تو
Oh, no, no
I don’t need nobody
آه، نه، به هیچ کس نیاز ندارم
& I don’t feel nobody
و هیچ کس را احساس نمی کنم
I don’t call nobody but U
هیچ کس رو صدا نمی کنم جز تو
My One & Only
تویی که تنها کس من هستی
I don’t need nobody
به هیچ کس نیاز ندارم
& I don’t feel nobody
و هیچ کس را احساس نمی کنم
I don’t call nobody but U
هیچ کس رو صدا نمی کنم جز تو
all I need in my life
تمام چیزی که در زندگی به آن نیاز دارم

منم کلی دوسش دارم ... حالا یه دلیلی شد واسه این که برم و اهنگشو دانلود کنم ...

چه قدر اهنگ و با lyric خوندن فاز میده !!!

کلا احساس میکنی که که خوب میفهمی !!!

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:54 ب.ظ

فرشته یو نسبت به ماها لطف داری،
من به عنوان یکی از این بهمنیا خوشحالم که یو میایو با ماها هم صحبت میشی.

مقصی.

توجه کردین،مخصی نه ها مقصی!!!!!!!!!

بلی ...

مخصوص فرشته بانو ...

بلی ... دیگه کاملا فرانسوی شدینا !!

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:08 ب.ظ

عارفان واسه ی جامعه مثل فانوس میمونن،راهو به گمراهان نشون میدن.
(شکست نفسی اومدما،درستش اینه:عارفان واسه جامعه مثل خورشید میمونن..
.............)

نتیجه ی اخلاقی: اگه میخواین گمراه نشین باید از می اند ۰۰:۰۰ راه درستو جویا شین.

حالا خودتون کلاهتونو قاضی کنید !!!!!!!!
گمراهی؟؟!!!
سعادت؟؟!!!

واااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییی
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

چه سیستمی واسه هم پیاده میکنیا !!

صفا ؛ سیتی : منگوله !!!!!!!!!!!!

چشم ... مرسی از راهنماییتون !!!!!!!!!

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:19 ب.ظ

بگذار دستهایمان در میان مخمل سبز مزرعه بجویند
آنچه که به دنبالش بوده ایم بگذار چشم تا کار می کند
ببیند
آنها را نبند نه به روی من نه فردا نه ....
ولی دستهایت را می توانی تکرار نکنی امروز دیگر دستی کار چشم را نمی کند اگر سخت می نویسم ممنون شیاطین کوچک نیستم
از صحراها دل نمی کنم این راه چقدر نزدیک است
به دوری از تو آیا هنوز در جزیره های دور هم می توان انسانیت را یافت؟
همان جاذبه متلاشی از ظلم انسان ...

به دوری از تو آیا هنوز در جزیره های دور هم می توان انسانیت را یافت؟

زینگ زینگ ...
زینگ زینگ ...

اجازه اقا ؟؟؟!!
به نظرم دیگه انسانیت نسلش منقرض شده !!
الان دیگه بدجنسی اومده به بازار !!!

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:20 ب.ظ

دلتنگی هایم را در باغچه قلبم کاشته ام
تا برویند و سبز شوند
بغضم را این بار شکسته ام،
اشک ها یم را ریخته ام
تا گو نه هایم را شیار بزنند
و صدای هق هق گریه ام را هر همسایه بشنود.
دست خدا حا فظی ام را به آسمان بلند کرده ام
نگاهم را برای آخـــرین بـــار،
در نگاه مهربانت گره زده ام،
کفش هایم را پا کرده ام
و از آستان قلب مهربانت می روم
با قدم هایی سبک و دلی سنگین
از غم
که تو خواسته ای این مهمان محبت هایت را
دم در بگذاری و در را
بی نگاهی به پست سر
ببندی و بروی برای همیشه!!!

گلی

تقدیم به کسی که خیلی دوستش داشتم و دارم
و تمام آنهایی که این لحظات را پشت سر گذاشتند٬
اما به سختی!!!

بلی !!

مخصوص اونی که خیلی دوسش دارن و الان هم دوسش دارن ...

قشنگه شعرشا !!

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:21 ب.ظ

روزهای عجیبی ست این روزها
جای بودن تو هنوز خالی است!
هر شب با عشق بازی من و نبودن تو
تنهایی من زاده می شود...قد می کشد
اما...
این روزها و این شب ها
من در اتاقم یک خدا دارم
یک خدا که می نشیند کنارم
می بوسد مرا
یک...دو...سه...به عدد بوسه های تو
تنهایی من,نبودن تو و خدا ...
حل می شویم در هم!
نگران بی قراری هایم نباش
من یک خدا دارم
یک خدا که نا آرامی های شبانه ام را آرام می کند...
پ.ن:بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

هر روز واسه ما ادما جز روزهای عجیبا غریباست !!

...
....
.....

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:22 ب.ظ

به خدا میسپارمت

یادش به خیر، همیشه می گفتی چقدر عاشقانه موقع خداحافظی می گویی به خدا میسپارمت و

به خاطر تو هنگام خداحافظی ،گفتن این جمله برایم عادت شده بود.

امروز هم هنگام آخرین خداحافظی باز هم گفتم به خدا میسپارمت.

این بار تو را به خدا میسپارم چرا که او خودش بهتر می داند با آدم بی رحم و سنگدلی مثل تو

چه کند.

بلی !!
فقط خدا داند و بس !!

اصلا من کجای پیازم ؟؟! سرش یا ته اش !؟!؟؟؟!
هیی !

آلفرد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:40 ب.ظ

تو دل نگران آینده نباش......

نگران نگرانیه اونایی باش که به فکر مشکلاتی هستن که حل کردنش برای تو مثل آب خوردنه!!!!!!!!

مشکلات واقعی زندگی چیزایی هستن که هرگز به خاطر نگرانت خطور نمیکنه،
مثل مشکلاتی که تو یه ساعت معمولی تو یه روز معمولی هفته تورو از خودت
می رنجونه.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

نیوفتاد !!

سورنا چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:12 ب.ظ

سلام
۱.اگه یه روز خورشید بمیره چی میشه؟
اونوقت زمین به دور تو میچرخه
۲.زیبایی تو خواب مرا ریخت بهم/آرامش مرداب مرا ریخت بهم
۳.باز آمدنم به خدمتت دیر نشد/اندیشه مکن دلم ز دیدنت سیر نشد
یک موی تو را به عالمی نفروشم/تو جان منی کسی زجان سیر نشد

علیک سلام ...

وایییی خوش به حالش !!!! میشه خورشید !!!

سورنا چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:13 ب.ظ

۱.ترکه تو جهنم بوده ... یه روز میره دم در بهشت در میزنه میگه ... ببخشید یخ دارید ؟ میگن داریم ولی نمیدیم ... میگه باشه اشکال نداره اما فردا نیاید بگید آب جوش بدید ها ... !!!
۲.سوره یاهو : ای کسانی که شبها چت میکنید ، بدانید که قبض تلفن شما را رسوا خواهد کرد آیه ۱۸ سوره یاهو : ای کسانی که اینویزیبل چت می کنید بهراسید که مسنجر شما را سوسک خواهد کرد . حدیث ۲۰ یاهو : یکی از بزرگترین گناه ها فرستادن آف های تکراری است برای رسیدن به سعادت از فرستادن آف تکراری بپرهیزید!!!
۳. قطعه‌ای از شاهکار ادبی یک ترک
شب بود و خورشید به روشنی می‌درخشید، پیرمردی جوان، یکه و تنها با خانواده‌اش در سکوت گوش‌خراش خیابان قدم‌زنان ایستاده بود

هیییی هییییییییییییی هییییییییییییییی !!

وااااااااااای این قطعه ی ادبیه ترکه خدا بود !!
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ...

سورنا چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:14 ب.ظ

سلام
مبارکه مبارکه مبارک
.......................................................
فرشته خانم من از شما وتمام اصفهانیا عذر میخوام از این به بعد تو جوکام به جای اصفهانیا
از ۰۰:۰۰ استفاده میکنم
این دیگه روی اصفهانیا رو سفید کرده
به قول یه نفر!ندیدیمتون تو خونه دور هم خوردیم
بابا برای اولین بار راست میگه یکی این حرفو زده ولی
به قول یه نفر دیگه که خیلی زود تر گفته!!!شیرینی دادنی نیست گرفتنیه
تازه شیرینی با تاخیر خیلی خوشمزه تره!
اونیم که متولد آبانه (مثل همه متولدین ابان) همونطورکه سال گشته شیرینی داده
امسال هم مطمئنا این کار ومیکنه
مثل متولدین مرداد دو دره باز نیست که:
سه روز از تولدش بگذره بگه دیگه گذشته
بعد یه هفته بیاد بگه من دوباره متولد شدم
بازم شیرینی نده بعد گیر بده به متولدین ماهای دیگه که اونا قصور منو جبران میکنن
....................................................
آهای جماعت بهمنی
۰۰:۰۰ دروغ میگه ساعت ۶ بیدار شده ما رو هم حسابی کاشته!!!
آهای
۰۰:۰۰ دروغ میگه ساعت ۶ بیدار شده ما رو هم حسابی کاشته!!!
آهای
۰۰:۰۰ دروغ میگه ساعت ۶ بیدار شده ما رو هم حسابی کاشته!!!
کافیه یا ادامه بدم؟
چی؟
ادامه بدم
چشششششششششششششششششششم
آهای
۰۰:۰۰ دروغ میگه ساعت ۶ بیدار شده ما رو هم حسابی کاشته!!!
آهای
۰۰:۰۰ دروغ میگه ساعت ۶ بیدار شده ما رو هم حسابی کاشته!!!
آهای
۰۰:۰۰ دروغ میگه ساعت ۶ بیدار شده ما رو هم حسابی کاشته!!!
دیگه کافیه!!!

علیک سلام ...
مرسی ... ممنون ... مرسی !!

شییییییییییییییییییییییررررررررررررررررررررره سورنا ...
جدا که خیلی باحالی ... خیلی با دل و جراتی .. دمت خود ِ جزغاله !!
ماشالا شما روی منو تو زدن حرفهای تکراری سفید کردین !!!!
حداقل اینه که اون یه نفر تو روز تولدش فر نداد بچه ها رو !!
هیی هیی هیی !!

بلی !!! دمتتتتتتتتتت گرمممممممممممممممممممممم !!!

دقیقا !! متولدین ابان هم خیلی دست و دل بازن ...
اصلا معلومه !!

ای وای ؟؟!!!!!!!!!!!!!
چرا ؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

قرار بود کجا برین حالا ؟؟!
کیا قرار بود برین ؟؟؟!

سورنا چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:15 ب.ظ

you&I(tatu)
You and I
Holding tight
You and I
Gotta fight
You and I
Side by side
You and I
Sanctified
You and I
Feels so right
You and I
Holding tight
You and I
Side by side
You and I
For the rest of our lives

Every night
We're all alone
Every night
My only hope
Is the light that's shining from inside you
'cause you believe in what we are
You believe in what we'll be
Give me strength so I can stand beside you

No truths to confirm
No lies to deny
Too hopeless to care
We're too scared to cry

You and I
Holding tight
You and I
Gotta fight
You and I
Side by side
You and I
Sanctified
You and I
Feels so right
You and I
Holding tight
You and I
Side by side
You and I
For the rest of our lives

Cast aside
To an angry street
Criticized
For what we believe
If we hide maybe we can make it through this
Is it fair to be thrown away?
Is it fair that we live this way?
Victimized for a life we didn't ask for...

No truths to confirm
No lies to deny
Too hopeless to care
We're too scared to cry

You and I
Holding tight
You and I
Gotta fight
You and I
Side by side
You and I
Sanctified
You and I
Feels so right
You and I
Holding tight
You and I
Side by side
You and I
For the rest of our lives

بپرم واسه دانلود ...

متنش که قشنگه ... خواننده هاشم که عالین ... بریم ببینیم خودش چیه !!!!

بوعلی سینا چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ب.ظ

سلام
مبارکه
خدا رو شکر جلد هفده تموم شد خیلی طول کشید

نالم ز دل چو نای من اندر حصار
پستی گرفت زین همت من بلند جای

علیک سلام ...
مرسی ... ایشالا مبارکه بهمنی ها باشه !!

جدا طول کشید ؟؟!!
۳۰تیر جلد ۱۷ رو زدیم دیگه ... الانم ۱۴ مرداده که جلد ۱۸ رو زدیم !!
۱۵ یا شایدم ۱۶ روز اونم با ۱۷۰-۱۸۰ تا نظر !!!

طولانی نیستا !!!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام

بهمنیون از نمرات چه خبر

مثل همیشه که خانم ها ترکوندند

شاگرد اولمون کیه با معدل چند

به مهری ها بگیم و حالگیری کنیم

بگیم ((( این است بهمنی ها )))

از نمرات که هیچ چی ... اون استاد ِ !!! الله و اکبر !! اخه واسه چی نیومده میان ترم بده ؟؟!!

نمیدونم والا ... !!!

این اخری رو هم نمیدونم !!

شما ها چی ؟؟! اقای باقری و اقای ندرلو شاگرد اولان ؟؟!

۰۰:۰۰ چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:37 ب.ظ

به به جلد هیجدهم مبارک
آره آلفرد جان هر چی می گی حقه!!!
..........
غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحبدلی
باشد که نتوان بافتن دیگر چنین ایّام را

دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلآرامش مخوان که از دل ببرد آرام را

باران اشکم می‌رود وز ابرم آتش می‌جهد
با پختگان گو این سخن سوزش نباشد خام را

به به ... بلی ... مرسی ... مبارکه همه ی بهمنی ها باشه ...

بلی دیگه ... خاله سوسکه به بچه اش میگه قربون دست و پای بلوریت برم !!!!!!!!

مامور شهرداری چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ب.ظ

زینگ.......................
زینگ......................
صاب خونه !!!!!!!!!!!!!!!
کسی خونه نیس!!!!!!!!!!

سلام ...
نه خیر خونه نیستیم ... مگه این که دستتون و از زید در نشون بدین یا عکسش و واسم بفرستین !!!

مامانم یادم داده ... تازهش هم دلتون بسوزه !!!!!!!!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ق.ظ

پس کجاست یکی از نظرهام
نکنه بازم عجله کردم

مطمئنا عجله کردین !!

خب باید ۲۵ تا نظر رو کم کم تایید کنم دیگه !!!!
یه بخونم ... یه جوابی بدم !!

اری؟؟!!

کرشمه پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ق.ظ

تو خود شعری و چون سحر و پری ُافسانه را مانی

بافسون کدامین شعر در دام من افتادی

بلی ... مرسیییییییییییی ...
ممنونم ... نمیخواد این همه تعریف کنی بابا !!!
(سیستم توهم !)

راستی جلد ۱۸ مبارک ... اره ؟؟!

۰۰:۰۰ پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:34 ب.ظ

شاید این جمعه بیاید شاید
......

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و ... را بلند می خوانم نه مانند ؟؟؟ .
ناله می کنم بدون ریا.
فقط برای خودت
حال و روز انسانها خوش نیست
می بینی
زودتر بیا
این جشن بزرگ بر صاحب این جشن و بر همگان مبارک

بلی ... ایشالا که بیاید ...

مرسی ... عید شما هم مبارک !

سورنا پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:17 ب.ظ

سلام
۱.در غروب تنهاییم فقط با یاد تو شادم دوست دارم به ماندگاریه ستاره های آسمون
۲.آنچنان در کشتی عشقت نشینم روز و شب یا به ساحل میرسم یا غرق دریا میشوم
۳.در آن چشمان زیبا عشق و ناز است/خوشا چشمی که بر چشم تو باز است

علیک سلام ...

چرا غرق شین اخه ؟؟؟!!! ایشالا ساحل همون جاست !!!!!!!!!!!

سورنا پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:20 ب.ظ

۱.در پی کاهش خنده در سوئیس مقامات این کشور تصمیم به واردات ترک کرده اند
۲.ترکه هزار تومن میندازه صندوق صدقات، تا غروب وامیسته اونجا هرکی میاد پول بندازه میگه آقا برو من حساب کردم!
۳.تو سیب سرخ کدامین درخت پرتقالی که هر دانه انارت به سبزی گیلاسهای آبی رنگ درخت موز است ای گلابی من...(شعر نو ترکی)

هیی هیی هیی !!!

وااااااااااای ... چه قدر شعره باحاله !!
هیی هیی هییییییییییییییی !

۰۰:۰۰ پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:22 ب.ظ


پرنده گفت:
دلم هوای ترا دارد
آسمان هم بی تو
گویی قفسی تنگ است.

بلیییییییییییییییییییییییی !!!!

مشکوک بود !! هیی هیی هیی !

۰۰:۰۰ جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ

سلام
تا سه نشه بازی نشه
تولد یه سالگی ۰۰:۰۰ مبارک
پارسال همین موقع ها بود که اولین نظر رو دادم
آخه یه اتفاق شیرین برام رخ داده بود
تو این یه سال چه اتفاقاتی افتاده که حتی باورشم برام سخته
خیلی هاش شیرین خیلی هاش تلخ

علیک سلام ...

بلییییییییییییییییی !!!
حالا ما ها میگیم شیرینی میخوایم شما هم بگین نه !!
ای بابا !!
بابا خودتون مارو تحریک میکنین دیگه !! هیی هیی هیی !!
خب باشه ... اولین روزی که توی مهر همدیگه رو دیدیم شیرینی میدین ایشالا ...
تازه اگه من نباشم و شیرینی یا بستنی یا هر چی بدین ؛ قبول نیست !!
هیی هیی هیی !!
(الهی امین !)

کهکشان جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ق.ظ

سلام
جلد ۱۸ مبارک.
با اینکه دلم خیلی برا همتون تنگ شده ولی باور کنید امشب هم به زور وقت کردم به بهترین... سر بزنم.

علیک سلااااااااااااااااااااااااااااااااام
مرسی مرسی ... ستاره ی سهیل شدینا !!!!
بلی ... ایشالا بیشتر ببینمتون ... ایشالا !!
خب حداقل خوبه که وقت کردین !! ممنون ... مرسی ..

نیپون کوکو جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:45 ق.ظ

تو در کنار پنجره
نشسته ای به ماتم درخت ها
که شانه های لخت شان خمیده زیر پای برف
من از میان قطره های گرم اشک
که بر خطوط بی قرار روزنامه می چکد
من از فراز کوه های سر سپید و کوره راه های نا پدید
نگاه می کنم به پاره پاره های تن
به لخته لخته های خون
که خفته در سکوت دره های ژرف
درختهای خسته گوش می دهند
به ضجه مویه های باد
که خشم سرخ برف را هوار میزند
من و تو زار می زنیم
درون قلب هایمان
به جای حرف


فریدون مشیری

گوش کن، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا
.
.
.
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است
(سهراب سپهری!)

آلفرد جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:58 ق.ظ

وای!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ووووییی !!
این وای عجب واییی بودا !!!!

چرا ؟؟!!
چی شد یه دفعه ؟!!

آلفرد جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ق.ظ

شاعره میگه:
توی چشمات شبا من ستاره بارون میبینم!!!!!!!!!!!!!!!!

از قضا اینه و شمعدون رو نمیبینه ؟؟!
احتمالا شاعره زفتم تو فاز توهم !!!!!!!!!!!!

شیییییییییییییرههههههههههههههههههه شاعر !!

wistful جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:35 ق.ظ

In Love Forever
From Beautiful Dreams
by Chris de Burgh

There's an angel crying up in Heaven tonight,
And I've got the Devil in my heart,
Because I keep saying things that I don't mean,
And it's tearing us apart;

There's a wild wind blowing in the desert tonight,
Oh how I long to feel the rain,
And let it wash away these lonely tears,
And bring us back again,
'Cos it's a different world when I look into your eyes,
You're the nearest thing that I have seen to Paradise,
And I know with you I will be in love forever;

There's a stranger waiting deep in every heart,
To say the crazy things we say,
But I promise you he won't be back,
To steal your dreams away;

So come up close and put your sweet hand in mine,
I'm going to hold you all night long,
And if you wake up I will be here,
To tell you that I love you;

'Cos it's a different world when I look into your eyes,
You're the nearest thing that I have seen to Paradise,
And I know with you I will be in love forever;

Yes, it's a different world when I look into your eyes,
You're the nearest thing that I have seen to Paradise,
And I know with you I will be in love forever,
Yes I know with you I will be in love forever,
In love forever.

بلیییییییییییییی !!
In love forever

خیلی موسیقی های اروم و لایتی داره ... موسیقی جیغ جونکی ندارین ؟؟!

البته اینم خیلی عالیه ها ...

بوعلی سینا جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام

میلاد با سعادت فخر جهان و امام زمانمان را بر تمام مسلمین تبریک عرض می کنم

علیک سلام ...

مرسی ... عید شما هم مبارک ...

فرشته جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:08 ب.ظ

بابا شما چه اینترنتی دارین که اینقدر تو کار دانلود موزیکین؟؟
من که به زور میام نظر میدم! دیگه چه برسه به دانلود!

آقای آلفرد خیلی ممنون. فقط شما قدر منو میدونین هیی! نه من چون خودم شاد میشم میام اینجا.:)
مهندس سورنا، پس یادتون باشه هیی!

بابا اصلا جالب نیست ...۱۲۸ با حجم دانلود ۳گیگ ...

من که این کامپیوتر یه بخش مهم اتز زندگیه !!!!

نههههه !!! ماها هم قدرتو میدونیم دوست جون ... (دونقطه دی!!)

۰۰:۰۰ جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:54 ب.ظ

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم

در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

مگه حتما باید جایی نظر کرد اخه ؟؟؟!!!
سفرم که جای خودشو داره !!!!!!!

بابا ... !!!!!!!!!
به به ... !

آلفرد جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:52 ب.ظ

شاعره میگه: این شتریه که در خونه هرکس می خوابه،
پسته عجله نکن دیگه ،شبای بعدیم واسه دیدن آینه و شمعدونم وجود داره ها!!!

گاماس گاماس.

هیی هیی هیی!


...............................
وای اصلا یادش میوفتم اعصابم تیکه تیکه میشه، یه هفته بود که داشتم یه متن طولانی و بسیار بسیار زیبایی رو تایپ میکردمش که پست کنم اینجا، که دیشب
یکی از این مهمونامون پاکش کرد، میگفت که عمدی نبوده،ولی کاملا مشخص بود که عمدی این کارو کرده،این دفتر دستکمم برداشته با خودش برده.حالا من از کجا بازم این متنرو پیدا کنم؟؟!!
چیزیم نمیشه بهش گفت که!!
وایه واسه همین بودش.

هیی هیی هیی !!
دقیقا ... یاد اون اهنگه افتادم !!! ذهنم بازم به کار افتاده بود !!! هیی هیی هیی !!!

بلی !!!

ااااااااااااااوووووووووووووووووووووه ... چه بامزه !! نه نه ... چه وحشتناک !!!!
اخه مرض نداشته که از عمد اون کارو کرده باشه !!

البته اگه واسه خود ِ من پیش میومد سر طرف رو میکندم تا عبرتی شود برای ایندگان !!!!

آلفرد جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:46 ب.ظ

پیام آوری که روزی با کشتی در ساحل شهری به نام اورفالیس پیاده می شود .ناخدا وملاحان کشتی با او عهد می کنندکه دوازده سال بعد او را در همین ساحل سوار کنند و به زادگاهش باز گردانند .پیامبر که نامش مصطفی است همچون غریبه ای در میان مردم شهر زیست میکند و بیشتر در خلوت تنهایی خویش به سر می برد و از دور درباره مردمی که آنها را دوست دارد در سکوت می اندیشید .دوری می گزیند تا مردمان را بهتر ببیند چنانچه کوه را از دشت بهتر می توان دید و سکوت میکند تا سخنانی را که به سبب غوغای سخنها به گوشها نمیرسد دریابد و به هنگام بازگو کند پس از دوازده سال کشتی او در موعد مقرر باز می گردد و هنگام وداع با مردم فرا می رسد همه در فضایی وسیع کنار ساحل گرد می آیند و اشک حسرت می بارند و بیش از هر زمان آتش عشق آن کس که می دانند به زودی ترکشان خواهد گفت در دلهایشان شعله ور می شود هر چند شور واشتیاق و تمنا و التماس مردم برای ماندن او کارگر نمی افتد اما او در این آخرین دیدار در پاسخ به سوالاتی که اصناف گوناگون مردم از او می کنند آنچه را از لطایف معرفت از هاتف خلوتهای خویش شنیده است برای ایشان باز می گوید :

عشق (طفیلی هستی عشقند آدمی پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری) حافظ

انگاه المیترا گفت:با ما از عشق سخن بگوی.(المیترا نخستین کسی بود که به رسالتش ایمان اورد)

پیامبر سر براورد ونگاهی به مردم انداخت وسکوت وارامش مردم را فراگفته بود.سپس با صدائی ژرف ورسا گفت:

هر زمانی که عشق اشارتی به شما کرد در پی او بشتابید

هر چند راه او سخت و ناهموار باشد.

و هرزمان بالهای عشق شما دربر گرفت خود رابه اوسپارید

هر چند که تیغهای پنهان در بال وپرش ممکن است ما را مجروح کند

و هر زمان که عشق با شما سخن گوید او را باور کنید

هر چند دعوت او رویاهای شما را چون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما را خزان کند

زیرا عشق چنانکه شما را تاج بر سر می نهد به سلیب نیز می کشد

و چنانکه شما را می رویاند شاخ و برگ شما را هرس می کند

در آفتاب می رقصند نوازش می کند

همچنین تا عمیق ترین ریشه های شما پایین میرود و آنها را که به زمین چسبیده اند

تکان می دهد .

عشق شما را چون خوشه های گندم دسته می کند

آنگاه شما را به خرمن کوب از پرده خوشه بیرون می آورد

و سپس به غربال باد دانه را از کاه می رهاند

و به گردش آسیاب می سپارد تا آرد سپید از آن بیرون آید

سپس شما را خمیر می کند تا نرم وانعطاف پذیر شوید

و بعد از آن شما را بر آتش مقدس می نهد تا برای ضیافت مقدس خداوند نان مقدس شوید

عشق با شما چنین رفتارها می کند تا به اسرار قلب خود معرفت یابید

و بدین معرفت با قلب زندگی کنید و جزئی از آن شوید

اما اگر از ترس بلا و آزمون تنها طالب آرامش و لذت های عشق باشید

خوشتر آنکه عریانی خود بپوشانید

و از دم تیغ خرمن کوب عشق بگریزید

به دنیایی که از گردش فصلها در آن نشانی نیست

جایی که شما می خندید اما تمامی خنده خود را بر لب نمی آورید

و می گریید اما تمامی اشکهای خود را فرو نمی ریزید .

عشق هدیه ای نمی دهد مگر از گوهر ذات خویش

و هدیه ای نمی پذیرد مگر از گوهر ذات خویش .

عشق نه مالک است و نه مملوک .

زیرا عشق برای عشق کافی است

وقتی که عاشق می شوید مگویید(خداوند در قلب من است ) بلکه بگویید (من در قلب خداوند جای دارم).

و گمان مکنید که زمام عشق در دست شماست بلکه این عشق است که اگر شما را شایسته بیند حرکت شما را هدایت می کند .

عشق را هیچ آرزو نیست مگر آنکه به ذات خویش در رسد .

اما اگر شما عاشقید و آرزویی می جویید

آرزو کنید که ذوب شوید و همچون جویباری باشید که با شتاب میرود و برای شب آواز میخوند

آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید .

آرزو کنید زخم خورده فهم خود از عشق باشید و خون شما به رغبت و شادی بر خاک ریزد

آرزو کنید سپیده دم برخیزید و بالهای قلبتان را بگشایید

و سپاس گویید که یک روز دیگر از حیات عشق به شما عطا شده است .

آرزو کنید که هنگام ظهر بیارامید و به وجد و هیجان عشق بیاندیشید

آرزو کنید که شب هنگام با دلی حق شناس و پر سپاس به خانه باز آیید

و به خواب روید با دعایی در دل برای معشوق و آوازی بر لب در ستایش او.

حالا این واقعانی بود ؟؟!!

جالب بود ... اما خدایی طرف کل حرفهای ۱۲ سال و با هم جمع کرده بودا !!!

مـَشالا مـَشالا یه دفعه سر باز کرد !!!!!

شییییییییییررررررررررررررررررررررررره اق مصطفی !!!

آلفرد جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:58 ب.ظ

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه ی آن هاست.
نه ، وصل ممکن نیست........همیشه فاصله ای هست،دچار باید بود وگرنه زمزمه ی حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد........

وعشق صدای فاصله هاست...صدای فاصله هایی که غرق ابهامند،
نه صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ، می شوند کدر.




همیشه عاشق تنهاست






((سهراب سپهری))

اِ اِ اِ !!

چه جالب ... من فقط خط ِ اول این متن و میدونستم اونم به خاطر تابلویی بود که یکی از شاگردای مامانم به ایشون داده بود ...

خیلی هم فاز میداد بهم !!! چه قشنگ !!

آلفرد جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:21 ب.ظ

هر چیزی یه تاریخ انقضایی داره !!!
بعد این تاریخم باید دور انداختشون!


قابل توجه بعضیا!

خیلی یه جوری بودا !!!!!!!!

بلی !! من که بیخبرم والا !!!
شاید ؟؟؟؟؟!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!
واقعا ؟؟!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!

قابل توجه همونی که فقط خودش و خداش میدونه !!

سورنا جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:08 ب.ظ

سلام
۱.بی تو هر لحظه ملالی است مرا/هر نفس زحمت سالی است مرا
با همه رنج و غم سوز فراغ/باز باعکس تو حالی است مرا
۲.بدترین دلتنگی اینه که حضور یکی رو احساس کنی ولی کنارش نباشی
۳.دل اگر با تو نباشه روز مرگ خنده هاست
دل اگر از تو جدا شه فصل اوج گریه هاست

علیک سلام ...

نه بابا !! اگه نباشه که دردسرشم کمتره !! تازه راحت تر میره صفا سیتی !!! هیی هیی هیی !

سورنا جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:08 ب.ظ

۱.دوتا میخ با هم ازدواج میکنن ماه عسل میرن تو دیوار
۲.خسیسه به مهمونش میگه اگر گرسنه ای مرغ هست برم بگم تخم کنه!!!
۳.ye rooz torke babash atish migire jav migiratesh az roosh mipare

هیی هیی هیی ... گفتم حتما بچه دار نمیشن باید دعا کنم واسشون !!!

نگاه نگاه !! الان الفرد هم تو این نظر پایینیه هم اینو گذاشته ... تازه قبلا اینو هم با اصفهانی بوده ها !!

جون ِ من خیلی بامزه اس ... اصلا تکراری نمیشه !
!

سورنا جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:09 ب.ظ

جمعه یعنی عشق و شوق انتظار
جمعه یعنی طاق ابروی نگار
جمعه یعنی یک غروب غصه دار
جمعه یعنی مهدی چشم انتظار
عید همه مبارک

مرسی ... عید شما هم مبارک !!

صوفی جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:35 ب.ظ

یک دنیا حرف واسه نگفتن دارم.

هیی هیی هیی ... مرسی ...

اما نمیدونم خوب یا بد !!!

[ بدون نام ] جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:30 ب.ظ

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید : چرا مرا دوست داری ؟چرا عاشقم هستی ؟
پسر گفت : نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم..
دختر گفت : وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی ؟!!!!
پسر گفت : واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم..
دختر گفت : اثبات؟!!!! نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم . شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد اما تو نمی توانی این کار را بکنی !!!!



پسر گفت: خوب ... من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی



چون صدای تو گیراست



چون جذاب و دوست داشتنی هستی



چون باملاحظه و بافکر هستی



چون به من توجه و محبت می کنی



تو را به خاطر لبخندت دوست دارم



به خاطر تمامی حرکاتت دوست دارم



دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد







چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت....




نامه بدین شرح بود :



عزیز دلم !!!تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم ..... اکنون دیگر حرف نمی زنی پس نمی توانم دوستت داشته باشم دوستت دارم چون به من توجه و محبت می کنی ...... چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی نمی توانم دوستت داشته باشم تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم ..... آیا اکنون می توانی بخندی ؟ نمی توانی هیچ حرکتی بکنی ؟ ...... پس دوستت ندارم اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد در زمان هایی مثل الان هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دارد؟



نه



و من هنوز دوستت دارم . عاشقت هستم

وااااااااااااااااییی ... چه قدر قشنگ ...

بیز بیز شدم ... خیلی عالی بود !!!

wistful جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ب.ظ

DIDO
White Flag


I know you think that I shouldn't still love you
Or tell you that
But if I didn't say it, well I'd still have felt it
Where's the sense in that?

I promise I'm not trying to make your life harder
Or return to where we were

But I will go down with this ship
And I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door
I'm in love and always will be

I know I left too much mess and destruction
To come back again
And I caused nothing but trouble
I understand if you can't talk to me again

And if you live by the rules of it's over
Then I'm sure that that makes sense

But I will go down with this ship
And I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door
I'm in love and always will be

And when we meet, which I'm sure we will
All that was there will be there still
I'll let it pass and hold my tongue
And you will think that I've moved on

I will go down with this ship
And I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door
I'm in love and always will be

I will go down with this ship
And I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door
I'm in love and always will be

I will go down with this ship
And I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door
I'm in love and always will be

به نظر میرسه که موزیک ارومی باشه !!!!

نمدونم والا !

wistful جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ

Enrique Iglesias
Miss You


Miss you, Tonight i fell so cold and lonely,
and baby you're so far away,
The space between us keeps on growing,
I wish that you could hear me when i say,
No, no, no, no, no, no, no,
Wish you could hear me say,
No, no, no, no, no, no, no

Oh I miss you, Oh I miss you,
oh, baby since you walked away,
Oh I miss you, Oh I miss you,
I miss you more and more each day

Oh tell me do you think about me,
Cause i think about you all the time,
A million miles just stand between us,
but i wont stop until you're mine,
No, no, no, no, no, no, no,
Wish you could hear me say,
No, no, no, no, no, no, no

Oh I miss you, Oh I miss you,
Like flower always miss the rain
Oh I miss you, Oh I miss you,
I miss you more and more each day

به به ...
Enrique Iglesias ...

موزیک تقریبا جدید lost inside your love ؛Enrique رو گوش کردین ؟؟!! خیلی قشنگه !!

julia شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ق.ظ

خوب، دیگه تموم ِ ... خوش بحال اونی که تو رو خواهد داشت... تنهائی، تنهائی، تنهائی...

بلی !!!!

البته بعد ها صدای اونم در میاد که واقعا خوش به حالش بوده یا نه !!!

julia شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:07 ق.ظ

اگر پیروزی نیست، انتقام هست...

اوووووووووووه ... زخمی یی ها !!!

از اونایی که خون جلو چشماشونو گرفته !!!!
بیخیال بابا !!!

wistful شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:13 ق.ظ

دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته

بلی !!
خوش به حالتون ... یه سیستم جوشش بوده ها !!

۰۰:۰۰ شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ب.ظ

در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت

آمدی کآتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت

ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت

من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت

عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت

دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دردانه کردی عاقبت

دانه را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت

ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت

کاسه سر از تو پر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت

عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت

دیدین !!! از همون در که عقل اومد ... از همون در شایدم از اون یکی درش عقل میره !!

Helen شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:19 ب.ظ

گنجشک و خدا

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان

سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به آنها می گفت:

"می آید !من تنها کسی هستم که غصه هایش را می شنوم

و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد."

و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.

فرشتگان چشم به نوک او دوختند... گنجشک هیچ نگفت و

خدا لب به سخن گشود و گفت:"با من بگو از آنچه سنگینی

سینه ی توست."

گنجشک گفت:" لانه ی کوچکی داشتم...آرامگاه

خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم

از من گرفتی.این توفان بی موقع برای چه بود؟چه می خواستی

لانه ی محقرم...کجای دنیا را گرفته بود؟ سنگینی بغض راه

کلامش را بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد.فرشتگان

همه سر به زیر انداختند.

خدا گفت:" خواب بودی ماری در راه لانه ات بود...باد را گفتم

تا لانه ات را واژگون کند...آنگاه تو از کمین مار پر گشودی...!"

گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.

خدا گفت:"و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو

دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خواستی."

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در

درونش فرو ریخت.صدای گریه اش عرش خدا را پر کرد

خیل قشنگ بود ... خیلی زیاد ...
و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو

دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خواستی

واقعا ... ما ادم ها مثل این گنجشکه ایم ... نادونیم به خدا !!! (البته بلا نسبت شما)

راستی سلام ... به به ...
هلن جون ... بابا برنامه ی کوه و نچیدین بریم که !!
خوشت اومدین !
!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد