the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

ج۴

سلام

نظرات 51 + ارسال نظر
پورنگ دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:51 ب.ظ

سلام

۰۰:۰۰ دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:17 ب.ظ

تبریک تبریک تبریک. بالاخره راه افتاد. ایشاالله به جلد ۱۰۰ برسیم
می خواستم لینکم کنید
www.ebooksie.blogsky.com

مرسی.ایشالا که می رسیم D:

پسته سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:52 ب.ظ

میگن هر وقت اب مینوشی بگو یا حسین
ولی این روز ها که تشنه میشی و اب رو می بینی و نمیتونی بنوشی
اروم بگو یا ابوالفضل
رمضان مبارک

اب معدنی چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:24 ق.ظ

تو زندگی :
منتظر باش اما معطل نباش
تحمل کن اما توقف نکن
قاطع باش اما لجباز نباش
صریح باش اما گستاخ نباش
بگو آره اما نگو حتما
بگو نه اما نگو هرگز

اره راست میگی اب معدنی حتما به حرفات گوش میدم!!!!!!!
(البته شوخی بود d:)

هشدار چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:39 ق.ظ

نه واقعا اسمت به کارت میاد و واقعا چه سکوت کشنده ای!!!!!

هشدار چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ب.ظ

داره وصیت سورنا رمز گشایی میشه این یکی خیلی زبل تر از این حرفاست به این راحتیا رمز گشایی نمیشه ولی وای به روزی که این اتفاق بیفته...!

بابا بیخیال وصیت نامه چیه سورنا هم خیلی جوون بود و کشته شد اما من رو هم مشتاق کردی ...ولی وای به روزی که این اتفاق

اب معدنی چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ب.ظ

پوشک جدید مای بیبی(my baby) با چسب کامل چیک چیک برای راحتی فرزندان شما

بله!!!!!!!!!!!!!!!!!! خیلی ممنون که گوشزد کردین که چیک چیک در جای دیگه ای هم کاربرد داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
..................!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بادوم چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:28 ب.ظ

سلام.
انقدر می خوام سلام بدم تا یکی جوابمو بده.

سلام سلام سلام سلام سلام تا حالا که به ما سلام نکرده بودی تا جوابتو ندیم ...بازم سلام...خوب شد؟؟؟؟!!!!

۰۰:۰۰ پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:08 ق.ظ

الهی مران کسی را که تو خود خواندی، آشکار مکن گناهی را که تو خود پوشیدی، کریما خود بر گرفتی و کس نگفت که بردار، اکنون که برگرفتی مگذار و در سایه ی لطف خود میدار و جز به فضل و رحمت خود مسپار
خواجه عبدالله انصاری

لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام ، مستم
باز می لرزد ، دلم ، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ
های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دست
و آبرویم را نریزی ، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است
م.امید

واقعا که عالی بود.دستت درست

بهمنی ها پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:18 ق.ظ http://sie.blogsky.com

سلام . این مطلب رو واسه هشدار نوشتیم.
هشدار نظرتو تایید نکردیم چون دیگه حال و حوصله ی خاله زنک بازی رو نداشتیم و این که منظور از این که سورنا جوون بود و کشته شد سورنای وبلاگ نبود و منظورمون همون سورنا سرباز دلیر ایرانی بود و این که نظر قبلی تو واسه این تایید کردیم که شاید منظور ما رو بگیری که نگرفتی اما دیگه نظراتتو که تو این مایه ها باشن رو تایید نمی کنیم حالا دیگه خود دانی.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:55 ق.ظ

من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم
نگیر از من نگاهت را که با آن عالمی دارم...

قاصدک پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:37 ب.ظ

وقتی از قتل قناری گفتی دل پر ریخته ام وحشت کرد وقتی اواز درختان تبر خورده باغ درفضا می پیچید از تو میپرسیدم به کجا باید رفت غمم از وحشت پوسیدن نیست غم من غربت و تنهایی هاست برگ بیدی ست که در زمزمه ی جاری باد تن به وارستن از ورطه ی هستی می داد یک نفر دارد فریاد زنان می گوید در قفس طوطی مرد وزبان سرخش سر سبزش را بر باد سپرد من که روزی فریادم می توانست بی تشویش جهانی را به اتش بکشد درشب گیسوی تو گم شد از وحشت خویش تولد دوباره وبلاگ رو از صمیم قلب به همه تبریک میگم

ما هم از ته قلبامون از شما تشکر میکنیم مرسی d:

فندق پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:18 ب.ظ

سلام.خوبین؟چه خبر؟ما رو نمی بینین خوشین؟

سلام نه بابا خوشی چیه!!!! ما ها هم خوبیم. اما مثل این که به شما بیشتر خوش میگذرهاااااااااااااااااااااااااااااااااا d:

حجم سبز پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:23 ب.ظ

من که از باز ترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشیدم

فرعون جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:32 ب.ظ

مجموعه نوشته های پشت تریلی های جاده::::::::1-به حرمت اشک مادر توبه کردم --2 -دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری --3 -بوق نزن شاگردم خوابه --4 -بی تو هرگز............باتو؟؟؟؟عمرا-- 5 -از عشق تو لیلی...........رفتم زیر تریلی(واسه گریسکاری) --6 -اگه می تونی این تابلو رو بخونی یعنی فاصلت خیلی کمه فاصله رو رعایت کن -7-- دنبالم نیا اسیرم می شی-- 8 -گشتم نبود ............نگرد نیست-- 9 -سر پایینی برنده سر بالایی شرمنده
//////////////
لره میره نونوایی شاطرشاکی میشه میگه نون تا اینجا بیشتر نمیرسه ترکه میره به بقیه میگه ببخشید اگه میشه جمع تر واسید نون به ما هم برسه
.................
پنج مرتبه بگو " یا احمدی نژاد " و برای پنج نفر بفرست، سهمیه بنزینت زیاد می شه، یک نفر جدی نگرفت کارت سوختش باطل شد...(کوتاهی نکن)
/////////////
برادر ترکه پشت در اتاق عمل بود پرستار صدا می زنه : همراه مریض ... ترکه می گه : .... 09153000
............
جملات رمانتیک ویژه پیچوندن : - آرزوی من خوشبختی توست، با من باشی یانباشی فرقی نمیکنه!! - خودم هم نمی دونم چیکار میخوام بکنم.نمیخوام تو بهآتیش من بسوزی!!! - تو هم خوشگلی،هم باهوشی،هم زرنگی.. .آدمهایی خیلی بهتراز من گیرت میاد!! - ما مدلهای ذهنیمون با هم فرق میکنه!! هیچ پروسیجریبرای تلفیق این دو مدل نداریم!! - تاکید مداوم بر برخی جملات شریعتی:"اگرعشق دوام یابد،به ابتذال میکشد

هه هه هه ..جدا که دل من رو کلی شاد کردی خیلی باحال بود فرعون خان !!مخصوصا مجموعه نوشته های پشت تریلی های جاده d:d:

میو میو عوض میشه جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:34 ب.ظ

یکی به رفیقش می گه : شنیدم تو ظرف شستن به زنت کمک می کنی؟ زن ذلیل! می گه خب مگه چیه . اونم تو رخت شستن به من کمک می کنه
//////
لره از کنار جن رد میشه...جن میگه بسم الله این دیگه کی بود
...........
صرف فعل نشستن به گویش لری: مو بنیشم تونم بنیشی اونم بنیشه ما که بنیشیم شمام که بنیشید دیه جا نی اونا بنیشن!
/////////////
ادیبی را گفتند ادب از که آموختی؟؟ گفت به تو چه کثافت آشغال!! مگه فضولی عوضیه بی شعور!! نفهم احمق
............
انجیر رو به یارو نشون می دن ، می گن این چیه ؟ می گه آلو بوده چلوندن ، تو زعفرون خوابوندن ، بهش کنجد مالوندن ، یه چوب بهش چپوندن ، تازه شده گلابی

جدا که میو میو ی عوض شده و فرعون خان دست جفتتون بابت این مطالب و جوک های بامزه درد نکنه ... تو این عصر دلگیر جمعه کلی حال داد !!!!! حالا بقیه دیگه خود دانند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! d:

دوبل رکت انگولار جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:55 ب.ظ

-ما فرشتگیمونو فروختیم به یه سیب ! میخواهی انسانیتمون قیمت داشته باشه !؟!؟
- همه انسان ها در شهر خیال خویش اسطوره هایی منحصر به فردند.
-چراغ سبز و قرمز به کار ما نیستزندگی زرد شده استچرا که در بین آدمیان باید با احتیاط زندگی کرد...
-تو زندگی آدم های زیادی (مثل قطار شهر بازی) هستن... که از بودن با اونها لذت می برید... اما به جایی نمی رسید...

-از بس جمله های قصار این و آن را خوانده ایم، خودمان هم قصار شده ایم
همیشه گفته اند که ما یاد بگیریم
ما هم چقدر گوش شنوا داریم!
وقتی میخوانیم، خوشمان می آید
اما کیست که عمل کند...!
براستی این قصار ها، قصور کیست؟!
-------حالا ببینم کی میتونه من از بالای منبر بیاره پایین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! d:

واقعا جملات کوبنده ای بود من که کوبیده شدم D:D: اما از بالای منبر نیا پایین چون که خیلی قشنگ میگی.. اما حالا معنیه این اسمت چیه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! لطفا توضیحات کامل داده شود مرسی

کایزر جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:06 ب.ظ

به به تولد دوباره بلاگ ومدیریت جدید رو تبریک میگولوجم
ما سرمون بدجوری شلوغه وشرمنده ایم که زیاد به بلاگ نمی تونیم سر بزنیم و سرمونو بشکنیم
ولی برای افتتاحیه ی این اسم جدید یه شعر از ترانه های رضا صادقی می نویسم من که حالیدم امیدوارم شما مهندسا هم بحالید
و تقدیمش میفوکولم به کسی که برام خیلی عزیزه و خودشم میدونه که تنها امید زندگیمه تو این دنیا نامرد و زشت که قشنگی هاش خلاصه شد به خوانوادم و عشقم

مرتضی .علی.
مرتضی علی دخیله زندگیمو از تو می خوام////آقا جونم بی تعارف عاشقم مهرتو می خوام
خاک پات سرمه چشمام آقا جون حرفامو گوش کن////تو رو حق اسم زهرا آتیش دلم خاموش کن
دست به سینه پیش روتم دل و جون فدای نامت////آقا داغونم کمک کن قربون اسم و مرامت
واسه خوندن دیگه پیرم از غمش دارم میمیرم////مولا جون برس به دادم به خدا بدجوری گیرم
عمریه از در خونه ات دست خالی برنگشتم////نذار تاریک شه تموم شه خط سبز سرنوشتم
نه راه پیش و نه برگشت دل موندن هم ندارم////مولا جون همه امیدم به کرامت تو دارم

مرسی ممنون دست شما درد نکنه ..و این که شعرتون خیلی قشنگ بود ماها که خوشمون اومد ایشالا اگه عشقتون اینو بشنوه و بخونه و اونم خوشش بیاد

هشدار شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:39 ق.ظ

بابا آزادی بیان!(این آخریشه)

یه نصیحت بهت میکنم هشدار جان خیلی خوبه که ادم قبل از این که یه حرفی بزنه مزه مزه کنه و بعد حرفشو بزنه و این که به خاطراین که جو کلاس متشنج نشه نظرتو تایید نکردم
منم نگفتم که دیگه نیای و نظر ندی گفتم اون بحث رو تموم کنی اخه عزیز ما یه ماهه داریم داد میزنیم که ایهاالناس بیخیال , این بحث رو تموم کنین تازه شما یادت افتاده و اومدی بحث کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! حالا دیگه تو هر جور دوست داری برداشت کن...

چیچک و مورچه شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:20 ب.ظ

به به به به ب ه.......
مبارکه
خیلی وقت بود نمی تونستیم بیاییم وبلاگ دست همگی درست
اجرتون باامام حسین
ما رو از دعای خیرتون تو لحظه های افطار بی نصیب نذارید

بابا بیخیال همون که شما از دور دستی بر اتش دارین واسه من خیلیه d:
مرسی دستتون درد نکنه شما ها هم ما رو بی نصیب نذارین d:d:

(دوبل)رکت انگولار شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:55 ب.ظ

الو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟ چرا


خستم خیلی زیاد. کاش خستگی روحم با خواب برطرف میشد.اخ خداجونم میبینی منو؟ ها؟ پیر شدم از بس که مردم(mordam)

الو؟؟؟؟؟ الو؟؟؟؟؟ صدا میاد؟؟ نه نه خدا نیست بندشه D:D:
سلام سلام سلام من که بندشم مطمئنا جواب سلام میدم اون که دیگه جای خود داره:سلام

گلابی شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:09 ب.ظ

چه کسی ما را فهمید
آنکه ما را دید
حتما به خیال خود
از باغچه ما سیبی چید

بیهوده مباف خیال خام
این باغچه را سیبی نیست
کز بهر تو باشد شاید
میوه کالی در دیس

عزیزم ما که تو رو نمی فهمیم پس اون سیب هم نمی فهمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
حالا جدا شما و دوستاتون گلابی های کالی در دیس هستین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اب معدنی شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:18 ب.ظ

دردهای ادم به خیلیا مربوط میشه می دونی من فکر می کنم خدا مارو مامور عذاب دادن هم قرار داده برای مجازات گناهانی که به کمک هم انجام میدیم

واقعا عالی بود ... اما من هنوز مامور عذابمو پیدا نکردم d:

کپک( kapak ) شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:50 ب.ظ

2تا مطلب جایی خوندم که خواستم اینجام بذارم:
این اولی ماله خانوماس:اسمش مرکزه خریده:

یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد.این مرکزپنج طبقه داشت و هرچه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشترمیشد؛اما اگر در طبقه ای دری را باز کنند،باید حتما آن مرد را انتخاب کنند و اگر به طبقه بالاتر رفتند دیگر اجازه برگشت ندارند و هر شخص فقط یک بار میتواند از اینمرکز استفاده کند.روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تاشوهر مورد نظر خود را پیدا کنند.در اولین طبقه بر روی در نوشته بود:این مردان شغل و بچه های دوست داشتنی دارند.دختری که تابلو را خوانده بود گفت:خب،بهتر از کارنداشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینم بالاتری ها چگونه اند ؟پس رفتند.در طبقه دوم نوشته بود:این مردان شغلی با حقوق زیاد ،بچه های دوست داشتنیو چهره زیبا دارند.دختر گفت:هووووم!طبقه بالاتر چه جوریه...؟طبقه سوم:این مردان شغلی با حقوق زیاد ،بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند و در کارِ خانه هم کمک می کنند.دختر:وای ...،چقدر وسوسه انگیز،ولی بریم بالاتر؛و دوباره رفتند.طبقه چهارم:این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی دارند.دارای چهره ای زیباهستند،همچنین در کارِ خانه کمک می کنند و هدف های عالی در زندگی دارند.آن دو واقعابه وجد آمده بودند.دختر:وای چقدر خوب.پس چه چیزی ممکنه طبقه آخر باشه!آنها گریهکردند.پس به طبقه پنجم رفتند،آنجا نوشته بود:این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند.از این که به مرکز ما آمدید متشکریم و روز خوبی برای شماآرزومندیم .

دست شما درد نکنه مهندس کپک... قابل توجه خانوم ها!!!!!!!!!!

کپک( kapak ) شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:53 ب.ظ

اینم دومیس که مال اقایونه: اسمش ماهیگیریه:

مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم"
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن
ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !
زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد.
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.
همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟
مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی ؟"
جواب زن خیلی جالب بود.
زن جواب داد : لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!!؟!؟

دوباره مرسی مهندس کپک ... قابل توجه اقایون!!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:53 ق.ظ

دست شما درد نکنه!
یعنی من اینقدر بچه لوسیم که به خاطر یه حرف جا بزنم اگه نوشتم این آخریشه منظورم این بود که دیگه با هشدار نظر نمیدم اگه الانم اسم ننوشتم به همین دلیله!
شما راست میگید بهتره اول آدم حرفشو تو دهنش مزمزه کنه
و یه چیزم من اضافه کنم آدم بهتره هدف نویسنده رو از کارش بدونه بعد اینطوری ترورش بکنه
هدف من از این کار این بود که واکنش بچه ها رو ببینم بعد یه وصیت جالب آماده کرده بودم همه دور هم بخندیم اصلا پیش بینیه این واکنش رو نکرده بودم ولی بیخیال اشتباه از من بود از همگی هم عذر میخوام

بابا من شرمندم اخه میدونین شما یه ندا ندادین که این فقط شوخیه و این که از تو حرفاتونم لحن شوخی اصلا معلوم نبود ... به جون خودم من فقط می خواستم ثواب کنم که کباب شدم
و این که شرمنده که موضوع رو نگرفتم معذرت
حالا میگم اگه میشه وصیت نامه روبزارین تا همه با هم به هم بخندیم d:
ای بابا من کلی شرمندگی کشیدم به خدا ...حداقل یه ندا میدادین به من تا منم موضوع رو بگیرم
والا دیگه نمی دونم چی بگم!!!!!!!!!

مورچه یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:54 ب.ظ

سلام کایزر یعنی چی؟

راست میگی ها... کایزر خان معنیه اسمت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قاصدک یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ب.ظ



): هرچی مهربونتر باشی بیشتر بهت ظلم میکنن هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن هر چی دلسوزتر باشی بیشتر سرت کلاه میذارن هر چی قلبتو آسونتردر اختیار بذاری راحت تر لهش میکنن

دمت گرم بابا منو که تکون داد

شپلوتکا دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:43 ق.ظ

وای ی ی ی چه قد از قافله عقب موندم این وبلاگ ماست چقد خوشگل شده بابا دستش درد نکنه با مزه شده یهوو امتحانو چی کنیم رمضان مبارک

مرسی دستت درد نکنه نظر لطفته..اما واقعا منم موندم چی کار میخام بکنم واسه امتحانات... ایشالا که خدا خودش بهمون رحم میکنه D:
اما اسمت خیلی باحاله شپلوتکا

عصر اون شب تو کاسپین دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:13 ب.ظ

سلام
تو یه حدیث از پیامبر شنیده بودم که:<<دعای روزه دار رد نمی شود >>
و من دیشب به درستی این حدیث ایمان پیدا کردم ولی یقین دارم که هرگز نخواهم گفت کاش از خدا یه چیز دیگه می خواستم
این شعرو هم تقدیم میکنم به همون کسی که دیدمش و خودش هم میدونه کی رو میگم وچقدر دوستش دارم

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی و یه شب مهتابی باشه
می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری
امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم
می خوام برات از آسمون یاس های خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گلها ببینم
می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگی یه حرف رنگی بخونی
امشب می خوام برای تو یخ فال حافظ بگیرم اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم
امشب می خوام رو آسمون عکس چشاتو بکشم اگر نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم
می خوام تو رو قسم بدم به جون هرچی عاشقه به جون هرچی قلب صاف رنگ گل شقایقه
یه موقعی فکر نکنی دلم برات تنگ نمی شه فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمی شه
امشب می خوام رو آسمون عکس چشاتو بکشم اگر نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم


فقط بچه ها حواستون باشه که تاریخ دوباره تکرار نشه!!!!!!!!

کایزر دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:36 ب.ظ

سلااااااام گنه گلدیم
دیدم بچه ها درباره اسمم کنجکاویلودن بابا این که چیز پیچیده ای نیست
برگرفته از یه لغت رومی و ترکی به معنای امپراطور
پس از این پس بجای واژه ناملموس امپراتور یا پادشاه یا شاه یاویا ویاویا...از واژه ی کایزر استفاده شود

بله دست شما درد نکنه ممنون

steve سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:42 ق.ظ

salam
ba khodam goftam ma be har zaboni sher darim be joz english tasmim gereftam yeki benevisam omidvaram khosheton biad!
you are not alone
another day has gone
i'm still alone
how could this be
you are not her with me
you never said good bye
some one tell me why
did you have to go
and leave my world so cold
every day i sit and ask my self
how did love slip away
something whispersing my ear and says
that you are not alone
for i'm here with you
though you're far away
i'm here to stay
but you are not alone
for i'm here with you
though we are far apart
you're always in my heart

just the other night
i thought i heard you cry
asking me to come
and hold you in my arms
i can hear your prayers
your burdens i will bear
BUT FIRST I NEED YOUR HANDS
THEN FOREVER CAN BEGIN
.
.
.
....

اره واقعا که کاره خوبی کردی و این که شعرشم خیلی قشنگ بود حالا این شعر lyric یه اهنگه خاصیه؟؟؟ اگه اره اسم خوانندش و با اسم اهنگ رو بگین.مرسی

اب معدنی چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:40 ق.ظ


ye sherkat baraye pazireshe karmand tasmim migire ye soal matrah kone ta harki behtarin pasokho dad entekhab she miduni soal chi bud? fek konid tu ye shabe baruni darid ba mashinetun mirin khune miresin be ye istgahe otobus ke 3 nafar unja montazere otobusan :ye pirezane bimar, yeki az behtarin dustaye ghadimitun, va dokhtari ke salhast arezuye residan behesh ro dashtid o yeho inja mibininesh. ejaze darin faghat ye nafaro savar konid kiyo savare mashin mikonid? miduni barandeye mosabeghe che javabi dade bud? omran be zehnet berese gofte bud mashino midam be dustam ta pirezano be doktor beresune va khodam ba un khanum montazere otobus mishim

نه واقعا که خیلی ادم تیزی بوده همون حقش بوده که استخدام بشه ... اگه من بودم پیرزنه رو انتخاب میکردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کپک( kapak ) چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:56 ق.ظ

اینم یه متن باحاله که حاله یه سری از ما دانشجو ها رو بیان میکنه:

ترم اول(ترم جو گیریدگی): الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه.راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!



ترم 2(ترم عاشق شدگی):آه ای مریم.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با تمام وجود عزیزم.همه پول و سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم.امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم...



ترم 3(ترم افسردگی):الو مامان سلام.مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه .ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.مامان من این زندگی رو نمی خوام.....



ترم 4(ترم زرنگ شدگی):الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من.بیا ببینمت قربونت برم...مهشید جون من پشت خطی دارم .مامانمه.بعداً بت زنگ میزنم......



الو به به سلام چطوری ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم. پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست.باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....



ترم5 (ترم مشروطه گی):الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط میشم.2 نمره بم بده.به خدا دیشب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه. منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ....قول میدم جبران کنم...



ترم 6(ترم ولخرجیدگی) : الو مامان من خونه می خوام ! راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!



ترم7 (ترم پاتوقیده گی):سلام داش مصی! حاجی دمت گرم امشب بساز ما رو .از اون پنیر شیرازیای ردیف بیار که مهمون دارم. 3 صوت هم آیس بیار می خوایم فضا پیمایی کنیم.نوکرتم.آقایی



ترم8 (ترم فارغ التحصیلگی):الو سلام خانم.واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا....

به به بله البته!! قابل توجه همه ی بچه ها و همچنین خودم!!! دستت درد نکنه که احوالات اینده ی مارو از همین الان واسمون پیشگویی کردی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

۰۰؟۰۰ چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ب.ظ

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
شب همه شب انتظار صبح رویی می‌رود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را
وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او
تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
عاقلان خوشه چین از سر لیلی غافلند
این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را
عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست
کان نباشد زاهدان مال و جاه اندوز را

EMINEM چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:59 ب.ظ

سلام
بعد از این به حرمت این تنهایی با خویش نیز اهسته سخن خواهم گفت
بچه ها برام دعا کنین.
تنها چیزی که شادم می کنه این وبلاگه
دلم براتون زود زود تنگ می شه اما....................

وای جون من فقط نگو که از این دنیا دل بریدی و می خوای بمیری و از این جور حرفا.
چشم حتما حتما دعا میکنیم و این که این اما قضیه ش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!! d:d:d:d:

رکت انگولار چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:52 ب.ظ

دخترها مثل سیب های روی درخت هستند. بهترین هایشان در بالاترین نقطه درخت قرار دارند.
پسرها نمی خواهند به بهترین ها برسند چون می ترسند سقوط کنند و زخمی بشوند، بنابراین به سیب های پوسیده روی زمین که خوب نیستند اما به دست آوردنشان آسان است، اکتفا می کنند.
سیب های بالای درخت فکر می کنند مشکل ازآنهاست درحالی که آنها فوق العاده اند.
آنها فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر شجاع باشد که بتواند از درخت بالا بیاید.

موافقا کفو برن تو کارش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!d:d:d:d: d:d:d:d: d:d:d:d:

حالا ۱ ۲ ۳ ۴
.
.
.
.
دست دست دست دست!!!!!!!!

tanha41 چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:54 ب.ظ

مدیریت جدید مبارک من خیلی وقت است که وبلاگ نمی امدم ودوست دارم با همان اسم قبلی نظر بدهم این را گفتم که فکر نکنید اونکه جو وبلاگ را به هم می زند من هستم

ای وای نگین نگین این حرفو!!!!!!!! بابا بیخیال دیگه

ایسان(ماه پاره) چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:49 ب.ظ

سلامی به اندازه تب تند رسیدن یک سیب
نمی دانم کجا هستی وچه کار می کنی اما ....
شاید میان نبودن ها بامن می سازی
از این همه انتظار ازاین همه بی قراری دیگر بریده ام وقتی می بینم دوستانم به این راحتی می توانند عشقشان را ابراز کنند وبه کسی که دوستش دارند راحت حرفشان را بزنند وبعضی مواقع دوست پسر انتخاب کنند حالم ااز خودم وانها به هم می خورد...
نمی دانم کی می توانم این جمله را به تو بگویم که به اندازه لطافت تمام گلبرگهای یاس
دوستت دارم
اما چه فایده نه تو این وبلاگ را می خوانی؟
ونه من دیگر طاقت انتظار دارم


دوستان خواهش می کنم نظرتان را راجب این سوال بگویید (برایم حیاتی است)

اگر کسی را دوست داشته باشید وجرئت گفتن اینکه دوستش داریدرا نداشته باشید چه کار می کنید
البته قصدتان فقط ازدواج ومنتظر ماندن تا ازدواج باشد نه دوستی های احمقانه جامعه ما

منتظرم...................منتظرم............منتظرم................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ایسان جان اگه یه دختری از نظر من اشتباه ترین کار اینه که بری و به طرفت عشقتو ابراز کنی چون مطمئنا با ۲تا حالت رو برو میشی:
اولی اینه که قبول میکنه و بعدا این قضیه رو تو پاپیش گذاشتی رو چماق می کنه تا تو سرت بکوبه
دومی هم این که سنگ رو یخت میکنه و جواب سر بالا میده و روزی ۱۰۰ بار ارزو می کنی که ای کاش هیچ وقت این موضوع رو مطرح نمی کردی و یا این که خودشو واست میگیره و می ره تو فاز توهم و فکر میکنه که خبریه
و اگه پسری که کلا قضیه فرق میکنه و این که باید ببینی که طرفت چه جوریه یعنی این که پا میده یا نه چون اگه قبلا اینو در نظر نگیری در اکثر موارد عین اب خوردن از چشمای طرف می افتی
و این که قصد ازدواج و اینا اصلا به نظر من اصلا صورت مساله ی ما رو تغییر نمی ده.
و این که یادت باشه همیشه عقل درست ترین تصمیمو میگیره و این که غالبا احساسات ادمو میندازه ته چاه و ۱۰۰۰ سال باید حسرت بخوری.

<<بچه ها خواهشا هر کسی بیاد نظرشو بگه تا این که ایسان بتونه راحت تر انتخاب کنه.>>

steve پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:03 ق.ظ

ESMESH MICHAEL JAKSON BOOD ESME AHANGAM NEVESHTAM

thanks

رکت انگولار پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:40 ب.ظ

اینم یه مطلب واسه تنها تا اخر بخونینش: کاملا شوخی برای خنده:

بالاخره دکتر وارد شد ، با نگاهی خسته ، ناراحت و جدی .

دکتر در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم , تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه ."

"این عمل ، کاملا در مرحله أزمایش ، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره, بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هز ینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین ."

اعضا خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردن , بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :" خب , قیمت یه مغز چنده؟"

دکتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یک مرد و 200$ برای مغز یک زن ."

موقعیت نا جوری بود , أقایون داخل اتاق سعی می کردن نخند ن و نگاهشون با خانمهای داخل اتاق تلاقی نکنه , بعضی ها هم با خودشون پوز خند می زدن !

بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که : "چرا مغز آقایون گرونتره ؟ "

دکتر با معصومیت بچگانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد که : " این قیمت استاندارد عمله ! باید یادآوری کنم که مغز خانمها چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر !!!!!!!!!!!! !! . "

موافقا کفو برن تو کارش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!d:d:d:d: d:d:d:d: d:d:d:d:

حالا ۱ ۲ ۳ ۴
.
.
.
.
دست دست دست دست!!!!!!!

tanha41 پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:20 ب.ظ

این حرف را که من گفته بودم اگه می تونی یه جدیدشو بنویس بچه خوب

اینی که رکت انگولار نوشته ورژن جدیدش بود ... شما هم سعی کن با دقت بیشتری بخونی!!!!!! d:D:D:D:D:

tanha41&sheida31 پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:28 ب.ظ

یه دلیل دیگه که قیمت مغز زنها ارزانتر از پسرها است اینکه خانمها چند کار را به
را حتی می توانند انجام دهند مثل بافندگی در حال حرف زدن ودر حال تلفن زدن
مثل کارگرهای ساختمان که هم آجر پرت میکنند هم بیل میزنند وهم همزمان خوانندگی میکنند
ولی پسرها یک کار را به طور درست انجام می دهند مثل یک مهندس پس طبیعی است که قیمت یک مهندس از کارگر بالاتر باشد

پس دست ها کو صداش نمی اد

mr تنها تو ی این کامنتت یه اشتباهی داشتی و اونم اینه که دقت نکردی که همه ی کارگر های ساختمون مرد و پسر هستن و ما اصلا کارگر زنی که سر ساختمون کار کنه نداریم و واسه همینه که وقتی اقایون می خوان ادای خانوم ها رو در بیارن گند میزنن و همین جوری میشه که با یه زلزله ی ۳ ریشتری همه ی کاراشون اوار میشه رو سر ادم نمونش زلزله ی چند روز پیش هرمزگان!!!!!!
و به خاطر این که تو ایران بیخودی به بعضی از پسرایی که مغزشون اکبنده بها میدن متاسفانه همه چیز رو به نفع پسرا سهمیه بندی میکنن نمونش کنکور !!!!!!
قبول کنین که چه پسر باشی چه دختر مهم اینه که ادمیت و درک داشته باشی و بتونی کاری رو که بهت واگذار شده رو درست انجام بدی D:D:D:

[ بدون نام ] جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:15 ب.ظ

بله!!! خیلی ممنون از سکوت پر معناتون

tanha41 جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:00 ب.ظ

تو به من خندیدی و ندانستی که من به چه دلهره از با غچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من زود دوید سیب را دست تو دید
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک ....
وتو رفتی و صدای خش خش گامهای تو تکرار کنان می دهد آزارم ومن هنوز غرق این پندارم که چرا خانه کو چک ما سیب نداشت

مرسی جدا که شعر قشنگی نوشتین

[ بدون نام ] جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:02 ب.ظ

می خواهم امشب چمدانی را که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست


ودر اخر.....



به سراغ من اگر ایید نرم اهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

آ ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه از این زندگی.....

واقعا که قسمت اخر شعرت عالی بود

tanha41 جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:04 ب.ظ

تنها چیز که درسفره زندگی احمقانه ما بدون تفکر خیرات می کنند عشق است

مرگ رنگ شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:13 ب.ظ

سلام
راجع به انتخاب واحد و اینکه چند واحد بر می دارین وچه درسایی تو وبلاگ اطلاع بدین
مرسی.........

باشه چشم حتما

گردو شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام
چه خبر؟
می بینم اجیل عیدتون تکمیله؟چیزی کم و کسر ندارین؟بادام فندق پسته ........
راستی می تونم یه نظر بدم البته اگه ناراحت نمی شین؟اول همه بگن که با این انتقاد من ناراحت نمی شن بعد منم نظرم رو میگم.OK??????????
منتظرمممممممممممممممممممم

نه ناراحت نمی شیم بگو... ما ها هم منتظریم
اما راست میگی ها شدیم اجیل نوروز!!!

مادوتا دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:34 ب.ظ

من ازپشت شب های بی خاطره
من ازپشت زندان غم امدم
من از ارزوهای دور ودراز
من از خواب چشمان غم امدم


توتعبیررویای نادیده ای
تونوری که برسایه تابیده ای
تویک اسمان اسمان بخشش بی طلب
توبرخاک تردیدباریده ای



تویک خانه درکوچه ی زندگی
تویک کوچه درشهر ازادگی
تویک شهردرسرزمین حضور
تویی راز بودن به این سادگی



مرا با نگاهت به رویا ببر
مرا تا تماشای فرداببر
دلم قطره ای بی طپش درسراب
مرا تا تکاپوی دریا ببر


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد