the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

ج ۵

من

نظرات 110 + ارسال نظر
بهمنی ها سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:00 ب.ظ

مبارکه.
ایشالا که بدون حاشیه باشه

حمید سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:55 ب.ظ

بدون مقدمه ولی اگه اینو نمینوشتم دیوونه می شدم و ایشالله نه دیگه حاشیه ای تو بلاگتون ببینید و نه منو

دل من اونقده پاره اس ....موندنس مرگ دوباره اس
آسمون سینه من..... خیلی وقته بی ستاره اس
بزنو برو عزیزم....مثل هرکس که زد و رفت
تفلی این دل که همیشه .....به گناه دیگرون مرد
نمی خوام بگذره عمری ....خسته شی واسه حدیثم
یقه تو نمی گیره هیچکس .....آخه من اینجا غریبم
تیکه تیکه هامو بردن .....آخرینشم تو بکن


بسوزی بسوزی ای دلم بسوزی.....ببین منو گذاشتی به چه وضع و حال و روزی
بسوزی که منو دربه در و آواره کردی .....تازه اول راه زندگی بیچاره کردی
چیکارت کرده بودم که واسم خواستی اثیری....بسوزی دل بسوزی دل بسوزی
دیگه نه نه نه نمی خوام بازم بسوزم .....دیگه دوست ندارم چشمامو کنج در بدوزم
تورو میکنم از سینه و میندازم به دریا .....می خوام بی دل بشم شاید عوض شه حال و روزم

اینقدر حالم خرابه و اینقدر شعر ریخته تو سرم که نمی دونم کدومشو تو این اخرین نظرم جا بدم ولی این آخریشه

نازک تر از گل نشنیدی به عشق پاکم خندیدی....حرفامو کاش می فهمیدی
سهم من از عشق این نبود نفس بودی نه یک هوس......هیشکی نبود تو بودی بس
سهم من از تو خاطره اس حالا میای میگی برو
محض رضای عشقا برو ولی نگو که من .....برنده برنده برگشتم آخه بهت میخندن خوب من
یه عده عاشق حیله رو از توی چشماش می خونن
گذاشتی عاشقت بشم باز داری تنهام میذاری.....خوب که خراب تو شدم میگی که دوسم نداری
سرم تو کارم بود و بس سرزده از راه اومدی.....گفتم ستاره نمی خوام گفتی که از ماه اومدی
به پای تو هدر شدم یه عمری در به در شدم ....همیشه در سفر شدم شدم دلیل خنده هات
هم سوختمو ساختم برات آبرومو باختم به پات.....حالا میای میگی برو

اقای خدایی این حرفا چیه؟؟؟؟؟؟؟
اول این که بلاگتون یعنی چی؟؟؟؟!!!!! بلاگمون این جا واسه همست
دوم این که شما که حاشیه نیستین که ما ها دیگه نبینیمتون!!!!!
سوم این که هر وقت که شما میاید و نظر میدین ماها کلی خوشحال می شیم... پس خواهشن دیگه کم لطفی نکنین در حقمون
امیدوارم که وبلاگ کلاسیمون و مارو قابل بدونین
دیگه اون موقع ست یه عمر ممنونتون میشم

کایزر سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:52 ب.ظ

بابا دیگه بی خیال اول کاری سکوت واسه چیه اخه!!!!!!

فسقلی سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:38 ب.ظ

خواستی قاتل بشی همه رو بکش، چون اگه یه نفرم زنده بگذاری می آد و انتقام بقیه رو ازت می گیره... اگه خواستی عاشق بشی، صبر کن تا خود طرف اینو بفهمه چون اگه تو بهش بگی بهت می گه لوس احمق نفهم... اگه خواستی پولدار بشی حتما از راه خلاف وارد شو چون اینجوری هیچ چی بهت نمیدن... اگه خواستی دوست دختر پیدا کنی یه کم خوشتیپ باش، یه کم خرج کن یه کم خر شو!!! یه کم بوس کن!!!... و بالاخره اگه خواستی علاف بشی یه بار دیگه از اول بخون( بچه ها شوخیه هاااااااا فردا نگید تو کلاسمون خلافکار داریمااااااا)

خیلی باحال بود بابا دمت گرم

فسقلی سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ب.ظ

چگونه یک ازدواج دانشجویی موفق داشته باشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همان‌طور که می‌دانید ازدواج بر سه قسم است: ازدواج موقت، ازدواج دائم و ازدواج دانشجویی!!

در این نوشتار می‌خواهیم راه‌های یک ازدواج موفق دانشجویی را مورد بررسی قرار دهیم.

ازدواج دانشجویی از سه کلمه‌ی ازدواج + دانشجو + یی تشکیل شده است!!

در لغت‌نامه این کلمات این گونه تفسیر شده است:
ازدواج= 2 تا شدن، قاطی مرغ‌ها رفتن، از دست رفتن! از پا افتادن! کاری است خوب که من آن را خیلی دوست می‌دارم!
دانشجو= نام چیزی است که این روز ها همه هستند! ، بلاتشبیه به تلفن همراه که همه دارند. انسان علاف از نوع با کلاسش را گویند!!
یی= چنین کلمه ای هنوز کشف نشده است !

اولین و آسان‌ترین راه برای ازدواج دانشجویی مایه‌دار بودن است. اگر خودتان مایه‌دار نیستید لااقل سعی کنید پدرتان مایه‌دار باشد . اصولا اگر مایه دارید دیگر لازم نیست ادامه این مطلب را بخوانید . پاشید برید ازدواج دانشجووییتوونو بکنید! در این موارد بهتر است اول مزدوج شده و سپس دانشجوو شوید تا مدرکی که می خواهید بگیرید (بخرید!) مطابق میل دوشیزه عروس خانم باشد !!

اگر هم مایه دار نیستید خب چه کارتون کنم بشینید صبح تا شب درس بخونید تا کنکور قبول شده و نمونه یک انسان موفق شوید تا به شما هم بگویند چه پیامی برای هم سن و سال های خودت داری!!؟

برای توفیق در امر ازدواج دانشجویی بهتر است سعی کنید در دانشگاه آزاد قبول شوید تا وقت بیشتری برای انجام این کار های فوق برنامه !! و غیر درسی داشته باشید !!

قبولی در دانشگاه شریف به هیچ عنوان توصیه نمی شود !قبولی در این دانشگاه به هر انگیزه ای غیر از درس شما را به یک جوان ناکام تبدیل خواهد نمود!

بله همکارانم به من اشاره می کنند لحظاتی قبل کلنگ احداث شش تا دانشگاه آزاد دیگر به زمین زده شد تا شما جوانان عزیز راحت تر ازدواج دانشجویی نموده و مدارج علمی را ترقی نمایید!! (تو همین فاصله شد دوازده تا !!)

سعی کنید در انتخاب رشته به رشته هایی علاقمند باشید که بیشتر ظرفیت آن را جنس مخالفتان تشکیل می دهند!(مثلا" نسبت 59 به یک از ضریب اطمینان بالایی برخوردار است!!) در غیر این صورت نگران نباشید انواع و اقسام انجمن ها ی علمی و کانون هاو تشکل هاو هلال احمر و گروه سرود ! و ... شما را به سر منزل مقصودتان می رساند!

اگر دخترید سعی کنید جزوه های درسی تان را خوش خط و خوانا بنویسید ! ا
گر هم پسرید که اصلا" لازم نیست جزوه بنویسید ! چون همان طور که می دانید خوبیت ندارد یک دختر از یک پسر جزوه بگیرد !! مردم چی می گن؟ مثل خواستگاری دختر از پسر که عرف نیست !!

نکته مهم : خدا پدر و مادر گوتنبرگ را قرین رحمت نماید!!

اصلا"از ایجاد آشنایی نترسید و همیشه سعی کنید برای شروع آشنایی دنبال یک بهانه خوب باشید. خجالت نکشید ، برید جلو و با شهامت حرفتون رو بزنید.

پسر:سلام خانم ! ببخشید می شه با من از دواج کنید!
بووووووووووووووومب!!

کات آقا ! کات ! پسره ی اوشکول من گفتم ایجاد آشنایی! نگفتم زرت بری بگی ازدواج که!!

خب می گفتیم...

بلوتوث خود را همیشه در محیط کلاس روشن بگذارید!

سر جلسه امتحان از هرگونه کمک فکری به غیر هم جنسان خود دریغ نکنید ! البته به شرطی که نیتتان خیر باشد در غیر این صورت بنده هیچ مسئولیتی را به عهده نمی گیرم.

فراموش نکنید نشستن در راهرو های دانشگاه آن هم به سبک سنتی ، به شما انگیزه های زیادی برای ازدواج های!! دانشجویی خواهد داد !

به هر حال اگر از آن دسته از دانشجو هایی هستید که ازدواج دانشجویی کرده اید ، بهتون تسلیت می گم ! اگر هم هنووز مجردید برید ازدواج دانشجویی کنید دیر می شه ها !!

میگم شما با مهندی کپک رابطه ندارین؟؟؟!!!! که این قدر راهکار های عالی ارائه میکنین؟؟؟؟
اما خیلی بامزه بود من که کلی به هر دوتاش خندیدم

BOOکوچولو چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ق.ظ

خیلی مسخره اس من هر وقت می ام نظرام تایید نشده بعد وقتی یاد اون حرفت می افتم که می گفتی همه باید راحت بتونن اظهار نظر کنن برای خودم متاسف می شم که جز همه نیستم این یکی رو باید تایید کنی من دیگه به این وبلاگ سر نمی زنم تازه من می خوام وبلاگمو بنویسم و می خوام که از لینک درش بی اری تا راحت باشم لطفا

ای بابا من چه گیری کردما !!!!!!!!!!!!!!
بابا مثل این که اصلا شما ها تو باغ نیستین کلا اون قضیه به طور کامل تموم شد و این که هر ۲طرفی که باهم حرفشون شده بود با هم تصمیم گرفتن که اون نظراتی رو که تنش زا هست رو پاک کنن
و این که مسخره تر از اون اینه که منی که اصلا طرف هیچ کس نبودم و کلا با یه سری چیز ها مخالف بودم شدم بدهکار
فقط صبح و شب باید جواب این و اون رو بدم و بازخواست بشم
به جای این که وقتتون رو رو تربیت من بزارین و حرفام و چماق کنین رو سرم بکوبین یه ذره همکاری داشته باشین و گذشت کنین
اگه خودت می تونی بهتر از من کارا رو پیش ببری بسم الله

اما به همتون دارم میگم که من به کسی بدهکار نیستم و کاری هم نکردم که بخوام بابتش عذر خواهی کنم و اشکال هم ازمن نبوده!!!!

mi mi چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:11 ق.ظ

بازم سکوت؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

man چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:22 ب.ظ

گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دوصد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی ان دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیوانه ی من
که میسوزی از این بیگانگیها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها

فسقلی چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:49 ب.ظ

جملات قصارانه:

*ممکن است کسی که دائم سوال میکند ابله به نظر برسد ولی کسی که هرگز سوال نمیکند در تمام عمر ابله باقی می ماند ( لوئی پاولز)

*هر وقت در زندگی به یک در که یک قفل بزرگ روی آن بود رسیدی نترس و نا امید نشو چون اگر قرار بود در باز نشود به جای آن یک دیوار میگذاشتند

* اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس میکند سنگ پرتاب کنی ، هرگز به مقصد نمی رسی.(لارنس استرن)

* نباید برای زندگی کردن بخوری و نباید برای خوردن زندگی کنی ( سقراط)

*ما به وسیله 4 چیز با مردم در تماس هستیم و ارزش موقعیت ما از روی این 4 چیز معلوم می شود:

آنچه انجام میدهیم ،

آنچه جلوه می کنیم

آنچه می گوییم

و آنطور که میگوییم.( دیل کارنگی)

واقعا جمله های ۲و ۳ که نوشتی عالی بودن...عالیه عالی

کپک (kapak) چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:14 ب.ظ

ای بنده من .....

آنگاه که تو به نماز می ایستی آن چنان به سخنانت گوش می دهم

که گویی همین یک بنده را دارم

و تو ! ...

آن چنان از من غافلی که گویی چندین خدا داری.

تاثیر انگیزناک بود!!!

چیچک چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام چه شعر قشنگی نوشتی man عزیز
آخه حرف دله منو چند تا از بچه ها بود اون قد خوندمش تا حفظ شدم خیلی خوب بود دستت درد نکنه راستی خیالمون راحت دیگه تا 31 انتخاب واحد نیست چون اصلا تو سایت دانشگاه نمی تونم برم

خواهش میشه قابلی نداشت
اگه خواستی ش ش و ش.دانشجویی تو sms بده تا من واست وارد شم اخه واسه چند نفر از بچه ها رو هم من چک کردم

پسته پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:29 ب.ظ

ای بابا ببین زندگی با ادم چی کارا می کنه !!!!
میگن سخت نگیر ... اما مگه میشه ؟؟؟ گلومونو چسبیده فشار میده حالا مگه میشه کاری کرد؟؟؟؟
اخرسرشم نفهمیدم که این تابستون کی اومد و کی تموم شد اصلا نفهمیدم حتی نتونستم یه خستگی در کنم دوباره کارو و درس و کلاس و ۱۰۰۰ تا چیز دیگه شروع شد
اولاش می خوابیدم می گفتم شاید خستگی بی خیالم شه اما خستگیم روحیه دستم به هیچ جا بند نیست نمی دونم چیکار کنم ذهنم از کار افتاده فقط این که بلاخره یه جوری باید ساخت
اما خوش به حال اونابب که یه ذره به خودشون رسیدن و استراحت کردن و الان با یه عالمه انرژی میان حالا من که انرژیم ته کشیده نمی دونم چی کار باید بکنم!!!!!!
خدایا یه نگاهی هم این ورا بنداز دمت گرم

پسته جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:13 ب.ظ

امروز هم رسید کم کم باید آماده شیم واسه شب قدر خیلی این شب رو دوست دارم همیشه یه حال و هوای دیگه ای پیدا می کنم هر سال اولین کاری که تو این شبها می کنم کلی فکر می کنم و برنامه می ریزم و هدف انتخاب می کنم و از خدا می خوام که حتما تا سال دیگه این موقع بهش برسم
این جور فکر کردن و دعا کردن رو کلی دوست دارم . امروز هم باید بشینم فکر کنم ببینم هدف امسالم چی باشه بهتره و برنامه بریزم می دونم نباید هول هولی و عجولانه برنامه بریزم اما الان انقدر اضطراب گرفتم که قدرت فکر کردن هم ندارم نمی دونم از چی اضطراب دارم ...شاید به خاطر مسائلی باشه که تو این چند وقت پیش اومده این جوری شدم.
اما ایشالا که هممون به اون خواسته هایی که ارزوشو داریم برسیم فقط و فقط ادم باید حواسش باشه که هدفش چه جوری باشه !!!!

رستم جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:16 ب.ظ

سلام
چند وقتی بود که بلاگ نیومده بودم. راستش آخرین بار زمان مدیریت قبلی بود. حالا که اومدم میبینم که مدیریت عوض شده. وبلاگ خوشگل شده و ….
جا داره از مدیریت جدید تشکر کنم. ولی زیاد دلخوش نباش.
من و تهمینه چنان گیر سه پیچی به مدیر قبلی دادیم که بیچاره از دست ما دوتا فراری شد و مدیریت و داد به تو. حالا نوبت تو شده. منتظر باش تا کار تو رو هم بسازیم. مدیر قبلی با تمام زرنگیش نتونس من و تهمینه جونو بشناسه. حالا ببینم تو چیکار میکنی.
ولی امیدوارم که بتونی دووم بیاری.
ولی کمی دلم به حالت میسوزه چون تازه کاری و دلم نمیخواد تا فراریت بدم.
حالا بذار با تهمینه مشورت کنم و تصمیم بگیریم که تو رو هم فراری بدیم یا نه!
ولی ازت خوشم میاد فراریت نمیدم به شرطی که منو بشناسی.

یه لبخند هم میزارم که تاییدش کنییییییییییی

اول از این که خواهش میکنم قابلی نداشت
عزیز جون خودتونو دست بالا نگیر و واسه خودت پپسی نترکون وثل این که خیلی بی خبری و چند کیلومتر هم اون ور تری!!!!!
دوما ناراحت نباش ماها به هیچ عنوان دوست نداریم بشناسیمت.
عزیزم نمی خواد واسه من دلت بسوزه ممنون
اگه خواستی سعیتو بکن تا من رو فراری بدی!!!!!!
جدا؟؟؟!!!!! خوشت میاد؟؟؟؟!!!! افرین!!!!!!!!!!!!!!!۱

رستم جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:16 ب.ظ

سلام.
مطلب زیر رو فقط آقایان کلاس بخوانند.
خوب حالا میریم سر مطلب.
بله میبینم که خانم ها با شوق و ذوق مطالب رو دنبال میکنن.بابا جون گفتم نخونینش.
بله مطالبی چند در جهت یک پسر خوب شدن را از اینترنت جمع آوردیم، امید که مفید واقع شود:
بازم که دارین میخونین!!!! بابا شما نخونینش!!!


1.یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد !

2.یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود : مشترک گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد !

3.یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره

4.یه پسر خوب عکس الکسندروگراهام بل رو قاب نمیکنه بزنه تو اتاقش

5.یک پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون

6.یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته

7.یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع ۳ متریِ هیچ خانمی نمیشینه

8.یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده

9.یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:”ساعت چند” “کی میای” “کجا” “دیر نکنی یا

10.یه پسر خوب وقتی میاد خونه قرمزی رژ در هیچ نقطه از صورتش مشاهده نمیشه

11.یک پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از ۱ به ۴ ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند

12.یک پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده میبیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید

13.یک پسر خوب که ژیان سوار میشود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمیکشد

14.یک پسر خوب زمانی که تصادف میکند همانند قبائل زامبی وحشی بازی در نمی آورد

15.یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمیکند

16.یک پسر خوب به محض دیدن یک دختر خانم متین با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نمیشود

17.یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم میکند

18.یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبویی شده و چشمش را به آسفالت میدزود

19.یک پسر خوب روزی ۱۰ بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمیکند

20.یک پسر خوب بیشتر از ۵ دقیقه در دستشوئی نمیماند ! (نکته کنکوری)

21.یک پسر خوب ۵ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمیکند

22.یک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوی و برزن عرعر عشق نکرده و آبروی خانوادگی خود را نمیبرد

23.یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمیکند !

24.یک پسر خوب به جای اینکه پول خود را در باشگاه بیلیارد و گیم نت و غیره دور بریزد بهتر است حساب آتیه جوانان باز کند و به فکر ۱۰۰۰ سالگی خود باشد !

25.یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار میکند و به هر کس که میرسد نمیگوید که بجای قلی به او رامتین و آرش و … بگویند !

26.یک پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسیه قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمیدهد !

27.یک پسر خوب سر سفره دست به چیزی نمی زند تا همه سیرو پر از سر سفره بلند شوند و بعد شروع به غذا خوردن می نماید !

28.یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد

29.یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس ۱۱۰ تماس حاصل می کند

30.یک پسر خوب برای احیای حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکیک مانند خر و الاغ به کار نمیبرد !

31.یک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسیار خودمانی که عادت به بیان شوخی های نا مربوط از قبیل حراج لفظی عمه و همچین خواهر مادر هستند امتناع میکند !

32.یک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به ۱۲ ماه دهانش بوی تلفن نمیدهد !

33.یک پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و۱ متر به بالا نمیپرد !

34.یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه ۱ ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمیکند !

35.یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمیرقصد تا ابروی کل خاندان رابر باد دهد !

36.یک پسر خوب در مهمانی های خانوادگی نوشیدنی های غیر مجاز از قبیل ماءالشعیر را تنها با رضایت نامه رسمی و کتبی پدر محترم استعمال میکند !

37.یک پسر خوب هر زمان که عشقش کشید با زیر شلواری کردی چین پیلیسه دار و یا شرت مامان دوز و رکابی همانند قورباغه به وسط کوچه نمیپرد !

38.یک پسر خوب تنها برای رضای خدا و کاهش بار سنگین ترافیک و حمل و نقل درون شهری و برون شهری هر کجا که دختر خانم یا خانمی را در رده سنی ۱۵ تا ۲۵ سال دید سوار کرده و به مقصد می رساند !

جدا که باحال و بامزه بود دستت درد نکنه !!

parazit شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:16 ب.ظ

..........................
و این است گروه بهمنی ها
به امید باز پس گیری کلاس اشغال شده

بابا بی خیال دیگه!!!!!!
بچه که زدن نداره ...خدا تو سر اونا زده شما دیگه غلاف کنین!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ب.ظ

بچهها چرا بعضی ها عفت کلاس را بهم می زنند خواهش می کنم کاری نکنیدکه بعضی ها هم یاد بگیرند وکلاس از آن محبت و حال و هوا خارج شود

اما به نظر من کلاس از اون مهر و محبت در نیومده!!!!! (منظور روابط بین بهمنی ها می باشد)
اون روز بچه ها که جواب مارو نمی دادن تا ما ها ناراحت بشیم!!!!!
اما قبول کنین که جواب ادم پررو رو باید داد و مطمئن باشین که قبل از ما بهمنی ها اون دوساله ها چیزی به اسم عفت و این جور چیزا نذاشته بودن تا ما به خودمون زحمت بدیم و خرابش کنیم.

کلفت دانشگاه یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:29 ب.ظ

اوشاخ حارا فشنگ هارا پاتیا باغر چاتیا
از مامنت اجازه داری می نویسی

اجازه که دارم هیچ چی!!!!!
تازه مامانم می گفت که بهتره هر کسی سرش تو کارخودش باشه و پاشو از گلیمش دراز تر نکنه!!!
زیاد واسه خودت پپسی نترکون ... تو خیلی کلفت بودی پیش همه حرفت و بهم میزدی نه این که خودتو پشت کامپیوتر خونتون قایم کنی!!!!!!!

رکت انگولار دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:44 ب.ظ

باز باران بی طراوت کو ترانه؟! سوگواریست رنگ غصه خیسی غم می خورد بر بام خانه طعم ماتم یاد می آرم که غصه قصه را کابوس میکرد بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش میدویدم میدویدم توی جنگل های پوچی زیر باران مدیحه رو به خورشید ترانه رو به سوی شادکامی می دویدم میدویدم هر چه دیدم غم فزا بود غصه ها و گریه ها بود بانگ شادی پس کجا بود؟ این که می بارد به دنیا نیست باران نیست باران گریه پروردگار است اشک میریزد برایم می پریدم از سر غم می دویدم مثل مجنون با دو پای مانده بر ره از کنار برکه خون باز باران بی کبوتر
بوف شومی سایه گستر باز جادو باز وحشت بی ترانه بی حقیقت
کو ترانه؟! کو حقیقت؟! هر جه دیدم زیر باران از عبث پر بود و از غم
لیک فهمیدم که شادی مرده او دیگر به دلها مرده در این سوگواری...


التماس ۲آ داریماااااااااا
اگر یادتان بود و باران بارید ۲آ یی هم به حال بیابان بکنید

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
رکت انگولار نمی تونم حسمو واست توصیف کنم اصلا یه جورایی متحولم کرد... دستت درد نکنه
حتما ۲آ میکنیم تو هم مارو از یادت نبر

جوجو دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:10 ب.ظ http://sie.blogsky.com

سهلام بچه ها دلم براتون تنگه دوست دارم زود ببینمتون

اخی! سهلام به روی ماهت
ما هم دلمون واسه همتون تنگ شده.... ما ها هم دوست داریم زودتر ببینیمتون !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مادوتا سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:03 ب.ظ

من نمی دانم فلسفه دوستی ماانسان ها با یکدیگرچیست؟
....شاید
ماانسان ها با هم دوست می شویم تا یکدیگررا دررسیدن
به کمال کمک کنیم
با هم دوست می شویم تا طرف مقابل مان را شاد کنیم
و
خودمان هم نشاط را مزمزه کنیم
دوست می شویم تا تنهایی یکدیگر رافراری دهیم به سمت ابد
.......ما
من نمی دانم فلسفه دوستی من وتو چیست ؟
لطفأ فلسفه ی دوستی بین خودمان را برای من تعریف کن
!!! لطفأ
تو چه طوری می تونی بدون دوست,بدون همدم ,بدون هم
نوع خود زندگی کنی؟
تویی که سه قرن پیش می گفتی «دوستت دارم
تویی که با مهربانیت به من خاطرنشان می کردی که
برایت ارزش دارم
حالا فلسفه ی این تنهایی چیست
این فقدان خواسته یا ناخواسته ات را ترجمه کن برایم,شاید

خمودگی دست از سرم بردارد



حالا بیا و کاری بکن تا در طول زندگی
فلسفه دوستی,زیباترین فلسفه زندگی مان بشود
تقدیم به دوستیای قدیمی که واقعی تر از دوستیهای این زمونه است

اخی!!!! خیلی باحال بود واقعا خوبه که منم برم فکر کنم ببینم که فلسفه ی دوستی من با خیلی ها چیه
شاید اگه فلسفه ای نباشه نشه ادامه داد!!!!!!

ایلگار چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:43 ق.ظ

فلسفه ی دوستی به کمال رسوندن هر دو طرفه کنار هم بودن تا رسوندن طرف مقابل به اوجه
وقتی می بینی کسی که خیلی دوسش داری روز به روز داره پیشرفت می کنه و به این ایمان داری که همه تلاشش به خاطر کسیه که تموم زندگیشه وقتی می دونی تموم زندگی اون به وجود تو خلاصه می شه چقدر لذت بخشه کنارش باشیو سنگ صبورش
این دوستیا وقتی با ارزشن که هدف هر دو طرف برای بودن کنار هم برای هم روشن باشه قلب هاشون اون قدر به هم نزدیک باشه که با نگاهشون زندگی رو برای طرف مقابل معنی می کنن
به نظر من دوستی و عشق توی زمون های مختلف رنگ دیگه ای به خودشون نمی گیرن تو هر زمونه ای می تونه عشق پاک و صادقانه باشه ولی اول باید تکلیف خودمون با خودمون روشن باشه بعد از طرف مقابل انتظار داشته باشیم وقتی دو نفر پا به پای هم کنار هم برای بودن با هم تلاش می کنند مسلما زندگی شون معنی و مفهوم خاص و بهتری خواهد داشت شاید برای دیگرون قابل درک نباشه ولی خیلی با ارزشو پایدارتره
وقتی آدم راحت به چیزی برسه راحت از دستش می ده پس خیلی راحت نیست تا به این دوستیها برسی بعضی وقتا اون قدر مشکلا هست که تحملش واقعا سخته بعضی وقتا حس می کنی واقعا کم می یاری ولی تو همین سختیهاست که می فهمیم چقدر دوستیها یا عشقمون با ارزشه و حاضریم هر کاری بکنیم که مشکله طرف مقابلمون برطرف بشه
اول همه چیز قشنگه ولی به مرور زمان خیلی ها چون هدف خوبی از کارشون ندارن باعث می شن که ذهن دیگرون در مورد بعضی چیزا خراب بشه و گر نه به نظر من عشق اگه صادقانه باشه آدمو به جاهایی می رسونه که اگه تنها بود حتی فکرشم نمی تونست بکنه و...
البته حرفهام در باره هیچ شخص خاص ونصیهتی به بهمنی ها نبودا فقط خواستم نظر خودمو بگم

درسته تو هم درست می گی .... و این که به خاطر ذکر قسمت اخر جدا ازت ممنونم d:

شفقتیان پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:45 ب.ظ

سلام بهمنی ها.از این هفته می خوام از سایت www.iran-ehda.comقسمت داستان یه داستان گلچین کنم و تقدیم کنم به دوستای عزیزم. اگه وقت داشتین حتمآ بخونیدش.راستی سعی می کنمcomment بعدی درمورد اهدای عضو وشرایطش باشه
مثل هر هفته ، برگ پائیزی
باز در نوبت دیالیزی
که به یک دستگاه وصل شوی
که به آن لوله ای بیاویزی !
که بچرخد در آن میان خونت
تا از آن تخت که برخیزی
سرحال وقوی برای سه روز
از هیولای مرگ بگریزی !
باید این مدت از هر آنچه که هست....
باید از هر چه سم ! بپرهیزی
منتظر می شوی مگر که کسی
نه که از روی فقر و ناچیزی
که مگر از مرام همدردی !
خبر بس مسرت آمیزی
داده باشد ، از این که می خواهد
به کسی چون شما، دهد چیزی
مثل آب حیات ......... نه بهتر
مثل ...... نه عین شمس تبریزی
که به چشمان مولوی بدهند
نه نه ... بالاتر است از این دو سه چند
و به تو بعد از آن خبر بدهند
که برای عمل به پا خیزی
که چنین و چنان کنی .... اما
تو که نشنیده اشک می ریزی
مثل ابری که در دل پائیز
برگ ها را جوان کند یکریز
یک فرشته ، دوباره جسم تو را
می دهد جان به این دل انگیزی
از خیالات در می آیی ، آه
باز هم در صف دیالیزی


نوشته : الهام صالحیان نیک

سلام به روی ماهت
اتفاقا منم از طریق اینترنت ثبت نام کردم و کارتم رو فرستادن جلو درمون و این که همه چیزشم رایگان بود
دستت درد نکنه من که بی صبرانه منتظرم

شفقتیان پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:55 ب.ظ

- پرستار : O منفی ، مطابقه !

چشمان مادر از خوشحالی برقی زد.

مرد برای آخرین بار به فکر فرو رفت شاید هنوز فرصت پشیمانی داشت ، اما صدای دعای مادر منتظر, رشته افکار مرد را پاره کرد:

- الهی خدا هرچی آرزو داری برآورده کنه! الهی آقا امام زمان پشت و پناهت باشه!

دعای مادر تردید مرد را کم رنگ کرد. مرد می دانست پسرش دیگر چشم باز نمی کند.

میان برزخی از محبت گرفتار آمده بود. محبت به پسرش و محبت به پسری دیگر محتاج اهدا و البته مادری چشم انتظار. یک لحظه انگار سنگین ترین وزنه ی دنیا را بازوانش بلند کرد. موج احساس وجودش را فرا گرفته بود و قلبش تند تند می تپید. هیجان زده گفت:

- مادر ! وجود پسرم، پاره ی تنم فدای پسر تو فقط به یک شرط....!

مادر مبهوت شد. انگار دریای امید مادر به صحرایی از یاس تبدیل می شد. عرق سردی وجودش را برگرفت . از سخن گفتن باز ماند. سکوت سنگین بود. اما مادر به خود آمد :



- دستم به دامنت ما خانواده ی ثروتمندی نیستم .



مرد خندید و گفت :



- مادر! من به شرطی این کار را انجام می دهم که هر روز بعد از نماز برای من و برای پسرم دعا کنی !

- مادر در حالی که اشک هایش را پاک می کرد لبخندی زد.

مرد دوباره خندید :

- تولد بر پسرت مبارک!

- بهشت هم بر تو و پسرت مبارک !




نوشته : علی موجودی

اخی!!!!! دستت درد نکنه منو که تحت تاثیر قرار داد

شفقتیان پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:56 ب.ظ



· چه اعضاء و بافت های قابل اهداء می باشد؟

اعضاء قابل اهداء قلب و ریه ها ، کبد و روده ها ، لوزالمعده و کلیه ها می باشد. علاوه بر این اعضا، برخی از بافتهای بدن نیز قابل پیوند می باشند. بااهداء قرنیه می توان بینایی رابه فردی که دچار صدمه شدید به چشم شده باز گرداند. تاندون و غضروف باعث باز سازی اعضاء آسیب دیدهٔ مربوطه می شوند. پیوند استخوان می تواند مانع قطع عضو در سرطان استخوان شود. دریچه قلب برای کودکان با بیماری مادرزادی دریچه ای و بزرگسالان با دریچه آسیب دیده به کار می رود. پیوند پوست نجاتبخش بیماران با سوختگی شدید می باشد. پیوند مغز استخوان تنها درمان ممکن در بعضی از سرطان های خون می باشد. برخلاف عضو، بافت می تواند تا 24 ساعت بعد از مرگ فرد اهداء شود و حتی می توان آن را برای مدتهای طولانی ذخیره کرد.

· آیا فرد زنده هم می تواند اهداء کننده باشد؟

بله، در بعضی شرایط.

اهداء کلیه یکی از معمولترین اعضاء اهدائی افراد زنده می باشد. زیرا یک فرد سالم با یک کلیه هم قادر است به زندگی طبیعی خود ادامه دهد. در ضمن زمان بقاء کلیه پیوندی از افراد زنده نسبت به فرد فوت شده طولانی تر است. قسمتی از کبد یا ریه و در موارد نادر قسمتی از روده کوچک نیز قابل اهداء می باشد.



· آیا در صورت مرگ طبیعی نیز امکان اهدای عضو وجود دارد یا خیر؟

بله ؛ بعد از مرگ کامل به صورت طبیعی تا 48 ساعت نسوجی مانند قرنیه ، دریچه قلب ، استخوان و تاندون قابل اهدا می باشند.



· آیا اهداء کنندگان عضو از نظر بیماریهای خاص غربالگری خواهند شد؟

همه اهداء کنندگان عضو از نظر ایدز و هپاتیت و یک سری بدخیمی ها مورد بررسی قرار خواهند گرفت.



· آیا داشتن " کارت اهداء عضو " برای اهداء اعضاء پس از مرگ کفایت می کند ؟

بسیار مهم است که نزدیکان نیز در جریان این امر خداپسندانه قرار گیرند تا در زمان فوت فرد در خصوص اهداء عضو غافلگیر نشوند و آنرا مصیبتی افزون بر از دست دادن عزیز خود ندانند چرا که ، بنا بر قانون جمهوری اسلامی ایران و اکثریت کشورهای جهان برای اهدای عضو رضایت اولیای دم ضروری میباشد و حتی علارغم داشتن کارت اهدای عضو در صورت عدم رضایت اولیای دم اهدای عضو صورت نخواهد گرفت.



با در نظر گرفتن لزوم رضایت اولیای دم از اهدای عضو دلیل دریافت کارت چیست ؟

کارت اهدای عضو نشان دهنده آرزوی قلبی فرد در مورد اهدای اعضای خویش می باشد و همین امر می تواند با نشان دادن خواسته ء فرد به اولیای دمش تصمیم گیری را برای آن ها در آن زمان حیاتی آسان تر نماید و ضمنا این کارت می تواند جنبه فرهنگ سازی نیز داشته باشد.



آیا به همراه داشتن کارت اهدای عضو به صورت مدام ضروری می باشد ؟

با در نظر گرفتن لزوم رضایت اولیای دم برای اهدای عضو توصیه می شود فرد دارنده کارت اهدا خانوادهء خود را از رضایت قلبی برای این امر مطلع سازد و در صورت اطلاع خانواده از این امر لزومی به همراه داشتن مداوم کارت نیست.



آیا باطل کردن کارت اهدای عضو بعد از تکمیل فرم امکان پذیر می باشد ؟

بله ؛ در هر زمان که از داشتن کارت منصرف شوید می توانید با اعلام خواسته خود به مسئولین تقاضای خود را لغو کنید. هر چند با در نظر داشتن رضایت اولیای دم برای اهدا تنها با اعلام خواسته خود به اولیای دم خویش میتوانید از این امر خودداری کنید.



· واحد فراهم آوری اعضای پیوندی چگونه از وجود مرگ مغزی مطلع خواهد شد؟

بنا بر قانون، کلیه بیمارستانها در سطح کشور اعم از دولتی و غیر دولتی موظفند موارد مرگ مغزی را به اطلاع این واحد برسانند. سپس هماهنگ کنندگان عضو پیوندی در محل حاضر شده و با خانواده فرد اهداء کننده در زمینه ابعاد قانونی و اخلاقی اهداء صحبت خواهند کرد.



در صورت عدم حضور فرد دارنده کارت در ایران آیا انتقال وی به کشور صورت می گیرد؟

خیر؛ متاسفانه در حال حاضر امکان انتقال بیمار مرگ مغزی و یا عضو اهدایی از کشورهای دیگر به ایران وجود ندارد. ولی ممکن است در آن لحظه خاص فرد در ایران باشد !!!



· مراسم خاکسپاری فرد اهداء کننده چقدر به تاخیر خواهد افتاد؟

کل مراحل اهداء و پیوند عضو ( اخذ رضایت از خانوادهٔ فرد اهدا کننده تا پایان برداشت و پیوند عضو ) معمولا ٣٦ ساعت بطول می انجامد.



· آیا خانواده های فرد اهداء کننده و فرد گیرنده عضو پیوندی یکدیگر را ملاقات خواهند کرد ؟

خیر، هویت طرفین محرمانه خواهد ماند، البته تعدادی از خانواده ها تمایل خواهند داشت که از طریق نامه های بی نام و نشان (با همکاری واحد فراهم آوری اعضای پیوندی) با هم مکاتبه داشته باشند و ما نیز هر ساله تحت کنترل واحد پیوند در جشن نفس امکان دیدار آن ها را فراهم می کنیم.



· چه کسی اولویت دریافت اعضاء و بافت های پیوندی را در زمان اهداء خواهند داشت ؟

لیست انتظار بیماران نیازمند در شبکه فراهم آوری اعضای پیوندی تنظیم و به روز میگردد ودر زمان اهداء،تخصیص اعضاء فقط توسط این مرکز صورت خواهد گرفت.

افزون بر سازگاری خونی و بافتی بیمار ، وخامت شرایط بالینی و طول مدت انتظار در لیست پیوند ، فاصله مکانی شخص از واحد فراهم آوری عضو پیوندی نیز در اولویت بندی و انتخاب گیرنده عضو پیوندی نقش دارد.



· آیا برای انتخاب گیرنده عضو پیوندی پارتی بازی صورت می گیرد یا خیر؟

خیر ؛ فردی که مسئول انتخاب گیرنده عضو می باشد فردی ست در وزارت بهداشت و درمان پزشکی که لیست بیماران نیازمند اهدا در اختیار او بوده و ایشان بنا بر اولویت زمان ورود به لیست ،گروه خونی و همخوانی سایز گیرنده و دهنده فردی را انتخاب کرده و اعلام می دارند در نتیجه امکان مداخله افراد در این امر امکان پذیر نمی باشد.



· آیا در قبال عضو اهدا شده پولی به خانوده دهنده داده می شود یا خیر؟

خیر ؛ عضو پیوندی به صورت رایگان و به عنوان هدیه به خانواده گیرنده اهدا می شود و گیرنده نیز پولی بابت عضو پیوندی پرداخت نمی کند و برای تضمین این امر شما می توانید در جشن نفس که هر ساله مصادف با روز مادر برگزار می شود شرکت کرده و با خانواده های دهنده و گیرنده صحبت کرده و سوالات خویش را در این مورد از آن ها بپرسید.



· آیا ممکن است بدن فرد گیرنده ، عضو پیوندی را رد کند ؟

آمار موفقیت پیوند در اکثریت موارد بیش از ٧٠ درصد گزارش شده است. بدن گیرنده عضو پیوندی در صورت عدم مراقبت صحیح فرد از خود و یا در موارد بسیار نادر بطور خود بخودی ، می تواند عضو پیوندی را رد کند.



· اگر عضو پیوندی، توسط بدن فرد گیرنده رد شود چه خواهد شد؟

در اکثریت مواقع در صورت تشخیص بموقع رد پیوند ، امکان درمان آن وجود خواهد داشت. کنترل دقیق بیمار بعد از انجام پیوند عضو ، مصرف مرتب دارو های مربوطه و انجام آزمایشات لازم می تواند از رد کامل پیوند پیشگیری نماید.



· آیا پیوند عضو میان جنس ها و نژادهای مختلف امکان پذیر است ؟

آری، البته اندازه عضو پیوندی در مورد قلب، کبد و ریه حائز اهمیت است و باید مورد توجه قرار گیرد و بویژه انطباق بافتی در خصوص پیوند کلیه حیاتی است.



· چه مدت باید یک بیمار نیازمند دریافت عضو پیوندی در لیست انتظار بماند؟

مدت زمانی که بیمار در لیست انتظار خواهد بود می تواند از چند روز تا چند سال بسته به وخامت شرایط بالینی، موجود بودن عضو پیوندی و سازگاری آن تفاوت کند.



· کدام بیماری های زمینه ای مانع اهداء عضو فرد خواهند شد؟

بیماری های عفونی مانند ایدز و اکثر بد خیمی ها مانع از اهداء عضو خواهند شد. البته همه این شرایط در زمان فوت شخص مجدداً ارزیابی می گردند.



· چه کسی می تواند جزو اهدا کنندگان عضو باشد؟

همه می توانند درامر اهداء عضو پیشقدم شوند و محدودیت سنی منظور نشده است. تنها عاملی که می تواند مانع اهداء عضو شود شرایط بالینی فرد اهداء کننده است که در زمان فوت وی توسط پزشک متخصص تشخیص داده خواهد شد.

راستی شما ها هم تو همین سایت که خ.ش گفت برین و عضو شین کارت من واسه بیمارستان دکتر مسیح دانشوری تهرانه
و این که دل کلی ادم رو شاد میکنین و زندگی بهشون می بخشین

پسته پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ب.ظ

نمی دونم ..نمی دونم....اصلا دوست ندارم اینجا ناله کنم...اصلا نمی خواهم....اما دیگه تحمل ندارم...خدایا چرا اینجوری شد...چرا اینجوری میشه...داره یه اتفاقایی می افته که اصلا تو ذهنمم نمی تونستم بهش فکر کنم..نمی دونم عاقبت چی مشه...خدایا خسته ام... بعضی وقت ها فکر می کنم من چه کار اشتباهی به درگاه خدا کردم که اینجوری باید بشه.....از بدجنسی آدم ها متعجبم....واقعا متعجبم....چقدر آدم های دور و برمون بدجنس و بدخواه و بخیلند.....آدم خوب هم هست اما به قول مامانم "هزار خوب کم یک بد زیاد"...بماند که به خاطر غرض ورزی هنوز کارام گیر کرده و ذله شدم.....
لحظه به لحظه اتفاقاتی می افته حرف هایی رد و بدل میشه که هی به خودم تلنگر می زنم آی پسته حواست باشه..آی پسته بیبین اگه جای تو بود اینکارا رو می کرد؟تحمل میکرد؟به فکر خودت باش...یهو نبینی جوانی ات گذشت و تو از همه چی گذشتی و اونا فقط یه کلاه گشاد گذاشتن سرت....می دونم میدونم باید حواسم جمع باشه اما نمی دونم چه جوری...می دونم باید مواظب خودم باشم اما نمی دونم چه جوری.....
خدا جونم کمکم کن

ایشالا که پسته مشکل تو هم حل می شه ما که واست دعا می کنیم

رکت انگولار جمعه 5 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:21 ب.ظ

کامل بودن را برای بقیه می گذارم من اگر همانی باشم که هستم بهترینم
فعلا دنیا حسرت بخوره

دمت گرم... راست میگی فعلا دنیا حسرت بخوره

tanha41 شنبه 6 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:41 ق.ظ

دست بردار از این معرکه مارا خبری نیست که نیست

این چنین باده گساری سحری نیست که نیست

در تب عشق تو می سوزم و نیست می شوم

رعدم رعد تو بر ما شرری نیست که نیست

" رعدم رعد تو بر ما شرری نیست که نیست"

ما۲تا یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:05 ب.ظ

تقدیم به یکی از ما 2 تا:


Aşkımız yaşayacak
Efsane olacaktı
Tarihler yazacaktı
Yere göğe adımızı

Sevdamız anılacak
Kalplere kazınacak
Destanlar yazılacak
Adımıza aşkımıza


عشق مان جاودان خواهد ماند
افسانه خواهد شد
تاریخ، اسم ما را در آسمان و زمین خواهد نوشت


عشق و محبت مان درک خواهد شد
در قلبها حک خواهد شد
داستانها نوشته خواهد شد
به اسم ما و برای عشق ما


آهنگ Tarihler yazacaktı از Rafet El Roman

:(( خیلی باحال بود تیریپ پیچوندن اومدین دیگه :D

مادوتا یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ب.ظ

امشب کسی که خودش هم عین نامش است
ازعشق سرخ به من اموخت که گاهی انسان می گرید بدون انکه چشمانش خیس شود و تنها علامت گریه,ترشدن چشم نیست و من اندکی بعد از خودم دلتنگ شدم که کسانی که بی چشم خیس گریه می کنند ابری ترند,دل ودستشان هم میلرزد, اشک که نمی ریزندد پس خیالشان ناراحت تر است...

شما ۲تا دستتون درد نکنه اما فکر کنم منم از اون ادم هایی هم که با بی چشم خیس گریه میکنند مخصوصا تو این دوره زمونه که خیلی ها سر لج لج بازی و مطرح کردن خودشون تورو له میکنن. در هر حال مرسی

tanha41 دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:39 ق.ظ

پشت درواذه شهر ما همیشه یک چیز منتظر است ان هم یک چیز است محبت به اندازه تمام لحظه هایی که با هم هستیم

من رفتم از مسول اموزش در مورد درسها پرسیدم گفتند به درسهایی که از ترم سه به بعد برداشته اید کلاس نمی دهیم وباید حذف کنید خواهش می کنم شما هم بروید وبپرسید

سعی کنیم در کلاس حال همدیگر را رعایت کنیم (جهنم حال استادی که درس دادن بلد نیست)

وگرنه .............................

نه بابا فکر نکنم که این جوریا باشه... اخه درس خاصی ارائه نداده بودن که!!!!!!!!!!!!!
این و پایه ام تمام قد... خیلی خوبه که ادما به هم احترام بزارن و حال همدیگرو هم رعایت کنن .

قاصدک دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:35 ق.ظ

چه کسی می گوید که گرانی اینجاست؟ دوره ی ارزانیست....... چه شرافت ارزان! تن عریان ارزان! و دروغ از همه چیز ارزان تر! آبرو قیمت یک تکه ی نان!!! و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان

واقعا !!!!!!!!!!!!!!! راست میگی ارزونیه که غوغا می کنه

مورچه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ق.ظ

ye sherkat baraye pazireshe karmand tasmim migire ye soal matrah kone ta harki behtarin pasokho dad entekhab she miduni soal chi bud? fek konid tu ye shabe baruni darid ba mashinetun mirin khune miresin be ye istgahe otobus ke 3 nafar unja montazere otobusan :ye pirezane bimar, yeki az behtarin dustaye ghadimitun, va dokhtari ke salhast arezuye residan behesh ro dashtid o yeho inja mibininesh. ejaze darin faghat ye nafaro savar konid kiyo savare mashin mikonid? miduni barandeye mosabeghe che javabi dade bud? omran be zehnet berese gofte bud mashino midam be dustam ta pirezano be doktor beresune va khodam ba un khanum montazere otobus mishim!!!

نکنه مورچه جون اب معدنی تویی؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! اخه عین همین مطلب تو جلد ۴ هم هست
البته شرمنده ها d:

opera سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:03 ق.ظ

هم روداریممممممممممممممممممممممم
امروز رسلام بهمنی ها.
چه خبر؟این روزا کم می خندین.کم حرف میزنین.کم به وبلاگ میاین.خلاصه کم هوای فتم دانشگاه.گفتن کلاسها تشکیل خواهد شد اما با این حرفی که تنها گفته دوباره نگران شدم که نکنه واقعا باید حذف کنیم؟اگه خبر جدیدی شد اطلاع بدین
از دوست خوبم که مدیریت وبلاگ رو به عهده داره ممنونم که اینقدر خوب مدیریت میکنه(خانومی خبری شد بگو)

اخی !!!!!!!!!!!!!!!!!! چه مدیریتی!!! بمیرم از بس که اینجا مگس پروندم خسته شدم
والا من که چیزی نشنیدم اما اگه چیزی فهمیدم حتما میگم

رکت انگولار چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:09 ب.ظ

دانشگاه تمام استعدادهای افراد ، از جمله بی استعدادی آنها را آشکار می کند .
( آنتوان چخوف)

قاصدک پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:16 ب.ظ

تا زمانیکه نگران هستی مردم چه قضاوتی در مورد تو دارند در بند اسارت آنها هستی ، فقط هنگامی می‏توانی حاکم بر سر‏نوشت خود باشی که به تایید و تصدیق دیگران نیازی نداشته باشی ۰

اره راست میگی اما مردم با حرفا و زخم زبوناشون ادم رو از پا در میارن پش بهتره که ادم حواسش از همه جهت و به همه کس جمع باشه

قاصدک پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:18 ب.ظ

به ما دروغ می گفتند : دردها را بزرگ که شوید فراموش می کنید . درست این است : زندگی ، آنقدر درد دارد که از درد نو ، درد کهنه فراموش می شود ....

زندگی همش درد و رنج درسته اما یا باید با تمام وجود زندگی کنی یا باید بیخیال همه چیز بشی اما فقط به دردا قکر کردن کار ادمای ضعیفه ....

. پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:03 ب.ظ

خواستم فقط بگم که هستم............

بله!!!!!! مرسی از ابراز وجودتون

مردمک شنبه 13 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ب.ظ

وقتی از غربت آدمها دلم میگیرد
مرغ امید من از شدت غم میمیرد
دل به رویای خوش خاطره ها میبندم
باز هم خاطره ها دست مرا میگیرد...........

میدونی مردمک خوبه که خاطره ها دست تورو می گیره اما دست مارو هیچ کس نمی گیره!!!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ب.ظ

پیشاپیش فرو ریختن بهمنی ها رو تسلیت میگم

جدا؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!! فقط همین کار از دستت بر میاد؟؟؟ تسلیت میگم؟؟؟؟!!!!!!!!!! بپا چشمت نزنن واقعا که ادم هایی مثل شما باعث ننگ بهمنی هان پس بهتره قبل از این که همه بفهمن چه ادم ... تو اکیپ هست از بین مابری بیرون
به جای این که ایه یاس بخونی بهتره که یه کار بدرد بخور انجام بدی
البته فکر نکنم به جز تسلیت گفتن کار خاصی بلد باشی!!!!

گوبه(goobe) دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام خوبین ؟از خیلی وقت بود که به وبلاگ سر نزده بودم.دلم واسه همتون تنگولیده.

اگه همونی باشی که من فکر میکنم..؟؟!!! سلام به روی ماهت بابا دل ماها هم واست تنگ شده *: کجاهای نیستی بازم این ورا بیا منو که خیلی خوشحال کردی *:

پسته دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:45 ب.ظ

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند.

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید.

یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.


نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن !

tanha41 سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ب.ظ

برای همه انهایی که از ته دل دوست شان دارم

برای انهایی که زندگیم بدون آنها معنا ندارد

برای انهایی که در قلبشان جا دارم

می خواستم بگویم اشغال حریم خصوصی مثل قلب جرم است

پس منتظر احضاریه دادگاه قلب من باشیی

ها ها ها

۳۶۵ سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:53 ب.ظ

نمی خوام در به دره این کوچه و این جاده شم
یا یه موجود کم و خالی و پر افاده شم
واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم
وایستا دنیا وایستا دنیا من می خوام پیاده شم
همه حرف خوب میزنن اما کی خوبه این وسط
بد و خوب اش به شما ما که رسیدیم ته خط
قربونت برم خدا چقدر غریبی رو زمین
آره دنیا ما نخواستیم ما رو به خودت نبین



پشت سر کسی حرف زدن و تحمت زدن روخودتون میدونین چه گناه بزرگیه از یه کاه کوه ساختین از یه برداشت اشتباه از حرفم که مطمئنم سهوی بود داستهن ها تحمت وافترا هایی ساختین و یه طرفه به قاضی رفتین و راضی هم برگشتینووووووو...
اما دلم از این می سوزه که دوستام با من این کارو کردن ومنم واگذارشون میکنم به اون خدایی که از همه چیز با خبره و مطمئن باشن که نه می بخشمشون ونه حلالشون میکنم
نمی دونین خنجر از دوست خوردن اونم درست وسط قلبت چه حالی داره حالا که به سینه ام نگاه میکنم دستشو می بینم که با چه ضرافتی حکاکی شده حکاکی ای که تو این شش هفت ماه با چه دقت و ضرافتی تک تکه نفش و نگاراشو زدیم
اما اینو مطمئن باشین بخاطر تلخی این نقش و نگاراشم شده اونو از تو سینه ام در نمیارم

والاا منم نمی دونم چی بگم و از این موضوع خبر ندارم اما اونایی که واسشون این مطلب نوشته شده و خودشون هم می دونن که کیان شاید بهتر باشه رو رفتاراتون یه ذره فکر کنین شاید احتیاج به تغییر داشته باشه!!!!!

۳۶۵ سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:03 ب.ظ

یادمه یه روز به یکی گفتم بارم مهم نیست دیگران در باره من چی فکر میکنن فقط نمی خوام خدای خودمو و خودمو یه عده ی کمی که برام مهم ان درباره ام فکر سوئی بکنن تمام زندگیم با این رویه پیش رفتمو به خاطرش هم همیشه خودمو تحسین کردم
یه چند ماهی بود که یه <<عده>> از بهمنی ها هم جزو این گروه بودن اما حالا همین جا رسما اعلام میکنم که اونا هم از این جرگه رفتن بیرون

میدونم خیلی تند رفتم اما واقعا تازم بود و امروز خیلی ها خیلی خوب شناختم

خب خدا رو شکر که زود شناختی... وگر نه اگه دیر تر می شناختی؟!!!!!

پسته سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:39 ب.ظ

به کدام ساز این مردم باید رقصید؟

اگرسر به زیر باشی میگویند احمق است.

اگر غمگین باشی می گویند عاشق است.

اگر مالت را با حساب خرج کنی می گویند خسیس است.

اگر دست و دلباز باشی می گویند ولخرج است.

اگر خوش لباس باشی می گویند سوسول است.

اگر بد لباس باشی می گویند شلخته است.

اگر دیر زن بگیری می گویند مرد نیست.

اگر زود زن بگیری میگن آتیشش تند است.

اگر فقیر و بی پول باشی می گویند بی عرضه است.

اگر پولدار باشی می گویند اهل زد و بند است.

اگر بخندی می گویند سر خوشه و همیشه نیشش باز است.

اگر اخم میکنی می گویند عبوس و بد اخلاق است.

اگر کم حرف باشی می گویند مغرور است.

و اگر خوش سر و زبان باشی میگویند که چاخان است.

اخه جون من شما بگید به کدام ساز این مردم باید رقصید؟؟؟؟؟!!!!!!!!!۱

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ب.ظ

سکوت سرشار از ناگفته هاس...............چطور بود؟
( کلاس ریاضی)

سکوت استاد که داغونم کرد با اون امتحانش که قصدش فقط این بود که حال ماها رو بگیره!!!!

نیلوفر پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ق.ظ

سلام ببخشید من می تونم با شما و مدیر وبلاگ مشوق sie ملاقات داشته باشم باید آدم های جالبی باشین. اگه شما نمی تونین لطفا درخواست دارم کمک کنین تا من حتما بتونم مدیر مشوق sie رو ببینم هر موقع و هر جا لطفا تو دانشگاه باشه.
خواهشا پشت گوش نندازین و جواب بدین .
من خیلی علاقه مندم با عقاید شماها آشنا بشم و از تفکراتتون استفاده کنم.
منتظر پاسخ شما میمونم
با تشکر

والا من که اصلا ادم جالبی نیستم ...نه خودم و نه عقایدم... اما در مورد وبلاگ مشوق sie : باید بگم که من اصلا ایشون رو نمی شناسم و فقط خودم یکی از بازدید کننده های وبلاگشون هستم اگه خواستی ببینیش تو وبلاگش تو بخش نظراتش ازشون بخواین و این که مطمئنا جوابتون رو میدن ... در مورد عقاید ... به نظرم که این محیط مجازی یه محیط عالی هست واسه این که همه بتونن عقایدشون رو بیان کنن و با هممشورت کنن و از نظرات همدیگه استفاده کنن d:d:

*** جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:06 ب.ظ

سلام خیلی وقت بود که نظری نذاشته بودم اگه مدیر وبلاگ ناراحت نشه تصمیم گرفته بودم که دیگه این ورا نیام البته فقط به خاطر مسائل شخصی ولی وقتی نظر 365 رو دیدم نتونستم حرفی نزنم
درسته خیلی عذاب آوره که آدم تو یه محیطی زندگی کنه به همه اطرافیانش اعتماد کنه هر روزم خدا رو شکر کنه که چه آدم های خوبی دورو برشن ولی یه دفه همه چی به هم بریزه بدونه که در مورد بعضی ها چه اشتباهایی می کرده منم دقیقامثل شما به این نتیجه رسیدم ولی خوب خدارو شکر که به موقع همه به این نتیجه رسیدیم که به هر کسی نمی شه اعتماد کرد از روی ظاهرم نمی شه در مورد کسی قضاوت کرد
به نظر من تو بعضی شرایط مهم نیست که دیگرون چی فکر می کنند یعنی نظر هر کسی نباید برای آدم مهم باشه
آدم تو زندگی با خیلی ها به ظاهر دوست می شه ولی هر کسی نمی تونه دوست واقعی باشه
بهتره همه چیزو فراموش کنید بعضی اتفاقا شاید به نظر ماآدما بد باشن ولی گذشت زمان اینو به ما یاد می ده که هر اتفاقی یه درس بزرگی برای ماست و شاید مصلحتی تو بعضی چیزا هست که بعدا متوجه اونا می شیم خدا خودش شاهد کارای بنده هاشه پس لااقل شما وجدانتون پیش خودتون راحته و تا اونجایی هم که من خبر دارم هیچ کس در مورد شما فکر بدی نداشته
تو چند ماه گذشته خیلی اتفاقا افتاد که یه جورایی همه از هم رنجیدن که شاید همه مقصر بودیم ولی نباید این طوری ادامه بدیم همه دوست دارن که دوباره جمع صمیمی گذشته رو داشته باشیم همه بدی هارو فراموش کنیم دوباره مثل خاطرات قشنگ ترم اول که همه از بهمنی ها حرف می زدن و به کلاس ما قبطه می خوردن یه ترم خوبی با هم داشته باشیم
شما چه طور بچه ها این طور فکر نمی کنید اگه موافقید بسم اله از کجا شروع کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابا دم تو یکی گرم اولین نفری بودی که نگفتی من پاک و مطهرم و فرشته ام ... خیلی با حالی
اره همیشه اعتماد زیادی واسه ادم مشکل پیش میاره م همین مشکل رو با دوست ۸ سالم داشتم اما چه میشه کرد ادم باید بسازه دیگه
من که از خدامه که همون گروه باحال اولی باشیم پس موافقا شدن ۲تا
مطمئن باش اگه کسی از بهمنی باشه که نخواد اکلی چوب لای چرخ اکیپ بزاره موافقتشو اعلام میکنه اگه هم کسی باشه که بخواد سنگ اندازی کنه هم مشخص میشه d:

یکی از شما بهمنی ها یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ق.ظ

بابا ما چه مون شده ؟چه خبره معلومه داریم چی کار می کنیم ؟یکی می خواد می خواد با عقاید ما آشنا بشه اون وقت ما خودمون خیلی وقته عقیده های جدا پیدا کردیم .من هم مثل شما دوست خوبم فروپاشی بهمنی ها رو تسلیت می گم و خوشحالم که تو جرات پیدا کردی و به این واقعیت تلخ اشاره کنی.اینا مهم نیست بیایین دلایل فرو پاشی رو بررسی کنیم و بازم برگردیم به گذشته ی خیلی خوب؟؟؟ شماهایی که بهمنی ها رو خراب کردین هیچ وقت نمی بخشیمتون.................

جدا؟؟؟؟؟!!!!! نمی بخشی؟؟؟؟؟؟!!!!! شاید به جای اونایی که فکر میکنی مقصر باشن خودت مقصر باشی... اگه راست میگی وقتی اون شخصی که تو نظرت هست خشت اول رو گذاشت تو چرا پا به پاش خشت ها ی بعدی رو گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
تسلیت گفتن هم خیلی کار شاخی نیستش منم بلدم الکی حرف بزنم و شعار بدم این مهمه که ببینیم که کی عمل میکنه...
خودت چی؟؟؟؟!!!! کاری در جهت بهتر شدن این گروه عالی برداشتی یا فقط غر غر کردی؟؟؟؟؟!!!۱

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد