the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

خدایا به امید تو

اگر زمین اندکی ترمز کند؟ انسان از چه انرژیهایی که استفاده نمی کند؟ در این جا ، هم انرژی واکنشهای هسته ای وجود دارد، هم انرژی کهنه و مهربان آبشار و هم ( با کمال تاسف ) ساده ترین آنها ؛ یعنی انرژی شیمیایی سوخت و به راستی، دانشمندان شب و روز در تلاشند تا سیاهه سرچشمه های انرژی را درازتر کنند و در این راه ، از به کار گرفتن نیرو و تخیل خود، به هر میزان که لازم باشد ، دریغ ندارند. در میان طرحهایی که برای دستگاه های تولید انرژی در آینده وجود دارد، از جمله به دستگاه هایی بر می خوریم که باید از نیروی موجهای دریا یا انرژی آتشفشانهای فعال استفاده شود. با وجود این ، سرچشمه عظیمی از انرژی وجود دارد که به ظاهر ، تا کنون توجه پژوهشگران را به خود جلب نکرده است ، و آن ، انرژی سیاره زمین است که بی وقفه حرکت می کند ؛ گوی چرخان و عظیمی که میلیاردها سال پیش ، به چرخش درآمده است. البته ، هم اکنون هم ، انسان از انرژی ناشی از چرخش زمین استفاده می کند.
سرچشمه انرژی کشندهای دریایی ( جزر و مد ) که ایستگاه های برق کشندی را تغذیه می کنند، بر خلاف آنچه گمان می رود، ماه نیست ؛ بلکه چرخش زمین است . همین چرخش زمین است که دریاها و اقیانوسها را ، گاه به طرف ماه می کشاند و گاه از آن دور می کند. ولی استفاده ای که امروز از انرژی کشندهای دریایی می شود، بسیار اندک است . تازه ، اگر تمامی انرژی را که گوی چرخان زمین در زمینه کشندها از دست می دهد در نظر بگیریم ، بازهم بخش بسیار کوچکی از ذخیره حرکتی آن را به حساب آورده ایم. انرژیی که به دلیل چرخش زمین ذخیره می شود، چنان عظیم است که بنابر محاسبه ، عددی برابر ژول ، تقریبا برابر کیلو وات ساعت را نشان می دهد. برای این که بهتر به اندازه این عدد پی ببرید، یادآوری می کنیم که تولید انرژی برق در سراسر جهان ، نزدیک به کیلو وات ساعت در سال است؛ یعنی انرژی چرخشی زمین تقریبا 20 میلیارد برابر مصرف انرژی یک سال در تمامی کره زمین است. به زبان دیگر ، اگر نیاز آدمی را به انرژی ، در سطح امروزی آن در نظر بگیریم ، آنچه در گوی چرخان زمین نهفته شده است ، برای مصرف 20 میلیارد سال کافی است .درست است اگر تمام انرژی چرخشی زمین را از آن بگیریم ، آن وقت حرکت زمین دور محور خود قطع می شود و البته ، منجر به ویرانی نظام حرارتی سیاره ما می شود؛ شب و روز به جای هر 12 ساعت یک بار ، هر 6 ماه یک بار ( به حساب گردش زمین به دور خورشید ) به دنبال هم می آید ، وضع آب و هوا به کلی تغییر می کند و جانوران و گیاهان در شرایطی غیر عادی قرار می گیرند؛ و البته نمی توان پیش بینی کرد این وضع ، چه پایانی دارد.
بنابراین نباید بیش از اندازه طمعکار باشیم که زمین را به طور کامل از چرخش به دور محور خود بازداریم. اگر تنها بتوانیم سرعت حرکت دورانی زمین را یک درصد کم کنیم ، آن وقت می توانیم انرژی آزاد شده ناشی از آن را ، برای نزدیک به 400 میلیون سال، جانشین همه ایستگاههای تولید برق کنونی کنیم ، و مثلی معروف می گوید: این ، از سر ما هم زیاد است . ولی باید گفت ، مانع بسیار بزرگی در راه استفاده از این سرچشمه انرژی وجود دارد. موضوع این است که برای کند تر کردن چرخش زمین ، باید از جسمی استفاده کرد که بیرون از زمین باشد. انجام دادن این کار، وقتی در سیاره خودمان هستیم ، درست مثل این است که بخواهیم از موهای خودمان بالا برویم . بسیار خوب ، ولی چرا کم کردن سرعت چرخش زمین را از فضای کیهانی انجام نمی دهند؟ می توان برای نمونه ، در فضا ایستگاه تولید برقی ساخت که بخش متحرک ، یعنی موتور آن ، سیاره زمین باشد. و آیا نمی توان این دستگاه را ، بر سطح همسفر طبیعی ما ، یعنی ماه درست کرد؟ و اما خود ماه ، آیا نمی توان از انرژی ماه استفاده کرد ؟
محاسبه نشان می دهد که انرژی جنبشی ماه، ضمن چرخش در مدار خود ، تقریبا 20 بار کمتر از انرژی دوران زمین است ؛ یعنی ماه می تواند برای نزدیک  به یک میلیارد سال ، انرژی لازم را برای ما تهیه کند. مساله را به ترتیب دیگری هم می توان طرح کرد؛ ماه دارای انرژی پتانسیلی عظیمی است؛ زیرا در ارتفاع بسیار بالایی نسبت به زمین قرار دارد. آیا نمی شود دستگاهی ساخت که به یاری آن ، ضمن پایین آوردن ماه ، از انرژی پتانسیلی آن استفاده کرد؟ حتی لازم نیست تمام ماه را پایین بیاوریم و بخش کوچکی از آن برای ما کافی است . شاید بتوانیم برنامه ای افسانه ای بریزیم ؛ جایی در ماه ، یک ماشین عظیم کار می کند و با جدا کردن قطعه های بزرگی از آن ، آنها را به طرف زمین می اندازد. آن وقت در این جا روی زمین ، آنها را می گیرند و از انرژی جنبشی ذخیره شده در آنها استفاده می کنند. ولی جدا کردن قطعه هایی از ماه ، کار بسیار دشواری است .
یا می توان از انرژی حرکتی ماه یا زمین ، با وسیله ساده تری استفاده کرد؟ برای نمونه ، روی این جسمهای آسمانی و در فضای کیهانی ، مغناطیسها و قرقره های عظیمی ساخت؟ خوب، سرانجام چه پیشنهاد مشخصی می توان داد؟ بی تردید تنها یکی ؛ پژوهشگری که می خواهد از انرژی جنبشی یا پتانسیلی که در جسمهای آسمانی ذخیره شده است ، استفاده کند ، باید همچون ارشمیدس بگوید:" به من یک نقطه اتکا بدهید ... ." به ظاهر یک بار دیگر تاریخ تکرار می شود و مساله به همان جایی بر می گردد که در گذشته های دور بود. 

نظرات 129 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ب.ظ

دمت گرم از اخلاقت خوشم اوم
د البته به شرطی که حرف در نیارین

مرسی
ایشالا که همه خودشون رو با گروه بهمنی ها مچ میکنن !!!

فرعون دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:43 ق.ظ

اوه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عجب حضور اسرار امیزی !!!!!!!!!

فریاد بی صدا دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:17 ق.ظ

طرف صحبتم با آقایونه!
سلام بچه ها
دیشب داشتم عکسها و فیلم هایی رو که با هم داشتیم رو نگاه میکردم
مخصوصا اون فیلمو که با اون سگه (پیتر) داشتیم
توی اون فیلم اگه به قیافه ها توجه کنید اثری از غم یا کینه توشون نیست
همه شادن می خندن چه روزایی بود تا اینکه...
من ۱ دقیقه و۴۵ ثانیه خندیدم ولی بعدش خیلی ناراحت شدم
پیشنهاد میکنم یه بار دیگه شما هم ببینیدش
کاریش نمیشه کرد ولی فقط یه دعا میکنم :
خدا همین بلا رو سر باعث و بانیان این کار بیاره

بابا ناراحت باش .... فردا روز صمیمته !!!!!!!!!!!!!!!!!

mardomak دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:01 ب.ظ

***
ابدا فکر نکنید هر روز یکی از روزهای عادی خداست. بعضی از روزها اصلا عادی نیستند و اگر خلاف این میپنداریم برای این است که خودمان کاملا عادی شده ایم.
چرا گاهی آنقدر یکنواخت زیسته ایم که جایی برای اتفاقات ناگهانی نگذاشته ایم؟
چرا خودمان را به باد حادثه سپرده ایم؟ما که میدانیم زمان، گذشته و زمانه دیگر با هیچ سازمان نمیرقصد.بیایید آنقدر مقاومت کنیم که نهایتا باد ناسازگار مسیرش را عوض کند....
حالا میخواهیم از نو شروع کنیم ، بودنمان را طور دیگری ثابت کنیم و برای همه ی دقایق نفس کشیدنمان بهانه ی خوب مهربانی بیاوریم....
.....(چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد) .

***

وااااااااااااااااااااااااااااااااااای عالی بود ... عالیه عالی

فرعون دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:56 ب.ظ

روز صمیمیت را به همه ی بهمنی ها تبریک میگویم.

مرسی ممنون (از طرف همه )

فرعون دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:43 ب.ظ

مرگ انسانیت


از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

(صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی)

زهر تلخ دشمنی در جانشان جوشید

آدمیت مرده بود

گرچه آدم زنده بود.



از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

وز همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود.



بعد دنیا هی پر از آدم گشت و این آسیاب

گشت و گشت

قرنها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ!

آدمیت برنگشت.



صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای! جنگل را بیابان میکنند

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند.



قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه ی دنیا ز خوبیها تهیست

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفت و گو از مرگ انسانیت است

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:03 ب.ظ

سلااااااااااااااااااااااااااااام
خیلی روز خوبی بود.باتشکر از همه ی بهمنی های باجنبه و مهربون و ......
نمره ی رفتار هممون امروز ۲۰ بود.

حالا که به درک متقابل رسیدیم باید سعی کنیم و نذاریم بینمو ن تفرقه بیفته.
عینک بدبینی رو دور بندازیم که البته امروز اینکارو کردیم.
...
اسب سمندو زین بکن که بزنیم تو جاده ی خوشبختی

واقعا راست میگی نمره ی هممون ۲۰ بود
اینه درک متقابل!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کایزر / تارزن / کاسپین چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:17 ب.ظ

سلام ما سه تا تولد دوباره مونو به خودمون و همه کسایی که دوست دارن ما باشیم تبریک میگیم خوب چرا ناراحت میشین به اونایی هم که دوست ندارن هم تبریک میگیم
خاهشا همه بهمنی ها همین جو رو حفظ کنین و خرابش نکنین وگرنه...

حالا هر سه تایی مون می خوایم یه نکته ای بگیم که بعضی وقتا که دلمون میگیره یا تو معده مون عروسیه می خوایم شعر یا حرفامونو اینجم بزنیم و منظورمون هیچ شخص خاصی نیست پس به کسی برنخوره و حرف درنیارین/اون خاله زنکا/ و بیخودی جو رو به هم نزنین
امضا: کاسپین / تارزن / کایزر

دمتون گرم ... باشه یادمون میمونه و به کسی هم بر نمی خوره
واقعا نامرده اونی که جو رو دوباره به هم بزنه !!!
منم به شما تبریک میگم

کایزر چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:05 ب.ظ

طلسم رو باید بشکنیم ما هم بشیم مثل همه / حالا که بی وفاییه ما بی وفاتر از همه
هیچکسی غیر از خود ما به داد ما نمی رسه / عاشقی هارو هم دیدیم به هوس یه بار بسه
عاشقی تو دوره ما والله سر وته نداره / چیز به این بی ارزشی چه چه وبه به نداره
کویر خشک دلمون دیگه زده هزار ترک / غم دیگه بسه نازنین هرکی نمونده به درک
چاکر هرچی بامرام مخلص هرچی باوفا / دربهدر و هلاک یک همدمه پاک و باصفا
خلاصه اینکه نازنین گذشته هارو بی خیال / پروازه عشقه باوفا حتی بدون پر و بال

نکته : ما هر سه تامون« کایزر/تارزن/کاسپین» نظر دادیم ولی نگرانم که نظر بعضی هامون نیفتاده باشه

خلاصه اینکه نازنین گذشته هارو بی خیال / پروازه عشقه باوفا حتی بدون پر و بال
عالی بود
نکته کنکوری :من فقط نظر تو و تارزن رو میبینم با نظر هر ۳تاتون از نظر کاسپین خبری نیست که نیست...

تارزن چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ب.ظ

تار میزنم جار میزنم دشمن عشقو دار میزنم
وقتی دل از غم میگیره زخمه به این گیتار میزنم
کلبه و عشقم دور از همه دوستش دارم یه عالمه
شیرین ترین زندگی دارم هر چی بگم ازش کمه
دیشه زن بیستون منم عاشق و آوازه خون منم
نشون هر بی نشون تویی قلندر بی نشون منم
حیاط کلبه مون چمن کلبه و خوشبختی اون و من
بهم میگه اون مهربون برام بخون گیتار بزن
وقت دعا سر نماز میگم که ای محرم راز
یاری کنم این عشق پاک نگه کن ای بوته ناز

اخی!!!

مهندس کپک (kapak) چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ب.ظ

پسری به خواستگاری دختری رفت خانواده دختر از او پرسیدند : شغلت چیست؟ گفت‌: دانشجو هستم خانواه عروس پرسیدند:کدم دانشگاه ؟ گفت: پیام نور! خانواده عروس گفتند: دانشجوی پیام نور آینده ای ندارد! پسر گفت: پیام نور بیشترین دانشجویان کشور را دارد ! خانواده عروس گفتند: و این نشان می دهد که کیفیت را نیز فدای کمیت کرده اند! پسر گفت: اکثر اساتید آن جوان و با انرژی هستند خانواده عروس گفتند : و این نشان می دهد که بیشتر اساتید آن کم تجربه هستند ! پسر گفت:‌ساختمان ها و کلاسهای آن همه نو و جدید هستند خانواده عروس گفتند : این هم نشان از بی ریشگی این دانشگاه دارد! پسر عصبانی شد و گفت : لامروتان ! نمی خواهید زن بدهید چرا پیام نور رفتن مرا بهانه کرده اید ؟! خانواده عروس گفتند: معلوم است پیام نور دانشجویان عاقل و فهمیده ای تربیت می کند!!!

(قابل توجه اقایووووووووووووووووووووووووووووووووون)

بله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اقایون پیام نوری توجه کنن!!

دختر کش پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ب.ظ

آی دخترای نادون............ ......... ......... ..چی اومد به سراتون
نگاه کنید ما پسرا............ ......... ......... .چه کردیم با دلاتون
آی پسرا آی پسرا ............ ......... .........دشمن دخترا شین
آی پسرا آی پسرا............ ......... ......... .دیگه عاشقشون نباشین

میبینم که خیلی خودتو تحویل گرفتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بله مرسی نمردیم و نادونم شدیم!!!!
بچه ها به دل نگیرید فقط واسه خندس!!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ب.ظ

واسه همه بچه ها دو تا شعر طنز نوشتم قصد توهین نداشتم خواستم یکم بخندیم.
لطفا به جنبه ی خود اضافه کنید
اتل متل جدایی ... عروسکم کجایی ؟

گاو حسن پریشون ... یه دل داره پر از خون

عشقم که رفت هندستون ... خونه ام شده قبرستون

یه عشق دیگه بردار ... یه دنیا غصه بردار

اسمشو بذار بچگی ... تا آخر زندگی

هاچین و واچین تموم شد ... عمر منم حروم شد



آی دخترای نادون............ ......... ......... ..چی اومد به سراتون
نگاه کنید ما پسرا............ ......... ......... .چه کردیم با دلاتون
آی پسرا آی پسرا ............ ......... .........دشمن دخترا شین
آی پسرا آی پسرا............ ......... ......... .دیگه عاشقشون نباشین

خیلی خیلی باحال بود !!!!
چه ذهن فعالی داری تو!!

سکوت پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:17 ب.ظ

اه .. بابا بازم سکوت بیخیال شین بابا!!!

خودم پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:42 ب.ظ

به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت

داقیقا!!!! اما تو این دوره و زمونه زیبایی ظاهر حرف اول رو می زنه!!!

۰۰:۰۰ جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ق.ظ

غرق غم دلم به سینه می تپد
با تو بی قرار و بی تو بی قرار
وای از آن دمی که بی خبر ز من
بر کشی تو رخت خویش از این دیار

mardomak جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:48 ب.ظ

.................
گفتی:غزل بگو!چه بگویم؟مجال کو؟ شیرین من برای غزل شور و حال کو؟
پر میزند دلم به هوای غزل ولی گیرم هوای پر زدنم هست بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشاو فال کو؟
تقویم چار فصل دلم را ورق زدم آن برگ های سبز سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو؟
..............

پسته جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:46 ب.ظ

ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اخه کی صدای منو میشنوه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دارم میترکم به خدا
بابا من از روز های جمعه متنفرم ... بدتری روز های زندگیم تو این جمعه های لعنتیه!!!!
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

کمک کمک جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:37 ب.ظ

سلام سلام همکلاسی های خوبم می تونید کمکم کنید ؟
چند تا اسم با کلاسو دهن پر کن ترکی یا هر اسمی که بشه روی یه جایی مثل یه شرکت گذاشت می خوام احتمالا آقایون تو این جور چیزا بیشتر واردند ممنون می شم اگه کمکم کنید منتظرما!!!!!!!!!!!!!!!!
هم اکنون نیازمند یاری سبزتون هستم .

والا من که ترکی حرف زدنم و فهمیدنم در حد صفره .. افتضاح در معنای واقعی!!!!
اقایون کلاس هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!!!

ma....ak جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ب.ظ

دلگیر نباش پسته....همرنگ جماعتی تو نیز !
............................
و جمعه روز جهانی توست در تقویم
خدا بیاورد آن روز را که ما جمعه.......

بابا اخه نمی دونی که ... هرچی ناراحتیه توی این روز واسه من پیش میاد
اما خب ازه تو راست میگی جیگملم!!!!
مرسی ممنونم :D:D

خودم جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:16 ب.ظ

درسته ولی مشکله شما اینجاست که نمی دونین من خیلی خوشگلم در ضمن شما چرا حول میشین مگه من با شما بودم.
در ضمن اینم بگم که

بچه ها چه شوخی شوخی قورباغه های مرداب را سنگ میزنند و قورباغه ها چه جدی جدی میمیرند

..........

لطفا به جنبه ی خود اضافه کنید...جاده لغزنده است!!!!!
(بی جنبه ها و افراد زیر ۱۴ سال نخونند ... مرسی)
من که شما رو نمیشناسم تا بگم زشتی یا خوشگل ... تازه خاله سوسکه به بچه اش میگه قربون دست و پای بلوریت !!!!!!!!!!!!!
منم نه گفتم خوشگلم و نه زشت ....
من گفتم ؛ تو این دوره و زمونه زیبایی ظاهر حرف اول رو می زنه!!! ؛
یعنی دیگه خیلی از فرعی ها تو زندگی اصل . خیلی از اصلی ها فرع شده و رفته تو حاشیه منظور اینه
اگه من یه جوابی میدم خوب بخون بعد دستت بره رو کیبرد و تایپ کنی خوشگل!!!!!
اهان راستی اگه قرار بود با این چیزا گوشام دراز شه که الان اینجا نبودم و توی نظرات از خودم تعریف میکردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بهت بر نخوره ها... خدای نکرده
مرسی ممنون

F_بی ارزش شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام .سلام.سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم وقتی یکی بهتون سلام میده جوابشو بدید هر چقدرم ازش م...........................................
یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممممم
بابا تو که سلا م نکرده بودی تا ما جوابتو ندیم ... سلام سلام سلام سلام سلام سلام ۱۰۰ تا سلام

همای مستان شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:37 ب.ظ

این شعر تقدیم به دکترمیانداری

ای شاه بی خیال مست
با توام آیا با منه مسکین حواست هست

بیا با دانشجویان مدارا کن
گره از کار ِدانشجویان وا کن
بترس از شعله های زیر خاکستر
بیااندیشه ی اندوه فردا کن

هزاران تاج سلطانی
دو صد تخت سلیمانی
فلک بستاند از دستت به آسانی

مباد آن دم که همای مستانی به پا خیزد
کشانداتاقت را به ویرانی

همای از خواندن این فتنه پروا کن
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

به خدا کلی خندیدم ... این ذوق هنری واسه خودته؟؟؟!!!!
نمیدونم چراما تورو هنوز کشف نکردیم ...الله و اعلم

[ بدون نام ] یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:48 ق.ظ

اخ خ خ خ خ خ خ چه قدر دلم گرفته
دلم گرفته ای دوست هوای گریه بامن

اخییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی چرا؟؟!!!!

خودم وخودت یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ب.ظ

سلام خواستم بگم من هستم تو هم باش.......................

ما ها هم هستیم تو هم سعی کن باشی ...خب؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

mardomak یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:02 ب.ظ

.
..
...
دلم گرفته از این دردهای بی پایان
چرا به شرجی چشمانم نمیزنی باران؟
کسی به وسعت تنهاییم نمک زده است
میان این همه دشمن تو هم شکستیمان..
...
..
.

میان این همه دشمن تو هم شکستیمان..!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرعون دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 ق.ظ

عجب شعری گفتی دمت گرم. خیلی حال کردم. ولی خدایی دکتر میانداری خوب باهامون راه اومده.

اره راست میگی ... نامردی نکنیم دیگه .. خیلی کارا واسمون کرده ... دستشم درد نکنه

F_ بی ارزش تر دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:54 ق.ظ

علیک السلام
سخته
خیلی سخته
واقعا خیلی سخته، سلام دادن و پاسخی نشنیدن...
خیلی سختره جواب بدی و نشنوند...
سخته...
سخته...
سخته...




سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است.

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.

نگه جز پیش پا را دید, نتواند,
که ره تاریک و لغزان است.

و گر دست محبت سوی کس یازی,
به اکراه آورد دست از بغل بیرون,
که سرما سخت سوزان است.

نفس, کز گرمکاه سینه می آید برون, ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.

نفس کایناست, پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟

دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی, در بگشای!

سلامم را تو پاسخ گوی, در بگشای!

منم من, میهمان هر شبت.
منم من, سنگ تیپا خورده رنجور.
منم, دشنام پست آفرینش, نغمه ناجور.
نه از رومم, نه از زنگم, همان بیرنگ بیرنگم.

بیا بگشای در, بگشای, دلتنگم.

بیا بگشای در, بگشای, دلتنگم.

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت.
هوا دلگیر, درها بسته, سرها در گریبان, دستها پنهان,
نفسها ابر, دلها خسته و غمگین,
درختان اسکلتهای بلور آجین,
زمین دلمرده, سقف آسمان کوتاه,
غبار آلوده مهر و ماه,
زمستان است.

زمستان است.

زمستان است.

...

والا من که نتونستم گره از کار تو وا کنم یا حداقل یه کاری واست بکنم ... ایشالا هر کی از دستش هر کاری واست بر میاد انجام بده
به نظرم یه سلام ارزشی نداره که ادم به خاطرش یکی رو ناراحت کنه

F_ بی ارزش تر دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:57 ق.ظ

علیک السلام
سخته
خیلی سخته
واقعا خیلی سخته، سلام دادن و پاسخی نشنیدن...
خیلی سختره جواب بدی و نشنوند...
سخته...
سخته...
سخته...




سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است.

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.

نگه جز پیش پا را دید, نتواند,
که ره تاریک و لغزان است.

و گر دست محبت سوی کس یازی,
به اکراه آورد دست از بغل بیرون,
که سرما سخت سوزان است.

نفس, کز گرمکاه سینه می آید برون, ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.

نفس کایناست, پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟

دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی, در بگشای!

سلامم را تو پاسخ گوی, در بگشای!

منم من, میهمان هر شبت.
منم من, سنگ تیپا خورده رنجور.
منم, دشنام پست آفرینش, نغمه ناجور.
نه از رومم, نه از زنگم, همان بیرنگ بیرنگم.

بیا بگشای در, بگشای, دلتنگم.

بیا بگشای در, بگشای, دلتنگم.

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت.
هوا دلگیر, درها بسته, سرها در گریبان, دستها پنهان,
نفسها ابر, دلها خسته و غمگین,
درختان اسکلتهای بلور آجین,
زمین دلمرده, سقف آسمان کوتاه,
غبار آلوده مهر و ماه,
زمستان است.

زمستان است.

زمستان است.

...

برو بالا!!!!!!!!!!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:15 ق.ظ

اینکه تمامه عشقت رو به کسی بدی تضمینی بر این نیست که او هم همین کار رو بکنه پس انتظار عشق متقابل رو نداشته باش فقط منتظر باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد کنه و اگه این طور نشد خوشحال باش که توی دل تو رشد کرده .

پسته دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام سلام سلام ۱۰۰ تا سلام
امروز رفته بودم سمینار سازه ها که توی ازاد برگزار شده بود و من با یه سری از دوستام که تو سراسری هستن رفتم البته با کارت و پرینت یکی از دوستای ازادیم
انقدر شلوغ کردیم و داد کشیدیم و تشویق کردیم که به طور کامل تخلیه انرژی شدیم واقعا نمرش ۲۰ بود
اخی ازادی ها اونقد سازه های درب و داغون داده بود که نگو و نپرس ...
کلا کرپی و پرسپولیس و مکانیک یونایتد از سراسری و یه ۳۵-۴۰ تا گروهم از خود ازاد بودن
مکانیک یوناید که ترکونده بود یکی از سازه هاس تقریبا ۶۰۰ گرم بود و ۷۹ کیلو رو نگه داشت واقعا دمشون گرم
خدایی خیلی خیلی بهمون خوش گذشت ... جای همتون خالی!!!

۰۰:۰۰ سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:45 ق.ظ

در آنجا بر فراز قله کوه دو پایم خسته از رنج دویدن
بخود گفتم: که در این اوج دیگر صدایم را خدا خواهد شنیدن
به سوی ابرهای تیره پر زد نگاه روشن امیدوارم
ز دل فریاد کرم: کای خداوند من او را دوست دارم ؛ دوست دارم
خدا در خواب رویا بار خود بود به زیر پلکها پنهان نگاهش
صدایم رفت و با اندوه نالید میان پرده های خوابگاهش
ولی آن پلکهای نقره آلود دریغا تا سحرگه بسته بودند
سبک چون گوش ماهی های ساحل بروی دیده اش بنشسته بودند
صدا فریاد می زد از سر درد بهم کی ریزد این خواب طلائی؟
من اینجا تشنه یک جرئه مهر تو آنجا ... !!
مگر چندان تواند اوج گیرد صدائی دردمند و محنت آلود؟
چو صبح تازه از ره باز آمد صدایم از «صدا» دیگر تهی بود
ولی اینجا بسوی آسمانهاست هنوز این دیده امیدوارم
خدایا این صدا را می شناسی؟ من او را دوست دارم؛ دوست دارم

نمیدونم چی بگم به خدا!!!

عسلی سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:36 ق.ظ

کسی را بخواهید که شما را بخواهد وبه کسی سلام بدهید که جواب سلامتان را بدهد


روابط یک طرفه اکیدا ممنوع

ببین عسلی خان ببینمت کشتمت ها !!!!!!!
بابا ساز مخالف نزنین .. شما سلام کردین و جواب نشنیدین ؟؟؟؟

اینو واسه ۲ختر ها و پسر ها مینویسم:
یه چند بار سلام کنین و از خودتون مایه بزارین و پیش دستی کنین بعد اگه جواب نشنیدین بیان اینجا به من بگین که تقصیر تو بوده!!!!

پسته سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:28 ب.ظ

می‌گن یه روز جبرئیل می‌ره پیش خدا گلایه می‌کنه که:‌آخه خدا؟ این چه وضعیه آخه؟ ما یه مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر می‌کنن اومدن خونه باباشون! بجای لباس و ردای سفید، همشون لباسهای مارک‌دار و آنچنانی می‌پوشن! هیچکدومشون از بالهاشون استفاده نمی‌کنن، می‌گن بدون بنز و بی‌ام‌و جایی نمی‌رن! اون بوق و کرنای من هم گم شده، یکی از همین‌ها دو ماه پیش قرض گرفتش و دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو کردم. امروز تمیز می‌کنم، فردا دوباره پره از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه! من حتی دیدم بعضی‌هاشون کاسبی می‌کنن و هاله های بالاسرشون رو به بقیه می‌فروشن!
خدا میگه:‌ ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه،‌ فرزندان من هستن و بهشت به همه فرزندان من تعلق داره. این‌ها هم که گفتی خیلی بد نیست! برو یه زنگی به شیطان بزن تا بفهمی مشکل واقعی یعنی چی!
جبرییل زنگ میزنه به جناب شیطان. دو سه بار می‌ره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب می‌ده: جهنم. بفرمایید؟
جبرییل میگه:‌ آقا خیلی سرت شلوغه انگار!
شیطان آهی می‌کشه میگه:‌ نگو که دلم خونه. این ایرانی‌ها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نزاشتن! تا روم رو می‌کنم اینطرف، یه آتیشی دارن اون‌طرف به پا می‌کنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!...حالا هم که .... ای داد!!! آقا نکن! جبرییل جان من برم... اینها دارن آتش جهنم رو خاموش می‌کنن که جاش کولر گازی نصب کنن

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:18 ق.ظ

اگر بهترین دوستم نیستی لااقل بهترین دشمنم باش .اگر غمخوارم نیستی لااقل بزرگترین غمم باش. هر چه هستی بهترین باش چون بهترین ها در یاد خواهند ماند پس در بدترین خاطره هایم بهترین باش.

واقعا عالی بود!!!!

انس چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 ق.ظ

این وبلاگ به دلیل رعایت نکردن قوائد دوستانه بازی و فیر پلی بزودی حک خواهد شد فقط یک هفته فرصت دارید روابط را درست کنید

اگه تو ساز مخالف نزنی فعلا بهتر از قبله !!!!

ساقی چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:27 ق.ظ

روابط درست نشده متاسفانه

همه در توهم هستیم

همه میدانند هم بین اقایان وهم بین خانمها دو دسته گی وجنگ است خو دتان را گول نزنین اگه غیر این است ثابت کنید

اگه خوب نگاه کنی میبینی که بین خانوم ها روابط ها روابط کاملاعالیه ... اینو میشه از کلاس های دیروز مخصوصا ریاضی فهمید ...
شاید تو هنوز از توهم ناراحتی و جو قبلی بیرون نیومده باشی ...
خواهشا جو الکی به بچه ها نده لطفا

به یاد گذشته چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:41 ق.ظ

ما همیشه صداهای بلند را می شنویم
پر رنگ ها را می بینیم
سخت ها را می خوانیم
غافل از این که.....
خوب ها نرم می آیند
بی رنگ می مانند
و بی صدا می روند......

ma --- mak چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ب.ظ

در این اطراف غمگین، چشم هایی شاد اگر دارم
همین امروز،فردا میروم قصد سفر دارم
چه فرقی میکند با داغ
از این باغ به آن باغ
همین کافیست یک دنیا دل خون،چشم تر دارم
...........
........
......
....
..
..
/

همین کافیست یک دنیا دل خون!!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:04 ب.ظ

به تو چه

زاهدا من که خراباتی و مستم به توچه...
ساغروباده و بد بر سر دستم به توچه...
تو اگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا؟!
من اگر گوشه میخانه نشستم به توچه...
آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند
توکه خشکی چه به من
من که تر هستم به توچه...

نه واقعا ... به تو چه؟؟!!!

[ بدون نام ] جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:24 ب.ظ

ما روابط یک طرفه باکسی نداریم
یادت باششششششششششششششششششششششششششششه

دقیقا !!! بهمنی ها فقط و فقط با کسانی که مثل خودشون خوب باشن رابطه دارن ... و این که منم تا حالا چنین رابطه ی ۱طرفه ای رو هم ندیدم!!!

[ بدون نام ] شنبه 9 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ب.ظ

من از حاصل ضرب تردید وکبریت می ترسم
من از سطح سیمانی قرن می ترسم..................
نه ترس واژه ی خوبی نیست بهتره بگم
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد......................
چیز هایی هم هست لحظه هایی پر اوج.......


وای ....
عالی بود عالی
شعرات عالین درست مثل خودت

مینو شنبه 9 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ب.ظ

یادت همیشه سبز است دردفتر خیالم........
خوبم به خوبی تو هرچند نپرسی حالم.........

خوبی نرگس جونم؟داری ریاضی میخونی نه؟بخون مزاحمت نمی شم
خسته نباشی........................

اره ریاضی میخوندم و به شدت هم گیر کردم ... به خدا این ریاضیه واسم اعصاب نذاشته
واسه شما ها چه جوری پیش میره؟؟؟؟ خوبه؟؟؟

۰۰:۰۰ یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 ق.ظ

سلام. بازم امتحان ها نزدیک شدن و همه رو استرس گرفته . اینم چندتا نمونه سوال از درس های ریاضی ۱- فیزیک ۱- و نقشه کشی عمومی تقدیم به همه بهمنی ها
http://egza.files.wordpress.com/2008/06/fisik-1.pdf
http://egza.files.wordpress.com/2008/06/riazi-1.pdf
http://egza.files.wordpress.com/2008/06/naghshekeshi-omumi.pdf

بعد از وارد کردن لینک های بالا ۱ دقیقه صبر کنید تا شروع به دانلود کنه
راستی برنامه Adobe Reader نیازه

واقعا که دستتون طلا ... مرسی

[ بدون نام ] دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ب.ظ

من به اندازه یک ابر دلم می گیرد وقتی از پنجره می بینم شنل قرمزی دختر بالغ همسایه پای کمیاب ترین نارون روی زمین فقه می خواند

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:45 ب.ظ

متاسفم نه واسه خودم و کسایی که مثل من برای اونایی که فکر کردن میتونن مارو جای خودشون قالب کنن

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گنگ بود .. نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

mardomak دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:41 ب.ظ

.......
میتوانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین نقطه دنیا بشوی
ساده نگذشتم از این عشق خودت میدانی
من زمینگیرشدم تاتومبادابشوی
........

مرسی d:

۰۰:۰۰ سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:24 ق.ظ

دلم گرفته از این روزها ، دلم تنگ است

میانِ ما و رسیدن ، هزار فرسنگ است

اسیرِ خاکم و پرواز سرنوشتم بود

فروپریدن و در خاک بودنم ننگ است

مرا به زاویه ی باغ عشق مهمان کن

در این هزاره فقط عشق ، پاک و بی رنگ است

اسیرِ خاکم و پرواز سرنوشتم بود
خیلی بده که ادم نا فرم اسیر جایی یا کسی باشه!!!!

پاشا سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:52 ق.ظ

نمی دونم که تو رو نفرین بکنم یا این دلم نمی دونم که تو حل مشکلی یا مشکلم
با تو عاشقونه بودم پس چرا حسرت یه روز عشق موند به دلم
با تو شاهنامه بودم نه یک غزل با تو رود خونه بودم نه یک قنات
یه روزی من وتو بودیم و حالا من و تنهایی و یک عمر خاطرات
توی این غربت پر گرگ و حراس دارم عین ماهی ها جون میکنم
خسته ام از تظاهر ایستادگی جای دندون هزار گرگ به تنم

همین نمیدونم هاست که یه موقع ادم میبینه که اوار شده رو سرمون !!!!!
ای خدا!!!!!!!!!!!!

پاشا سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 ب.ظ

خیلی وقت بود به وبلاگ نیومده بودم آخرین بار با ۳۶۵ نظر دادم که دومی فقط ادامه اولی بود نه اثری از پشیمونی داشت ونه اولی رو نقض میکرد حالا امروز بعد از اون همه مدت اومدم و نظراتو خوندم از نظرات مهندس کپک و شعر های مردمک خیلی خوشم اومد دمتون گرم من که حال کردم
انشا.. از این به بیشتر سر میزنم یعنی سعی میکنم
امیدوارم روز خوبی داشته باشین ؛ فعلا خداحافظ

امیدوارم که منم بتونم بیشتر ببینمت ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد