the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

بسمه تعالی

سلام 

لطفا بچه هایی که به وبلاگ سر میزنن و از ما ها نیستن خودشون رو صاحب نظر ندونن تا بیان اینجا و به هر کسی که میخوان توهین کنن 

واستون دعوت نامه نفرستادیم که بیاین و ابراز وجود کنین  

همین  این وبلاگ مال ماهاست و به شما هم هیچ ربطی نداره که تو رابطه ی ما دخالت می کنین

نظرات 146 + ارسال نظر
دکمه دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:56 ب.ظ

سلام
به به مبارکه مبارکه

[ بدون نام ] دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:50 ب.ظ

خب خدارو صد هزار مرتبه شکر که ما به جلد هفت رسیدیم و هزاران مرتبه شکر که یه روزعرفه دیگرم به خوبی پشت سر نهادیم و خدارو میلیون ها مرتبه شکر که من به ارزوم رسیدمو تحقیق تشکیل شد داشتم می مردمو اخه بچه ها گفتن مثل اینکه بعضی ها رو را نمیدن دلم گرفت به منم که غضب کرده بودی خانومی به خدا فقط درد دل بود حالا بگذریم کشش ندیم روز این تحقیق معلوم نشده راستی من گفته باشم ها از الان دارم می گم شوخی هم ندارم مواظب باشین فردا معده هاتون تعجب نزنه کاش منم می تونستم از اون خنده ها بزنم راستی من نمدونم اون بقیه موافقت کنن یا نه ولی sieاسم بسیار مناسبی واسه انجمنه من الانم اولین تبریک جلد 7 را می نویسم قربان مبارک اینم از طرف خواهر زاده ام به همتون
قربان مبارک باد

واقعا که چه خوب شد که کلاس تحقیق قراره تشکیل بشه ... به جون مامانم من الانم نتونستم تشخیص بدم تو کدومی اما من به هیچ کسی غضب نکردم اگه چنین برداشتی از رفتارم شده من شرمنده ام باید ببخشی
بابا من اصلا حال و حوصله ندارم اخه مامانم اینجا نیست ... در هر حال
اگه شکل خنده میخواستی بزنی که دندونای سان شاین بیرون باشه D: باید بزنی اگه هم قه قه خواستی باید :(( اینو بزنی اگه هم لبخند :( اینو
مرسی

samsami دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ب.ظ

سلام عیدتون مبارک.
همون طور که باخبر شدید قرار شده از هفته آینده کلاس حل تمرین تحقیق در عملیات تشکیل بدیم. اگه هفته ای 2 جلسه تشکیل بشه کلا 6جلسه می شه و اگه هفته ای 3 جلسه تشکیل بشه، 9 جلسه خواهیم داشت. همچنین اولویت با تمرین های تستی چون با خوندن جزوه استاد کاوندی ( منهای قسمت های غلطش) می شه تمرین های تشریحی رو هر کس به تنهایی حل کنه.
پیشنهاد من: هفته ای سه جلسه روز های زوج از ساعت 10_12 . اونایی که با این زمان مخالفن تا روز پنج شنبه خبر بدن که تا اون موقع تصمیمون رو بگیریم تا کلاس رزرو کنیم. البته امیدوارم که کلاس خالی باشه که معمولا آخرای ترم کمتر کلاس خالی پیدا می شه.
نکته مهم : شرکت برای عموم بهمنی ها (اعم از اصیل و غیر اصیل) آزاد می باشد

به نظر من که این وقت خیلی عالیه
و این که مرسی ممنون

رکت انگولار سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:23 ب.ظ

و آنگاه که ابراهیم با غالب آمدن

بر وسوسه های شیطانی کارد را بر گلوی اسماعیل نهاد

تا او را قربانی کند ندا آمد: ابراهیم جوگیر نشو,

تو در مقابل دوربین مخفی قرار گرفتی, عیدتان مبارک

من اومدم چاکرخا همه ی بچه های اصیل بهمنی هم هستیم ما هیییییییییییییی



به به سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام رکت انگولار جون
بابا کجایی تو نبودی دلمون واست تنگ شده بود d:
این طور که بوش میاد تو هم امسال در رفتی ها !!!!! ولی مثل اینکه یه سری از بچه ها نمک گیر تیغ عید قربان شدن d:

پاشا چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:43 ب.ظ

زمستون بهونه است چون برف از آسمون خسته شده.
پاییز بهونه است چون برگ از درخت خسته شده.
بلاگ اومدن من هم بهونه است چون دلم براتون تنگ شده

والا من ماها هم دلمون واسه همه بچه ها تنگ شده
اگه این امتحان ریاضی رو خوب میدادیم... !!!!!!!!!!!!

پاشا چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:52 ب.ظ

اگه زندگی همون جشنی نیست که انتظارشو داشتی
حالا که دعوت شدی میتونی لااقل خوب برقصی

یه سری از ما رقص بلدن اما اونایی که بلد نیستن (مخصوصا اقایون)اونا چی؟؟؟ چیکارکنن؟؟؟؟

mar2mak چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:46 ب.ظ

روزای زوج ۱۲-۱۰ موافقم.
.
.
.
.در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغ های قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟
.
.
.

۰۰:۰۰ چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:00 ب.ظ

وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبی ست
می گشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پیک سحری ؟
نه
از آن پاکتری
تو بهاری ؟
نه
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
باز کن پنجره را
تو اگر بازکنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را

جدا که خیلی خیلی خیلی خیلی عالی بود

opera پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:17 ب.ظ

ازم نخوا با تو بمونم
تو هیچی از من نمیدونی
اگه بگم راز دلم رو
تو هم کنارم نمیمونی...

از کجا میدونی؟؟؟؟!!!!
پیش گیری بهتر از درمان است ... همین جوری گفتما!!!!
خودم جان من به خودم نگرفتماااااااااااااااااااا واسه خالی نبودن عریضه گفتم!!!!!

۰۰:۰۰ پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:23 ب.ظ

خدایا... بودنت برای من کافیست
در گذر تنهایی چقدر وفاداری تو
هنگام بی کسی، پیشم هستی
بدون هیچ بهانه ای گوش می دهی به من...
چقدر با شکوه است هنگام رحمت تو
روسیاهم که بازهم در روزهای سختی و دلتنگی این چنین صدایت می زنم
ولی تو برای من مهربانترینی
مهربان تر از مادرم برای من
پس در این روزهای سخت کمکم کن ، کمکم کن ، کمکم کن ...

واقعا عالی گفتی نمیتونم احساسات فوران شده ام رو واست توصیف کنم به خدا ...
" روسیاهم که بازهم در روزهای سختی و دلتنگی این چنین صدایت می زنم ولی تو برای من مهربانترینی " این جملت خیلی بهم فاز داد D:

کاراگاه گجت جمعه 22 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:40 ق.ظ

سلام بهمنی های گل
خواستم بدونم یکشنبه ۲تا ۴ کلاس ریاضی داریم یا نه ؟

منظورت کلاس انصاریه یا دسجردی؟؟؟!!!!
اگه گزینه ات انصاری باشه : نه کلاس نداریم
اگه گزینه ات دسجردی باشه : نمیدونم والله

[ بدون نام ] جمعه 22 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:45 ب.ظ

دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد نگه اش دار به موسی شدنش می ارزد

پسته شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:28 ب.ظ

انتظار داشتن از دیگران اون هم از نوع معرفتیش انتظار زیادیه
این دوره زمونه از هر کی میتونی هر انتظاری داشته باشی جز جرعه ای معرفت
معرفت دُر گرانیست...
همین جوری گفتم اصلا به دل نگیرین ها واسه دل خودمه

S.S یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:54 ق.ظ

خدایا

من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی دارم
که تو در عرش کبریایی نداری ،

من چون تویی دارم
وتو چون خود نداری

حدیثی از امام سجاد ... خیلی قشنگ بود

مهندس کپک (kapak) یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ب.ظ

این یه تست هستش که واقعا جالبه اول جواب مسئله ها رو بخونین بعد جوابش رو بخونین:
مسئله 1 - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟
مسئله 2 - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می
ماند؟
مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟
مسئله 4 - شیب یک طرف پشت بام شیروانی شکلی ، شصت درجه است و طرف دیگر 30 درجه است . خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است . تخم به کدام سمت پرت می شود ؟
مسئله 5 - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟
مسئله 6 - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش 30 تومان می شود. اما یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد . چطور ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید " تصور کنید که راننده اتوبوس هستید."
مسئله 2 - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند.( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.)
مسئله 3 - هیچ . آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی ( "چه تعداد " جلوی فکر کردن شما را گرفته است.)
مسئله 4 - هیچ کدام . خروس ها که تخم نمی گذارند.اگر شما سعی کردید جواب توسط محاسبات و مقایسه اعداد بدست آورید ، شما دوباره به وسیله اعداد منحرف شدید.
مسئله 5 - بازمانده ها را دفن نمی کنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله کلمات حقوقی و دفن کردن منحرف شده اید..
مسئله 6 - یک 25 تومانی و یک 5 تومانی . به یاد بیاورید ( فقط یکی از آنها ) نباید 25 تومانی باشد و همین طور هم هست . یک سکه 5 تومانی داریم.شما با عبارت " یکی از آنها نباید … " فریب خوردید
حالا دیگه باید خودتون متوجه شده باشین که دقتتون چه قدره!!!

بابا دقت من در حد صفره شایدم منفی!!!!!... اما خیلی باحال بود

mar2mak یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:20 ب.ظ

...
دوست دارم بروم،سربه سرم نگذارید
رفتنم را به حساب سفرم نگذارید
دوست دارم که به پابوسی باران بروم
آسمان گفته که پا روی پرم نگذارید
اینقدر آینه ها را به رخ من نکشید
اینقدر داغ جنون بر جگرم نگذارید
چشمی آبی تر از آیینه گرفتارم کرد
بس کنید اینهمه دل دورو برم نگذارید
آخرین حرف من اینست زمینی نشوید
فقط از حال زمین بی خبرم نگذارید
...

منم دوست دارم برم اما کجا!!!!! i dont know... just God knows

۰۰:۰۰ یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:48 ب.ظ

امروز روز خیلی خوبی بود خدارو شکر. فقط .....
.
.
”زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی ست
می توان
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
می توان
از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار ....؟

فقط؟؟؟؟!!!!! اینش خیلی مهمه ...
توش کلی حرف داشت... نداشت؟؟!!!

پسته دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:07 ق.ظ

من واقعا درگیری ناجوری با زندگی پیدا کرده م... به موقع هایی من به اون گیر میدم...

یه وقتایی هم اون منو تبدیل به پیست اسکی میکنه...

یه موقع هایی من بیخیال اون میشم...یه وقتایی هم اون منو ندید میگیره...

یه وقتایی من به اون دری وری میگم...یه وقتایی هم اون منو میکوبه...

یکی از دوستام گفت اینا هیچکدومش مهم نیست...
اما منم نمیدونم چی مهمه تو زندگیم!!!!!!!!!!!!
شاید اینا واسه اون مهم نبودن چون اون هدفشو تو زندگی پیدا کرده بود ... شاید

سه شنبه غم انگیز دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:20 ق.ظ

سه شنبه در راه و من واقعاْ نمی دونم با برگه امتحانی که هیچ کدوم از سوالشو درست جواب ندادم باید چی کار کنم می بینید چقدر سه شنبه من از چهارشنبه جودی ابوت غم انگیزتره

اگه سه شنبه واسه تو غم انگیزه واسه من ابرو بره ... اخه تو نمیدونی که من از انتگرال ها ۱.۵ تا شو جواب دادم و بقیه ی انتگرال ها سفید موندن و نتونستم نمودار رو رسم کنم و ۱۰۰۰ تا چیز دیگه
حالا من نمیدونم چیکار کنم ... شاید استاد دلش سوخت بهم و به اسمم که بالا ی برگه نوشته بودم یه ۵. ای نمره داد... فقط میتونم به برگه ی امتحانیم بخندم همین !!!!

minoo دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 ب.ظ

ماهی میشه باورش که اکه تور بندازن روی سرش می شه عروس ماهییا شاه ماهی میشه همسرش................
ماهی نمی شه باورش که اگه تور بندازن روی سرش نگاه گرم ماهیگیر میشه نگاه اخرش...............

واقعا قشنگ بود !!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:08 ق.ظ

نگاه ساکت باران به روی صورتم دوردانه می لغزد ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم به ظاهر گرچه می خندم ولی اندر سکوتی تلخ می گریم

s سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ب.ظ

تا حالا یه پروانه رو تو دستات گرفتی؟ از یک طرف می خوای نگرش داری چون خیلی زیباست و از یک طرف چون بالهاشو می ریزه دوست داری آزادش کنی من از اون دسته هستم که پروانه رو آزاد می کنم حالا اگه پروانه با وفا باشه بر می گرده و اگرم بر نگشت بدون از همون اول خواسته بره یه جای دیگه .

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:58 ق.ظ

هر وقت خواستی بدونی کسی دوست داره تو چشاش زُل بزن تا عشق رو تو چشاش ببینی. اگه نگاه کرد عاشقته , اگه خجالت کشید برات میمیره , اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون که بدون تو میمیره و اگه سرشو انداخت پایین و خندید و حرف رو عوض کرد بدون که اصلاً دوست نداره

اگر نظر شخصی منو بپرسی هیچ کدومشون درست نیست اخه مجنون خیلی وقته که مرده!!!!!

mar2mak چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:30 ب.ظ

پیش رویم:
چهره ی تلخ زمستان جوانی
پشت سر:
آشوب تابستان عشق ناگهانی
سینه ام:
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
........ :
...............................
........ :
.

۰۰:۰۰ چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:17 ب.ظ

...
من آنجا در کنار کاج برف آلود
که قندیل یخی آویزه مژگان سبزش بود
نگاهت را که موجی از صداقت بود
چنان کاوشگری کاوشگرانه گرم کاویدم



فرعون چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ب.ظ

در دیاری که کسی نیست یار کسی / ای کاش نیافتد به کسی کار کسی

فرعون چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:56 ب.ظ

انواع دانشجو (طنز)
دانشجویان در کشورهای مختلف :



ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!

مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را

می شکند!

هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه واکشنی (ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!

عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد و در صورت زنده ماندن درس می خواند!

چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و

با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!

اسرائیل: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و

کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید!

گینه بی صاحاب!!: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و

بچ هم قبیله ای درس بخواند!

کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!



پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا

گروه طالبان در بیاید!

اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را

می کشد!

انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره

کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!

و اما ایران: عاشق تخم مرغ است ! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس

اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ

تمام کشورهای بالا را دنبال می کند ! عاشق عبارت ( خسته نباشید ) است، البته نیم

ساعت مانده به آخر کلاس !

هر روز دو پرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه

می گوید ! او سه سوته عاشق می شود ! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل

عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب

می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل

می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! او چت می کند! خیابان متر می کند ودر یک

کلام عشق و حال می کند! نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است!

امارات : به رشته های تغذیه و پزشکی مخصوصا زنان و زایمان علاقه خاصی دارند اما

فقط علاقه دارند و پس از ورود به دانشگاه که بدون کنکور هم هست همیشه دانشجوی سال

اولی باقی می مانند!

وااااااااااااااای خیلی خیلی بامزه بود دمت گرم بابا !!!

[ بدون نام ] جمعه 29 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:30 ب.ظ

من عاشق یکی از دختر های کلاس شدم

این یه مورد دیگه خیلی نافرم بود!!!!!

[ بدون نام ] جمعه 29 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:46 ب.ظ

اولا کار اشتباهی کردی /دوما این عشق نیستو هوسه /سوما این کارا برات یکمی زوده( از مامانت اجازه گرفتی ؟ )
ازت یه خواهشی دارم که بهش پیشنهاد ندیدی حداقل اگه می خوای بدی بعد
امتحانات بده .

اینو پایه ام اگه الان میخوای بری به طرف بگی هم فکر خودت و هم فکر اون طرف مشغول میشه بزار واسه بعد و این که اگه هم روزی روزگاری یه تیکه اجری : لنگه دمپایی به سرت خورد (به دل نگیر شوخی بود)و خواستی بری جلو تو جمع و پیش همه باهاش صحبت نکن بزار یه موقع که تنها شد حرفات رو بگو ... البته خود دانی اینا فقط پیشنهادن

پسته جمعه 29 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:37 ب.ظ

سلام میخواستم بگم این متن منظورش شخص خاصی نیست واسه من جالب بود گفتم که شما هم بی نصیب نمونین:

بهای نیکی
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزیمتوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانهای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد وبجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسربا تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ماآموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درماناو اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکهمتوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد وبسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاقشد.در اولین نگاه اورا شناخت. سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آنروز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ،پیروزی ازآن دکتر کلی گردید. آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائیدنزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود. زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود که باید تمام عمررا بدهکارباشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد.چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ایروی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند:
«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»

minoo شنبه 30 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:28 ب.ظ

قلبتون مثل مشمپا
جیبتون پر از یرالما
دلتون قد یه آلما عمرتون یوز شب یلدا
توی این شبهای سرما
یاپیشار آپبز یر الما...................
یلدا مبارک.

مرسی یلدای تو هم مبارک

mar2mak شنبه 30 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:04 ب.ظ

.....
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
....
آنچه جان کند تنم
...
عمر حسابش کردم
..
افسوس
.

...........

مردمک شنبه 30 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:45 ب.ظ

آخرین روز پاییزی 87 در حالی سپری میشود که پنجره ها باهم قهرند،قهرند پنجره ها درست مثل سال گذشته و درست مثل سال های گذشته تر،طولانی ترین شب سال انتظارمان را میکشد،غافل از اینکه عمر ما سراسر،با سیاهی مطلق گره خورده و دقایق جوانیمان،تنها نام شور و سرزندگی را یدک میکشند.....
در انتظارم سپیدی هرچند کوتاه عمر کاغذیم را....
-------------------------------------------------------------
یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم بودن . و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک . زندگیتان پر از بهانه های کوچک باد .

اخی!!!!!!!!!!!!!
چه قدر عالی و قشنگ بود!!

همای مستان شنبه 30 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:28 ب.ظ

تو را به جای همه ی کسانی که نشناختم، دوست میدارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام،دوست میدارم

تو را به خاطر دوست داشتن،دوست میدارم

این شعرتقدیم به دیوانه یار

بله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:39 ق.ظ

درست است که در انجمن گفتم ما اتحاد داریم اما نگفتم اتحاد ما با نبود سه چهار نفر شکسته خواهد شد بعضی ها نمی خواهند باشند هیچ اصراری نیست

دقیقا!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:43 ق.ظ

کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود

آره کاشکی دلشان شیدا بود

من به دنبال یه چیز بهترینم سهراب

تو خود گفتی به من بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

tanha41 یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:48 ق.ظ

گریه ام گرفت به اندازه تمام ابرهایی که از آسمان زندگیم عبور کرد ه اند و گریه

نکرده اند

قشنگ بود!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:17 ب.ظ

باید تو رو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تا ثیر نیست....................

opera یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:24 ب.ظ

عشق عشق می افریند.عشق زندگی می بخشد.زندگی رنج به همراه دارد.رنج دلشوره می افریند.دلشوده جرات می بخشد.جرات اعتماد به همراه دارد.اعتماد امید می افریند.امید زندگی می بخشد.زندگی عشق می افریند...
عشق عشق می افریند........................(شاملو)

خیلی عالی بود

[ بدون نام ] یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ب.ظ

حرفی نمونده باقی سکوت حرف اخر.................

قابل توجه یه عده!!!

پسته یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:29 ب.ظ


«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛
اول آنکه کچل بود،
دوم اینکه سیگار می کشید و
سوم که از همه تهوع آور بوداینکه در آن سن و سال، زن داشت
چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،
آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه
زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
و تازه فهمیدم که :
خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد
دیگران ابراز انزجار می کند که
در خودش وجود دارد

دکتر شریعتی

[ بدون نام ] دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ق.ظ

قلب پسرها مثل پارکینگی است که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر در آن دیده نمیشود و اما قلب دخترها مانند فرودگاهی است که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد

افرین!!!!!!!!!!!!

۰۰:۰۰ دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:32 ق.ظ

شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خاکستری بی باران پوشانده
آسمان را یکسر
ابر خاکستری بی باران دلگیر است
و سکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر است
شوق بازآمدن سوی توام هست
اما
تلخی سرد کدورت در تو
پای پوینده ی راهم بسته
ابر خاکستری بی باران
راه بر مرغ نگاهم بسته
......
....
..
.

[ بدون نام ] دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:23 ب.ظ

گاهی آنقدر غرق آرزو هستی که فراموش می کنی خود آرزوی کسی هستی

چه جلب!!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ب.ظ

پاییز
از چهره طبیعت افسونکار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا نگردد نگاه تب آلودم
این جلو حسرت و ماتم را
پاییز ،ای مسافر خاک آلوده
در دامنت چه چیر نهان داری
جزء برگ های مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری؟
جز غم چه می دهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره و خاموشت؟
جز سردی و ملا چه میبخشد
بر جان دردمند من آغوشت؟
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم
پاییز،ای سرو خیال انگیز
پاییز، ای ترانه محنت بار
پاییز، ای تبسم افسرده
بر چهره طبیهت افسونکار
فروغ فرخزاد

[ بدون نام ] دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:32 ب.ظ

ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم کمی با کفش های او راه بروم. دکتر شریعتی

به به... به به!!!!
همیشه جمله هاش عالیه!!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:04 ب.ظ

چه ترسناک!!!!!!!!!!!!!!!!

s دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:02 ب.ظ

خنده آدم ها همیشه از دلخوشی نیست . گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست . کاهی دل اینقدر تنگ میشه که گریه هم کم مییاره . یک حرف ساده هم گاهی چقدر غم مییاره افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد... برای آنچه از دست رفته آه میکشیم

میدونی بعضی از اوقات اون ضربه ای که بهت وارد میشه اونقدر کشنده اس که وقتی کم میاری فقط میتونی بخندی همین!!!!
ربط داشت؟؟؟!؟!!!

... فکرکنم نه!!!!! D: D:D:
اما نوشته ی تو باحال بود

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:38 ق.ظ

اوه اوه!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ب.ظ

اگر خداوند یک آرزوی انسان را برآورده میکرد من بیگمان دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن من را آنگاه نمیدانم براستی خداوند کدامیک را میپذیرفت؟

چه جلب!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد