the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

خدایا به امید تو

هاهاها

نظرات 72 + ارسال نظر
۰۰:۰۰ شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:04 ب.ظ

آقاجون تولدت مبارک خدایا به ما بهمنی ها وعزیزانمون لیاقت یاری اماممون رو بده به شما بهمنی های با مرامم این عید بزرگ رو تبریک می گم

الهی نظر خود بر ما مدام کن و این شادی خود بر ما تمام کن ، مرا بر داشته ی خود نام کن ، بوقت رفتن بر جان ما سلام کن ، صدیقان از گناه پشیمانند واز طاعت خجل ، عذر بر زبان دارند و تشویر در دل.
خواجه عبدالله انصاری

ای که شمشیر وفا بر سر ما آخته ای
دشمن از دوست ندانسته و نشناخته ای
من ز فکر تو به خود نیز نمی پردازم
نازنینا تو دل از من به که پرداخته ای
چند شب ها به غم روی تو روز آوردم
که تو یک روز نپرسیده و ننواخته ای
گفته بودم که دل از دست تو بیرون آرم
باز دیدم که قوی پنجه در انداخته ای
با همه جلوه طاووس و خرامیدن کبک
عیبت آنست که بی مهرتر از فاخته ای
هر که می بیندم از جور غمت می گوید
سعدیا بر تو چه رنجست که بگداخته ای
بیم ماتست در این بازی بیهوده مرا
چه کنم دست تو بردی که دغل باخته ای
سعدی


parazit شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:12 ب.ظ

سلام رستم! جون یادته بحث می کردیم و تو گفتی طوری می نویسم که هیچ کی منو نشناسه و من گفتم توی یه هفته من یکی می شناسمت حالا دیدی شناختمت

ا

رستم اونه؟

جان من!

واقعا دمش گرم

من که نفهمیده بودم!!!

چیچک شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:25 ب.ظ

وقتی جهان ازریشه جهنم و آدم از عدم
و سعی از ریشه های یاءس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده در حرف کفتار را به کفتر تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها و واژه های بی طرف مثل نان دل بست
نان را از هر طرف بخوانی نان است

نیمه شعبانو به همگی تبریک می گم من که خیلی این روزو دوست دارم خوش بگذره به همتون ما رو هم دعا کنید باشه ؟

لطفا در دعاهای امروزمان بهمنی ها را هم یاد کنیم.

مخصوصا برای رسیدن به سردر موعود !

آیسان(مثل ماه)ترکی یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:56 ب.ظ

آیسان جان تولدت مبارک

من از این لو دادن ها راضی نیستم آقای محمودی مواظب هر حرفی که می زنید باشید یا مسولیت قبول نکنید ویا صادقانه رفتار کنید اصلا دلقک یازی کار خوبی نیست هیچ می دانی با این کارت چه جروبحث بین گروه انداخته ای.....................

ببخشید
فکر کنم در مورد رستم و تهمینه ناراحتتون کردم

فقط اینو بگم که من سر قولم هستم و دیگه کسی رو تابلو نمیکنم
و کاری نمیکنم که بچه ها از اعتمادی که به من کردن و بلاگ دوباره دستم دادن- پشیمون بشن


ولی این رستمه تو نظرات نوشته بود که:
(البته به دلیل خراب نشدن جو گروه نظرشو تایید نکردم ولی کاش تاییدش کرده بودم - اگه پاکش نکرده بودم الان تاییدش میکردم تا ببینین این رستمه چی گفته بود)


خلاصه حرفش این بود که همتونو میزارم سر کار و هیچ کدوم هم نمیتونین بشناسینمون
و اینکه ما دو تا داریم به همتون میخندیم!!!

اینه که منم مشکوک شدم که این کیه؟
۲ نفرن؟

چند نفرن؟

ولی به نظرم راس میگه و ۲ نفرن

بیخیال دیگه گیر نمیدم.
به من چه


همین جا هم بگم رستم و تهمینه عزیز من کم آوردم و نشناختمتون
و وظیفه من هم اینه که فقط نظراتتونو تایید کنم. همین

خوش باشید
و به من بخندید منم میگم : هاهاها

۰۰:۰۰ یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:18 ب.ظ

الهی شادی نمی شناختم ، می پنداشتم که شادم ، اکنون مرا چه شادی که شادی شناسی را به باد دادم.

دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گردردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را
پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
در مشک و عود و عنبر و امثال طیبات
خوشتر ز بوی دوست دگرهیچ طیب نیست
گر دوست واقفست که بر من چه می رود
باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست
بگریست چشم دشمن من بر حدیث من
فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست

[ بدون نام ] دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:15 ق.ظ

من شدیداْ متاسفم در مور اون حرفی که زدم یکی دیگه باعث شد و یک مطلبی رو با اطمینان کامل به من گفت که خیلی حرصم در اومد من خیلی زیاد معذرت می خواهم هر چندشنونده باید عاقل می بود که نبود اگه منو می بخشی یا نمی بخشی بگو ولی در هر صورت من به خاطر ساده لوحی ام و این حرفام که به شما زدم خودمو نمی بخشم چی کار کنم که از دلتون در ارد اقا من رسماْ می گم غلط کردم (اخه یه نفر گفت یکی خود شمایین در مورد ننه من غریبم بازی ام منظورم بچه ها بود نه شما)من معذرت می خوام تورو خدا ...

میدونین همین کارای کوچولوموچولو آبروی یه نفر میبره؟
شخصیتشو زیر سوال میبره؟
اشکشو در میاره؟

روز قیامت هم همونیو که با اطمینان میگفت که من... به خدا معرفی کن
شاید من اشتباه میکنم ولی خدا که اشتباه نمیکنه
خودتو ناراحت نکنه خدا حق رو به حقدار میده. آنکس که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟؟؟ درست نیست؟

[ بدون نام ] دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:01 ب.ظ

سلام می خواستم یه خواهش ازت بکنم که تو یه ساعت مشخص که خودت تعیین می کنی نظرات رو تایید کنی تا ماهم بدونیم کی باید به وبلاگ سر بزنیم اگه بشه خیلی خوب میشه

چشم
چشم
رو پست امروز توضیح دادم
ببخشین
حق با شماست
درسته

[ بدون نام ] دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:55 ب.ظ

درست کاملاْ من بازم معذرت می خوام چون گناه اون نظر هنوز بامنه

نشناختم
شما؟
کدوم نظر؟
ببخشید که علم غیب ندارم!!!

ایسان(ماه پاره) دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:10 ب.ظ

1-اصلا گیریم رستم وتهمینه هر که باشند اصلا مهم نیست مهم این است که ما حرف دلمان را اینجا می زنیم چرا صبح تا شب دنبال این هستید که اسم دیگران را لو بدهید خواهش می کنم فقط خودتان باشید

2-می دانید بدی لو دادن اسها چه بود . اینکه ما می دانستیم پسر ها چه کسی هستند وپسر ها هم دختر ها را می دانستند این باعث می شد تا ما خودمان را به را حتی به کوچه علی چپ بزنیم وحرفهایمان را بگوییم ولی حالا.............

3-چرا می خواهید دوستا نتان را عقب نگه دارید شاید کسی نمی خواهد درسی را حذف کند ویا اصلا نمی خواهد ترم تابستان بردارد درسته که ما همکلاسی هستیم ولی نباید همه کار هایمان مثل هم باشد چه بخواهیم ونخواهیم ما در ترمهای بعد از هم جدا خواهیم شد ولی می تواند دوستی و اشناییمان سر جایش تا ابد بماند این مکان نیست که انسانها را پیوند می زند این کار دل است
چون من خودم اصلا دوست ندارم کسی به خاطر من عقب بماند می گویم

کمی تعجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کمی علامت سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابا من کی گفتم که باید(تکرار میکنم باید) همه یکنواخت عمل کنیم!!!

من میگفتم اگه با هم یکی باشیم بهتره و البته اجباری هم در کار نیست.


و اینکه رستم خودش داره منو تحریک میکنه و هر روز تو نظرات میگه که: اگه فهمیدی من کیم؟

و. اینکه : بله اگه منم بودم میگفتم که : ما همه اسمارو قبلا میدونستیم. هاهاها-- مسئله چون حل شود آسان شود!!!

و اینکه الان هم میتوانیید خود را به همان چیز بزنید ( منظورم کوچه علی ایناست!)


خوش باشید.

چیچک دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:19 ب.ظ

سلام بهمنی های معروف که به خودمون افتخار می کردیم اینه اون اتحاد و صمیمیت ؟؟ ای ول بابا ...
بسه دیگه کی می خوایید تمومش کنید اون قدر حرفای تکراری شنیدیم دیگه خسته شدیم آدم دیگه دلش نمی خواد بیاد وبلاگ حالا یه بار یه اشتباهی شده
آیسان عزیز فکر می کنم مشکلمون روز شنبه حل شد دیگه دلیلی نداره که به کسی توهین بشه خواهشا"دیگه تمومش کنید
لطف می کنید برنامه امتحانی تابستونو رو وبلاگ بزنید من ندارم

راس میگه دیگه حالا یه اشتباهی بود و گذشت( البته اگه اشتباه از شما بود قضیه فرق داشت. هاهاها) ول کنین بابا


و اینکه امروز زدم رو پستا ( برنامه رو میگم)

زین کازاما دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:22 ب.ظ

سلام چرا اسمارو پاک کردین من مسافرت رفته بودم واسه همین می خواستم امروز به جواب کنجکاوی هام برسم اه حیف شد.البته اینو بگم دوست عزیزم اولین روز منو در جریان گذاشتن و من هم خیلی ناراحت شدم.واسه اینکه به خاطر علاقه ای که به شخصیت اسمم دارم عاشق اسمم هستم حالا که لو رفت دیگه نه با این اسم نه با اسم دیگه ای نظر نمی دم از طرفی هم خو شحال شدم که اونقدر اعتماد نکرده بودم که مثل خیلیا حرفای دلمو بزنم.به هر حال کارتون ارز طرف من قابل قبول نیست.البته اون کسی رو هم که اسممو لو داده نمی بخشم واسه اینکه می دونم اینقدر با هوش و بی کار نیستید که خودتون اسمم بفهمید/

غروب دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:04 ب.ظ

چقدر سخته چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز از کینه و نفرت بشی حس کنی هنوز دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد سرت و باز به دیواری تکیه بدی که یکبار زیرآوار غرورش له شدی
چقدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی
چقدر سخته وقتی دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوسش داری
چقدر سخته گل آرزوها تو تو باغ دیگری ببینی وهزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی گل من باغچه نو شدن مبارک

غروب دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:08 ب.ظ

سر از کار چشمات کسی در نیاورد

که هر کی تو رو خواست یه روزی بد آورد

غروب دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:09 ب.ظ

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم روزگاری نگران منو توست

روزگار آن است که گه عزت دهد گه خوار دارد

چرخ فلک از این بازیچه ها بسیار دارد

چرخ فلک از این بازیچه ها بسیار دارد

ساچمه دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:31 ب.ظ

خرزو خان بی اسم که در مورد ننه من غریبم بازی یه حرفهایی زده بودی معلومه که شنبه تو دانشگاه پیش ما ها نبودی چون همون جا یکی خودشو معرفی کرد و گفت که خیلی از کارش پشیمونه و این که می خواست از اقای محمودی معذرت خواهی کنه …پس بهتره دیگه این بحث و کش ندیم و همه دیگه بیخیالش شیم اما خوبه که قبل از این که یه حرفی رو بزنیم حرف هامون رو بسنجیم تا باعث ناراحتیه کسی نشیم.

۰۰:۰۰ سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:10 ق.ظ

از امروز تصمیم دارم نحوه مطالبم رو عوض کنم فکر کنم قبلی تکراری شده بود
کسی که تا به حال عمل اشتباهی انجام نداده ، هیچ کار تازه ای انجام نداده است . آلبرت انیشتن
معنای زنده بودن من با تو بودن است
نزدیک ـ دور
سیر ـ گرسنه
رها ـ اسیر
دلتنگ ـ شاد
آن لحظه ای که بی تو سر آید مرا مباد!
مفهوم مرگ من
در راه سرفرازی تو در کنار تو
مفهوم زندگی ست .
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو همیشه با تو
برای تو زیستن...

فریدون مشیری


آیا می‌دانستید: انسانهای امروزی بطور متوسط شش سال از عمرش را تلویزیون نگاه می¬کند و شش سا لش را هم صرف غذا خوردن می¬کنیم و یک سومش را هم می¬خوابد.

آره
کسی که تا به حال عمل اشتباهی انجام نداده ، هیچ کار تازه ای انجام نداده است . آلبرت انیشتن

میگم چرا همش کار تازه انجام میدم!!!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:28 ب.ظ

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:00 ب.ظ

نه اصلا اینجور که می گین نیست,اسم منو حتی نزدیکترین دوستم نمی دونست.دیدین گفتم با هوش نیستین.آخه من که بیشتر از یکی دوبار سر کلاس نیومدم.همه ی اطرافیانم هم می دونن اهل داد وهوار نیستم واصولا خیلی آرومم.این یکیش.بعدشم اون یکی دو جلسه هم که کلاس اومدم به قدری مشغله داشتم که فرصت نکنم اصلا نظر بدم چه برسد که یک ساعتی ام که واسه دیدن دوستام اومدم رو بیام جار بزنم که آره رفتمو چی خوندمو چی نوشتم.خیلی وقتا اصلا دوستام بهم می گفتن چه خبره.یه توصیه هم واستون دارم بهتره شما هم مواظب حرفایی که می زنین باشین در مورد اسمم هم اشتباه نکنین.من رو حرفی که زدم وایستادم.وآخرین حرفم اینکه فکر میکنم خبر نگاری ام واستون بد نیست.البته ببخشینا به خاطر استعداد و علا قتون واسه جوسازی و به هم زدن اوضاع می گم.

چیچک سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام پسته جونم خوبی؟ مثل اینکه من یه معذرت خواهی بهت بده کارم (از ته ته قلبم معذرت)
ولی من اصلا" منظوری نداشتم قبول کن که رفتارش درست نبود چون به هیچ کس اجازه نمی دم بهم توهین و بی احترامی کنه نتونستم تحمل کنم و به قول خودت نتونستم نیمه پر لیوانو ببینم البته فکر کنم نیمه پری وجود نداشت بعدشم مگه خودت نمی گفتی همه چیزو تموم کنیم خوب منم نمی خواستم یه دلخوری جدید به وجود بیاد به هر حال از همین جا داااااااااااااااااد می زنم
بازم معذرت می خوام

دنیز سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ب.ظ

مثل اینکه قرار نیست قضیه تموم شه دوست دارید جو سازی کنید ؟؟
من که جوابتونو به زین کازاما دیدم جا خوردم چه برسه به خودش کسی نیازی نداره خودشو به شما تابلو کنه این حرفتون یعنی این که ما یه مشت آدم عقده ای هستیم که دوست داریم خودمونو نشون بدیم و با این کارمون احساس وجود کنیم یه بارم تو نظرام گفته بودم کاش طوری رفتار کنیم که حرمت کسی شکسته نشه خانم اوجاقی جزچند بار تو کلاسا شرکت نکردن اون چند بارم هیچ حرفی در مورد بلاگ نزدند واقعا" متا"سفم دیگه دارید همه چیزو به هم میریزید شما هر چی دلتون خواسته گفتید بعدشم معذرت خواهی کردید یعنی چی ؟

پسته سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:32 ب.ظ

سلام این فقط و فقط یه شوخیه فقط خواستم دور هم باشیم D:d:D:D:D:D: لطفا جاخالی بدین بهتون بر نخوره.
آموزش زبان ترکی در 3 ثانیه
1- هرگاه حرف ب ساکن قبل از ر بیاید جای آنها عوض می شود:

مثال: کبریت <-- کربیت تبریز <-- تربیز


2- حرف گ در اول کلمه ق و در سایر موقعیتها ج ادا میشود:


مثال: گازوئیل <-- قازوئیل تگرگ <-- تجرج کامپیوتر <-- قامپیوتیر


3- گاه حرف ه در آخر کلمه به ی و در برخی انواع گویش به صدای او تبدیل میشود:


مثال:

گوجه فرنگی <-- قوجی فرنجی (یا همان گیرمیز بادمجان)

ماهی تابه <-- مایتابو


4- صدای ق به صدای گ و حرف گ در اول کلمه با صدای ق ادا می شود. در برخی موارد ق حذف میشود:


مثال:

قند <-- گند

گلابی <-- قلابی

آقای رئیس <-- آی رئیس


5- گاه حرف ی بعد از حرف با صدای کسره با صدای و تلفظ میشود:


مدیر<-- مدور


6- بعد از حروفی که در کلمه با صدای کسره ادا میشوند یک ی اضافه میشود:

مثال:


مثال <-- میثال

ابتدا <-- ایبتیدا

چراغ <-- چیراگ


3- حرف ک هیچگاه با صدای ک ادا نشده و بسته به موقعیت حرف در کلمه، موقعیت کلمه در جمله، نوع وضع عصبی گوینده، محل تولد گوینده، وضع آب و هوا و ... با صدای ش خ چ ق ادا شده و گاه اصلا ادا نمی شود:


مثال: من به تک تک سوالات شما پاسخ خواهم داد <-- من بی تشتچ سوالات شما پاسخ خواهم داد.

مرتیکه کثافت درست رانندگی کن <-- مرتیچه چثافت درست رانندجی قن

سلام آقای دکتر <-- سلام آی دتر

زبان بیسیک <-- زبان بیسیخ

چکار می کنی؟ <-- چخار موقونو ؟


4- معمولا افعال در حالت اول شخص به صورت دوم شخص بیان میشوند.

من با شما نبودم <-- من به شما نبودی !


5- ضمیر ملکی متصل دوم شخص به صورت سوم شخص بیان میشود:


حالت خوبه ؟ <-- حالش خوبی ؟

ای ول تا حالا دقت نکرده بودم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تهمینه سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:47 ب.ظ

اگر کفر نباشد باید بگویم نه تنها عشق, نه تنهاحقیقت,نه تنها زندگی بلکه خداراباتوفهمیدم.باتو به درک معانی رسیدم که اگر نبودی,شایدهیچ گاه لمسشان نمی کردم.تو نه درکتاب های درسی ام بودی ونه لابه لای رمان های قصه ها.تو نه در نصیحتهای مادرم ونه درتحکم های پدرم.تو هیچ جا نبودی و همه جابودی.

تقدیم به رستم

مادر ره دوست نقض پیمان نکنیم گرجان طلبید دریغ ازجان نکنیم دنیا اگر از زیبا رویان لبریز شود ما پشت به دوستان قدیمی نکنیم رفیق ها چه نامرد شده اند یادی هم از مابکن.

تقدیم به دوستانم که یادی ازما نمیکنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد