the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

ج ۵

من

نظرات 110 + ارسال نظر
mi mi یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:49 ق.ظ

راست می گی آقا یا خانم 365.منم خیلی وقته به این نتیجه رسیدم خوشحالم هستم که اطرافیانم رو خیلی زود شناختم.کار دنیا همینه.ما اولش خیلی تخیلی فکر می کردیم ولی باید واقع نگر باشیم.

شاید هر دو تا دیدگاهت که اینجا گفتی اشتباه باشه... به این فکر کردی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

مردمک دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:51 ب.ظ

سلاااااااااااااام
بالاخره cace من بعد از انجام یه سری آزمایشات تخصصی و فوق تخصصی دوباره
متولد شد...
....
....
وحدس می زنم شبی مرا جواب می کنی
وقصر کوچک دل مرا خراب می کنی
سرقرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برا ی رفتنت عجب شتاب می کنی

به به سلام مردمک جون افرین به تو اینقدر پشتکار داری... حالا
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست!!!!

چیچک پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ب.ظ

سلام بچه ها من که هر چی داد می زنم کسی جوابمو نمی ده به جز خانم کلانتری یعنی با من موافق نیستید که دوباره جمع صمیمی گذشته رو داشته باشیم بابا یه چیزی بگید دیگه
با یه سری از بچه ها تصمیم گرفتیم بعد از اینکه دوست گلمون خانم شفقتیان کاملا خوب شدن یه برنامه بذاریم برای کوه موافقید دیگه نه؟

اره والا موافقیم... اما فدات شم اون موقع که خ.شفقتیان پاشو باز کنه چله ی سرماست میریم کوه قندیل میبندیما از من گفتن بود d:
اما اگه بچه ها پایه ی یخ زدن باشدن منم هستم d:D:

[ بدون نام ] جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:47 ق.ظ

وحدس می زنم شبی مرا جواب می کنی وقصر کوچک دل مرا خراب می کنی

سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی

به خا طر تو من همیشه با همه غریبه ام تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی

وکاش گفته بودی از همان نگاه اولت که بعد من دوباره دوست انتخاب میکنی

مرسی دمتون گرم

tanha41 جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:49 ق.ظ

من پیشنهاد می کنم برای بزرگداشت فروغ فرخزاد در دانشگاه درخواست همایش بکنیم

اول این که چه روزی هستش؟؟؟؟؟ من که هر چی تقویم رو بالا و پایین کردم و گشتم چیزی پیدا نکردم (عجب لطفی دارن اینا به فروغ)!!!!!!
دوم هم اینکه اره من یه نفر که موافقم اما به شرطی که بقیه بهمنی ها هم موافق باشن ... اگه همه موافق باشن میتونیم یه کاری بکنیم

ایسان(ماه پاره) جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:15 ب.ظ

سعی کنید کارهای خصوصی مثل وبلاگ رفتن را در وبلاگ مطرح نکنید

عزیزم به نظر من این مساله موضوع خاصی نیست و این که اصلا خصوصی هم نیست !!!!!!

مردمک جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:40 ب.ظ

رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی به جز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
... ...
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
... ...
--------------------
۱.میشه علی الطلوع نرفت کوه و مثلا ۱۱ رفت.
۲.عالیه. ولی نخوایم که واسه فروغ بزرگداشت بگیرن بخوایم واسه بزرگداشت فروغ
کمکمون کنن.یعنی خودمونم نقش داشته باشیم(فروغ ۲۴ بهمن بال گرفته و پر زده)

واقعا که شعر قشنگی از فروغ نوشتی دستت درد نکنه ...
۱.بله میشه ۱۱ رفت و یخ زد و شاید هم یخ نزد و زنده موند!!!!
۲.اره البته اینم خوبه اما من تا اونجایی که یادم می اد خیلی ها با شعر فروغ مخالفن اما خب به امتحانش می ارزه ... خب باید چی کار کنیم؟؟؟؟؟ کسی نظری نداره که کجا باید بریم با کی باید بحرفیم؟؟؟؟!!!!

نوا شنبه 27 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:29 ب.ظ

منم با تنها41 موافقم برگزاری این همایش های هنری هم لازمه

خب شما هم نظری در مورد چگونگیش نداری؟؟؟!!!

الف ب پ ت ث ج.................ن دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:57 ب.ظ

تازه ها از رادیو امروز:دانشجویان مهندسی صنایع(بهمن) پیام نور زنجان بازهم ثابت کردند که خواستن توانستن است.بله بالاخره کلاس های کارگاه و نقشه کشی هم تشکیل میشوند.
(همزمانی اقتصاد عمومی و نقشه زیاد مهم نیست و حل میشه)
به امید پاسیدن این درسا...........(گروه مرکزی خبر-مهر۸۷ )

به به دمتون گرم ... اهان راستی یکی دیگه هم چند دقیقه ی پیش این خبر رو بهمن داد بابا چه گروهی هستن این بهمنی ها(چند تا پپسی باز کردم )

MINOO چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ق.ظ


سلام
بهمنی ها.خوبین؟
می خواستم از تمام پرسپولیسی های کلاس بخوام که واسه تیم محبوبمون دعا کنن.می دونید که پرسپولیس امروز بازی داره؟
راستی تو کلاس کیا طرفدار پرسپولیس ان؟
پس ساعت 4/45 ورزشگاه ازادی. پرسپولیس-برق یادتون نره

اره بابا مگه میشه یادمون بره!!!! من که پرسپولیسی هستم بقیه رو الله و اعلم!!!!

مینو چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:59 ق.ظ

دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
زندگی سخت نیست ما سختش می کنیم.عشق قشنگ نیست ما رنگش می کنیم.دل هیچ کس از سنگ نیست ما سنگش میکنیم.واقعا چرا زندگی رو سخت می گیریم؟شاید بعضی از شماها اینجوری نیستین ولی من یکی انقدر زندگی رو سخت گرفتم که کم کم داره زندگی کردن از یادم میره.به نظر شماها چرا؟چراهمیشه دنبال بهتریناییم؟این روزا حرف دکتر شریعتی روزمزمه می کنم که میگه(لحظه هارو گذروندیم که به خوشبختی برسیم غافل از اینکه لحظه ها خود خوشبختی ان)دوست دارم به عقب برگردم ولحظه هایی که گذشت ومن قدرشو ندونستم دوباره سپری کنم اما این بار بهتر.می دونم که نمی شه.پس دوستای گلم قدر لحظه ها رو بدونین که خیلی زود داره سپری میشه........

اره!!!!! اگه گلو ی زندگی رو بچسبی گلوتو می چسبه تا خفت کنه پس بیخیال باش تا راحت زندگی کنی ....
این جمله از شریعتی رو هم یادت نره که بدبختی دقیقا در کنار خوشبختی ایستاده است (فقط کافیه یه ذره سرتو بچرخونی تا بتونی ۱ قدمی تو ببینی)
اما اره منم قدر لحظاتی از زندگی مو ندونستم و الان به ثانیه ثانیه ی اون موقع ها فکر میکنم ولی غصه نمی خورم سعی میکنم که بهتر زندگی کنم تو هم سعیت رو بکن

مینو چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ب.ظ

رفته بودم لب حوض تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در اب
اب در حوض نبود.ماهییان می گفتن هیچ تقصیردرختان نیست ظهر دم کرده وتابستان است........
تو اگر در تپش باغ خدارادیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی اب است

وای !!! عالی بود دمت گرم

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:48 ب.ظ

قرمزته
ایشالا قراره ببریم
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه

هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااا
۱-۳ بردییییییییییییییییییییییییییممممممممممم

Ghesmat چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:02 ب.ظ

امروز اسمونم داشت به حال من گریه می کرد (دیدید که)اخه فقط دیشب اون می دید که من دارم گریه میکنم !بعدشم نزدیکی های صبح دلش به حال من سوختو خودش شروع به گریه کرد.

اخی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پسته پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:49 ق.ظ

اینم یه متن هستش که اسمش مصاحبه با خداست ... یه نگاهی بهش بندازین چون واقعا جالبه

خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه کنی؟

پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید.

خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟

من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟

خدا جواب داد:

- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.

- اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند.

-اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.

- اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند.

دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت...

سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟

خدا پاسخ داد:

- اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.

- اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.

- اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.

- اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند.

- یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است.

- اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.

- اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

- اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند.

با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که به من دادید سپاسگزارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟

خدا لبخندی زد و گفت:

فقط اینکه بدانند من اینجا هستم... "همیشه"

m-a-.-.-.-.-a-. جمعه 3 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:36 ب.ظ

زندگی درک همین امروز است زندگی فهم نفهمیدن هاست
ظرف امروز پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز دریغش کردیم
اخرین فرصت همراهی ماست
---------بعد از کوفتگیهای روزهای پی در پی باران مرهمی بس مهربان بود بر زخم های سخت علاجم......

پس بهتره که این خنده ها و لبخند ها رو از همدیگه دریغ نکنیم و ....

sie news دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:28 ب.ظ

کلاس فیزیک جمعه(ّقای داداشی نیا ) تشکیل نمیشه

اخ جون ...راست میگین؟؟؟؟؟؟؟؟ جون من خبر تا چه اندازه درسته؟؟؟؟
اخه این چه وضع خبر دادنه اصلا سر و ته نداره!!!!!!!!

مینو دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:45 ب.ظ

هورررررررررررررررررررررررررررررررررررررا
دیروزم بردیم۳-۲
قرمزته.............................
برای باخت استقلال دعا کنیمممممممممممممممممممممممممم
حالا دستا بالا ...................................

والا من اون موقع دستام بالا نبود اما مثل این که دعا ها هم اثری نداشته و ما ها ضایع شدیم!!!!!!
داداش سیا ضایع شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ساز با وفا دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:44 ب.ظ

نت اول را برای شروع زدم .نت دوم را برای آشنایی .سوم را برای عشق .چهارم را برای دوست داشتن .نت پنجم را زدم چون عاشقت بودم .نت ششم رابرای فدا کردن خویش در راهت .و نت هفتم ........................................................................................نت هفتم را زدم چون دیگر دوستم نداشتی وعشق نابود شد و من ناگزیر سازم را شکستم و با خود عهد کردم دیگر هیچ وقت نخواهم نواخت!!!!!

اما عجب هنر مندی بودی ها!!!!!! افرین افرین!!!!!

۹ماهو۲۴روز سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:58 ق.ظ

از دریا پرسیدن عشق چیست ؟ گفت: خشکیدن ...........از گل پرسیدن عشق چیست ؟ گفت :پرپر شدن ............از زمین پرسیدن عشق چیست ؟ گفت : لرزیدن......................ازآسمون پرسیدن عشق چیست ؟ گفت : باریدن.............از انسان پرسیدن عشق چیست ؟ ناگهان ندایی از درونش گفت : جدایی!!!!!

اتفاقا از منم پرسیدن عشق چیست؟؟؟ گفتم کاریست مخصوص ادم های علاف و یا کله خراب !!!!!

tanha41 سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:45 ق.ظ

خدا کنه پیروزی به دست دوم سقوط کنه واستقلال قهرمان

درضمن من می دونم روز 15روز تولد فروغ وروز 24 روز مرگ فروغ است من دیوانه وار عاشق شعر های فروغ هستم واگر شعر فروغ بخوانم تا یک ماه شارژ هستم

در ضمن من پیشنهاد دادم خودمان برگزار کنیم با همکاری انجمن ادبیات

ودوباره ان شااله پیروزی سقوط کنه

فعلا که تیم ما داره میره بالا ((: :((
و این که این مطلب رو تو کلاس به بچه ها بگین تا وقتی هممون تو دانشگاه هستیم با همفکری همدیگه یه کاری بکنیم و با ادبیاتی ها هم بحرفیم.
راستی حتما واسه جلسه ی بعد یه سری از شعر های فروغ رو بخونین تا فول شارژ بیاین و برگه ی تغییر زمان کلاس تحقیق امضا کنین البته دستتون درد نکنه که اون روز رو سفیدم کردین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

۰۰:۰۰ چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:08 ق.ظ

سلام
ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد ؛ ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت ؛ ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت ؛ ای معطی بی فطرت و ای بخشنده بی منت ؛ عذرهای ما بپذیر و عیبهای ما مگیر



عشق تو ز دست ساقیان باده بریخت
از دیده بسی خون دل ساده بریخت
من زاهد خرقه پوش سجاده نشین
کز عشق تو می بر سر سجاده بریخت
«عراقی»

به به سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
چه عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دستتون ندرده بابت شعر عالیتون

Ghesmat چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:01 ق.ظ

دانشجو اگر عاشق شود بی پرده مشروط میشود چیزی شبیه حذف ترم با عشق ممکن می شود

بابا دمت گرم که گل گفتی!!!

tanha41 چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:33 ب.ظ

اگه نظر سنجی بود پس من هم حق اشتم نظر بدم من هیچ دشمنی با شما ندارم

واگه نا را حت شدید ببخشید( شما ودیگران )

اما در هیچ جای دنیا با زور رای نمی گیرند

در ضمن اقای مالکی هم به این ساعت دارند وخواستار تشکیل کلاس در صبح هستند

اخه من اومدم از همه پرسیدم و به نظر من شما هم اونجا بودید!!!!
منم نخواستم رای بچه ها رو با زور بگیرم اما خب منم یکی از دانشجوای اونجام و دوست دارم تو کلاس تحقیق شرکت کنم اما واسه بقیه چه فرقی میکنه ـمنظورم یه عده ی خاصیه ها)؟؟؟؟ مثلا یه عده میگن که نمی تونینن ناهار شون رو سر موقع نوش جان کنن خدارو شکر که همه دانشجوئن و دانش اموز امادگی و اول دبستان نیستن!!!
البته اگه زمان کلاس تغییر نکنه نکرده ؛ مهم اینه که من سعی خودم رو کردم اما خب ما ۴ سال با هم هستیم و مطمئنا با هم برخورد های دیگه ای هم خواهیم داشت... این طور نیست؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
در هر حال منم قصد توهین به کسی رو نداشتم
شرمنده
اهان حالا من یه سوال دارم میشه بگین مشکل اقای مالکی چی هست؟؟؟

کاراگاه گجت چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:51 ب.ظ

میشه به منم توضیح بدید چه اتفاقی افتاده؟(منظورم تغییر ساعت کلاس تحقیقه)

بله البته... راستش من ۵شنبه ها تا ساعت ۱۲:۴۵ کلاس دارم و کلاس تحقیق هم ساعت ۱۲ تا ۲ هستش من از بچه ها خواستم که اگه واسشون موردی نداره زمان کلاس از ۱ تا ۳ بشه اما یه عده ای مخالفنت کردن و گفتن که معده شون ضعیفه و ناهارشون نباید نیم ساعت هم دیر شه!!!!!!!!!!!
اما اقای قاسمی به این خاطر نامه رو امضا نکردن و گفتن از من نظر خواهی نکردین پس منم امضا نمی کنم همین!!!!!
اما احتمالا شما هم ۳شنبه سر کلاس نبودین تا از این جریانات با خبر باشین ...

کاراگاه گجت چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:25 ب.ظ

خیلی متشکرم.............خواستم یه خبر هم بدم که فردا(پنجشنبه) عروسی استاد کاوندیه به خاطر همین کلاس روز شنبه تشکیل نمی شه.خدا قسمت دانشجوهاش بکنه .

جان من؟؟؟؟؟؟ از کجا میدونین؟؟؟ خبر موثقه؟؟؟
راست میگی ایشالا خدا قسمت دانشجو هاش بکنه
اما این خبر رو من یه جایی هم شنیدم؟؟...اها اقای محمودی تو کلاس ریاضی گفتن در هر حال دستت درد نکنه
حالا تو کدوم تالار هست؟!!! d:d:

کاراگاه گجت پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:06 ق.ظ

بچه های آزاد می گفتن. تازه خودم هم کارت عروسیشو دیدم .با یکی از استادای دانشگاه آزاد آقای پیر محمدی ازدواج کرده .عروسی توی تالار ابریشمه.

جون من؟؟؟ نمیشه از کارت عروسیشون اسکن کنین تا تو وبلاگ بزاریم؟؟(اخه میخوام بدونم استاد سلیقه اش چه جوریه d: d: )
بابا امار
بابا حرفه ای

ایسان پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ق.ظ

من حق را به اقای قاسمی می دم چون ایشان راست می گن به خا طر هر چیزی نباید اعتراض کنیم

چرا؟؟؟؟ اگه اعتراض نمیکردیم الان اینجا نبودیم و باید منتظر می شدیم که کلاس هامون رو توی دی ماه و دم امتحانات تشکیل میدادن و این که اقای اهور و بقیه به این نوع اعتراض ها عادت دارن منم فقط و فقط تلاش کنم تا بتونم تو کلاس تحقیق شرکت کنم همین اگه یکی دیگه این مشکل واسش پیش می اومد من معده ام رو بهونه نمی کردم!!!!
اما خب دیگه .....

پسر هوس باز پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:48 ق.ظ

دوست نداشتم حرفی بزنم ولی به خاطر بعضی از نظرا مجبور شدم!
دیگه حالم از هرچی عشق وعاشقی به هم میخوره
به نظر من همه حق انتخاب دارن!
ولی ایا میتونن به احساس دیگران توهین کنن؟
اخه سخته احساس پاکت رو به یکی ابراز کنی بعد بهت بگه از همه انتظار داشتم بجز تو!

خب اره اینم حرفیه!!!

نیلوفر پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:52 ق.ظ

سلام ببخشید بازم مزاحمتون شدم من ورودی جدید صنایعم.حقیقتش من قبلا تو بخش نظرات از شما خواستم که با مدیر وبلاگ مشوق ایجاد sie حداقل برای یک بار هم که شده تو دانشگاه ملاقات کنم ولی شما گفته اید که شما اصلا ایشون نمیشناسید و توبلاگ ایشون این درخواست رو بکنم من 3 بار این کار رو کردم ولی ایشون هیچ جوابی ندادن. ایشون وبلاگ شمارو با نام دوست خوبم سعید لینک کردن شما که دوست خوب ایشون هستید خوب چرا می پیچونید.منتظر پاسختون می مونم.
ای که دستت می رسد کاری بکن

اولا این که من اسمم سعید نیست و این که حتی جنسیت هم با اونا فرق میکنه این از اولی

دومی هم این که اگه ایشون جوابی به ۳ نظر شما ندادن یعنی این که نه

سومی هم این که من نظر شما رو تو این جا گذاشتم و ایشون هم نظر شما رو دیدن پس اگه اقای سعید... جواب نداده یعنی این که نه

tanha41 پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:03 ب.ظ

ایا می دانید ایران چگونه به جام جهانی رفت

یکی بود یکی نبود یک روز شنل قرمزی در خانه نشسته بود که توسط پست نا مه ای به دستش رسید علی دایی اورا به تیم ملی دعوت کرده بودشنل قرمزی با چیدن مقداری فندق راهی کمپ تیم های ملی شد ولی اوبرای اینکه در تیم ملی فیکس بازی کند مقداری فندق به علی دایی رشوه داد وبا هم به توافق رسیدند ولیدر شب همان روز فرعون در خواب علی دایی ظاهر شد وگفت اگر شنل قرمزی رااز تیم بیرون نکنی اهرام مصر را روی سرت خراب خواهم کرد بنابراین روز بعد علی دایی هورتون را استخدام کرد تا شنل قرمزی را از تیم بیرون بیندازد واین گونه شد که تیم ملی در سال1996به جام جهانی صعود کرد


بچه ها یواش بخندید همسا یه ها خوابند ها ها ها ها ها

م...ک پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:17 ب.ظ

بس که دیوار دلم کوتاه است
هر که از کوچه ی تنهایی من میگذرد
به هوای هوسی هم که شده
سرکی میکشدو................میگذرد

پس بهتره دیوارش رو بلند تر کنی تا هر کسی به خودش این اجازه رو نده که بیاد و تو دلت یه نگاهی بهش بندازه و تلنگری بزنه و بره (البته شرمنده)

مینو پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ب.ظ

نمی دانم کدامین حس مرابه نوشتن این همه غم واندوه می کشاند شاید به این امید می نویسم که روزی این نوشته هایم با چشمانی زیبا وپرازاشک ودستانی گرم از یک عشق ابدی اما سرد ویخ زده ز بی وفایی روزگار ارامش این ورق هارابر هم زند.ارامش لحظه های تنهاییم را لحظه هایی که مساوی بامرگند وهمه ازمرگ من بی خبرند.............................

دیگه جایی رو نذاشتی واسه حرف های دیگه!!!

جسارت پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:54 ب.ظ

وای ما پسر هوسبازم داشتیم توکلاسمون؟اهان یادم رفته بود که همه ی پسرا هوس بازن(واقعیت تلخه...........)مثل اینکه یه بوهای تازه میاداز اونجایی که ما بهمنی ها علاقه مندیم از همه چی سردربیاریم تانفهمیدیم خودت بگو.............

نه همشون هوسباز نیستن این شرایط جامعه هستش که اون ها رو این جوری میکنه( اما خب خشک و تر با هم میسوزن)
نتیجه:
.
.
.
این یکی رو شما بگید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! D:D:D:

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:56 ب.ظ

GHSMAT

این اسمه؛ نظره؛ سوتی یا کلمه ای بر خواسته از ضمیر ناخود اگاه؟؟؟؟؟؟
اگه منظورت هم قسمته این جوری می نویسن:
ghesmat-GHESMAT

-m-.-.-.-.-.-.-k- جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 ب.ظ

گاهی به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد ولی دل، خوش کرده ام به پرتوهای گاه گاه که از روزنه های دیوار دل سرک میکشند وامید میبخشند به ناامیدیهای تمام عمر.
دل خوش کرده ام به نقطه نقطه ی شهر کوچکم که شاید روزی ..............
---------------------------------
ولادت حضرت معصومه و روز زیبای دختر مبارک باشه به تمام دخترا که هرگز اجازه ندادن معصومیتشون .............

خیلی بلا شدی ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مرسی روز تو هم مبارک عزیزم

دنیز جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ب.ظ

دختر آفرینش بی همتای خداست
روز دخترو به همه دخترا به خصوووووص خانم های مهندس صنایع ورودی بهمن تبریک می گم
بچه ها روزتون مبارک به همتون خوش بگذره

مرسی مرسی ممنون
بابا من یادم رفته بود مردمک که sms داد یادم انداخت
روز تو هم مبارک

شفقتیان جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ب.ظ

سلام خیلیاتون فکرمیکنید 365 منم نه من نیستم میدونم کی خودش فهمید اشتباه کرده من کاری نکردم ببخشید
هاهاه
اتاحالا احترامتونو نگه داشتم نمیخوام دهنموبازکنم
من یکی رو نمی بخشم اونم خودش خوب میدونست به ما2تا بدکرده باشه خیلی وقته دیگه توجمعتون نیستم بس کنید شبیه پیرزن ها
نمیخوام بابابعد2ماهاومدم بگم مابلاگ نمیایم بهتره زندگی منو ول کنید
بیاید بگید چی کارکردم اصلآ مهم نیست من دلم پاک توکلاس خیلیاروبخشیدم


فقط بدونید نوبت ماهم رسیده بودکه عوض دربیایم بخشیدم خداشاهد همه ی بدی هاست به من چیزی نشده شما...
گهی پشت به زینو گهی زین به پشت
خانمهای خواهشآبس کنید
اقایون من خاطرکسی خصوصآ من ازشما فاصله نگرفته کاراتون رنجونده بودتشون حالا دیگه خداروشکر همه چیبه خوبی وخوشی حل شد
دل مهربونی داره دوست خوبی هواشوداشته باشید

والا نمی دونم چی بگم!!!!
اما از یه اخلاق خیلی هاتون خیلی بدم میاد منظورم تو نیستی ها خیلی ها این و به من گفتن و خیلی هم ناراحت میشم اونم اینه که تا تقی به توقی میخوره همه میگن که ما دیگه وبلاگ نمیایم اصلا این وبلاگ رابطه هامون رو خراب کرده وخیلی چیز های دیگه... بابا اصلا این طور نیست یه مثلی هست که میگه اگه تو اتاقی بشینی و در رو قفل کنی و گناه نکنی هنر نکردی هنر مند اون ادمیه که بیاد تو جمع و مواظب باشه که نلغزه
دیگه از من گفتن بود حالا هر کسی هر رفتاری رو که دوست داره انجام بده
اما بهتره همه منظورم همه در معنای واقعیه مواظب کاراشون باشن تا باعث رنجش کسی نشن هر کسی هر حرفی داره بهتره تو روی طرفش بزنه نه این که پشت کامپیوترش قایم شه!!!!!!

(خ.شفقتیان عزیز تو این حرفا روی صحبتم با شخص خاصی نبود منظورم همه بودن)

کپک (kapak) جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:24 ب.ظ

وقتی که هیچ چیز نداری

وقتی که دست هایت

ویرانه هایی هستند بی هیچ انتظاری

حتی بی هیچ حسرتی

دیگر چه بیم انکه تو را افتاب و ماه ننوازند؟

وقتی میعادی نباشد رفتن چرا؟؟؟؟؟؟؟

دکتر شریعتی




دمت گرم . الحق که باحال و پر محتوا بود

فسقلی جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:41 ب.ظ

از همه اندوهگین تر...

شخصی است که از همه بیشتر می خندد.

ژان پل سارتر

دقیقا!!!!!!!!!!!

snake جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:23 ب.ظ

تقدیم به همه ی قرمزها بازی ضلیع دیروز کریم باقری رو به همتون تسلیت می گم.البته اونم تقصیری نداره سنش گذشته دیگه.امروز بهتون نشون می دیم بازی یعنی چی......................

اتفاقا واسه همین بازی های باحالشه که دوباره قراره به تیم ملی دعوت شه دیگه!!!!!! حالا گهی زین به پشت و گهی پشت به زین !!!!!!!

اهان در ضمن جوجه رو اخر پاییز میشمرن d:D:D:

[ بدون نام ] جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ب.ظ

بله امروز روز زیبای دختر بود .دختری که اونقدر پیش خدا جون عزیز و با ارزشه که هیچ پسری این اجازه رو نداره که توی کوچه وخیابون و محیط کار و دانشگاه ازش.....................................ولی ؟؟

اره راست میگی اما یه موضوعی هم هست اونم اینه که بعضی وقتا یه سری از دختر خانوم ها یه سری کار هایی رو میکنن و باعث میشن که در موردشون یه جور دیگه برداشت کنن و نمیشه گفت که باعث لغزش و انجام یه سری از کارها پسر هان یا دختر ها !!!

P/S شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ق.ظ

سلام. از اونجایی که 99/99% مردم عاشق دو تیم قرمز و آبی هستن و امروزها تب فوتبال تو وبلاگ بالا رفته و من از اونجایی که دو تیم قرمز و آبی رو دوست دارم( ولی در کل قرمز یه چیز دیگست) با اسم P/S که مخفف اسمشون نظر می دم. راستی برد افتخار آمیز خودمونو تو مسابقه فوتبال با تیم مهری ها ( صنایع ورودی مهر) که دیروز بر گزار شد و با نتیجه 7-0 تموم شد به عموم بهمنیها تبریک می گم

اره راست میگی دمت گرم اصولا قرمز یه چیز دیگست
به به افرین مرحبا تبریک میگم .
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست
راستی مسابقه کجا برگزار شد؟؟؟؟؟

P/S شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:19 ق.ظ

اری، اغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

دقیقا!!!!!
گرچه پایان راه نا پیداست .... که همین دوست داشتن زیباست

[ بدون نام ] شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:49 ق.ظ

گریه مکن که سرنوشت گر مرا از تو جدا کرد عاقبت دلهای ما با غم هم آشنا کرد ای شکسته خاطر من روزگارت شادمان باد ای درخت پرگل من نو بهارت ارغوان باد ای دلت خورشید خندان سینه ی تاریک من سنگ قبر آرزو بود آه سنگ قبر آرزو بود آنچه کردی با دل من قصه ی سنگ و سبو بود من گلی پژمرده بودم گر تو را صد رنگ وبو بود

مینو شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:02 ب.ظ

قرمزتهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
ما اعتماد به نفسمون بالاست.................................

دمت گرم دمت گرم
راست میگی قرمزتهههههههههههههههههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

snake شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:44 ب.ظ

بازی رو حال کردین جوجه ها شو شمردین ... ها ها ها

باشه ما که قراره اخر فصل بشمریم اما مثل این که شما دچار توهم شدین و از حالا شمارش رو شروع کردین!!!!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 ق.ظ

یادت باشه اگه یه روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنشه ؛چشماتو ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه رو به خاطر بیار ؛ اگه چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری .

...!!!!

tanha41 یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ق.ظ

ما همه فکر می کنیم که از دماغ فیل افتاده ایم به پسر ها توهین می کنیم می گوییم انها هوس باز هستند اما ایا این حرف واقعیت دارد؟

پس خجالت بکشید بعضی وقت ها کارهایی میکنید که خجالت اور است

وبعدا می گویید که بعضی ها نظم کلاس را به هم می زنند .. نمی دانم به ما توهین می کنند ایا خوب است به 15 نفر پسری که در کلاس هستند تو هین کنیم همیشه از یک چیز جزیی نمی توان کل را نتیجه گرفت

راستیتش اگر از من بپرسید من می گویم شما خواهران من هستیدو من برادران

شما وبرادر و خواهر حق ندارند عاشق هم شوند(چون محرمند) پس لطف کنید به احساسات خودتان غلبه کنید وعشق بازی را کنار بگذارید تا وقتی شکست خوردید دیگر به پسرها توهین نکنید .


در ضمن باور کنید برای ما زود است که عاشق هم شویم

این نظر من بود حالا من شما را به چشم خواهر می بینم ان هم خواهر واقعی حتی حاضرم شما را خواهر خطاب کنم اما شما.......


برای تمام خواهرانم

اتمام حجت می کنم که دیگر کسی در این وبلاگ کسی به کسی توهین نکند وگرنه چنان برخوردی می شود که از پشیمانی بترکد



عده ای از پسران



خب اول از این که اون طرف خودش خودش رو هوس باز خونده بود این از اولی که خشک و تر با هم میسوزند ... البته از هر طرف و گروهی فرق نمیکنه دختر یا پسر شما میتونین کسانی رو پیدا کنین که کاراشون خجالت اوره

در این مورد که زوده بله موافقم اما خب چه میشه کرد ادم میتونه مردم و نصیحت کنه و نظرشو بگه اما این که حرفش رو تحمیل کنه و بگه که حتما من درست میگم این اشتباهه ...
اگر هم عده ای از پسران این متن رو نوشتن باید اول با کسی که اسم خودش رو هوس باز گذاشته برخورد کنن بعد برن سراغ بقیه ....

پسر هوس باز دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:22 ب.ظ

رفیق من سنگ صبور غمهاس به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیچکی نمیفهمه که چه حالی دارم چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم ودلزده از لیلیا خیلی دلم گرفته از خیلیا
چه عجب یکی پیداش شد از حیثیت آقایون دفاع کنه
تنها ۴۱ عزیز الان خیلی بیشتر ازت خوشم میاد
برای من که دیگه اصلا مهم نیست خانوم ها در مورد من چی فکر می کنن
فقط به خاطر آقایون کلاس مینویسم
در جواب جسارت باید بگم به قول یکی از دوستام:
کافر همه را به کیش خود پندارد
در جواب مدیریت وبلاگم باید بگم که من فقط به خودم گفتم هوس باز و از بقیه آقایون کلاس هم مطمئنم که مثل من نیستن
این جسارت بود که ترو خشک رو با هم سوزوند
پس اگه قرار با کسی برخورد بشه اون جسارته نه من!

به نظرم من باید از خودم دفاع کنم:
من که گفتم : ؛ همشون هوسباز نیستن این شرایط جامعه هستش که اون ها رو این جوری میکنه ؛
در این مورد یه ذره حق با منه چون جامعه به اقایون شرایط زیادی واسه مانور داده و خانوم ها رو از هر جهتی محدود کرده پس ممکنه که یه عده ای از نفسشون پیروی کنن تو جایی که کمتر قانونی دست و پاشون رو میگیره!!!!!!
خب
دوم هم این که من منظورم از ادم هایی که کاراشون شرم اوره منظورم شما یا کس دیگه ای نبود (من اصلا شما ها رو نمیشناسم) من فقط میخواستم بگم انجام کار خجالت اور مخصوص هیچ گروه ؛صنف یا جنسیت خاصی نیست همه و همه میتونن و اشتباه کنن !!!!
من نه کار جسارت و نه کار شما رو نه تایید میکنم نه تکذیب از نظر من شما دو تا ادمید و تفکرات خاص خودتون دارید اما باید از طرف خودم بگم که من قصد رنجوندن هیچ کدومتون رو نداشتم اگه حرف من باعث ناراحتی شما شده شرمنده ...
اهان یه چیز دیگه ای رو هم باید بهتون بگم که ماها هیچ فکر خاصی در مورد هیچ کدوم از اعضای کلاس چه پسر و چه دختر نمیکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد