the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

سلام اوس کریم ... با اجازه ... !!

سلااااااااااام بهمنی های عزیز دل


قربون دو چشم ناز هممممممممتوووووووووووون 


لطفااز این به بعد توی جلد 17 نظر بدین ...




مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

نظرات 134 + ارسال نظر
آلفرد جمعه 1 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ب.ظ

وقتی گنجشکان می روند درختان غمگین می شوند برگها دلتنگ می شوند برگها می گریند زرد می شوند و می ریزند پس پاییز گناهی ندارد...........
.
.
.
.
.

درسته !! اینم سخنی است ...

خیلی جالبه ها !~!
۱۰۰٪ بی گناهه !! شهادت بدیم ؟؟؟!!

Helen جمعه 1 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ب.ظ

من با عشق آشنا شدم

و چه کسی این چنین آشنا شده است ؟

هنگامی دستم را دراز کردم

که دستی نبود.

هنگامی لب به زمزمه گشودم ،

که مخاطبی نداشتم.

و هنگامی تشنه ی آتش شدم ،

که در برابرم دریا بود و دریا و دریا.....!

« دکتر علی شریعتی »

به به ... سلااام هلن جون خانوم ...
ای بابا !!
نیستی ای دوست ؟؟؟؟!!!
می خواستم همین جا بابت اون قضیه ازت معذرت خواهی کنم ... باید ببخشی منو ... شرمنده ... بایدم حواسم می بود ... بازم بخشید ...


اخی ... اهی من بمیرم ... دریا !! در یا !!! دریا !!!!
اما شاید واسه ی خیلی از ماها همین دریا بهترین گزینه باشه !!

امپراتور شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:24 ب.ظ

"بزرگترین کشف نسل من این است که

انسانها می توانند با تغییر دادن نگرش ذهنی خود،

زندگیشان را تغییر دهند." ویلیام جیمز



مرسی .... با اجازتون زدمش رو پست ...

ابلیس شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:14 ب.ظ

سلام...

بزرگترین متهم تاریخ کسی است که نمی دونه قلبش واسه کی می تپه .



عمریست که ویران شده ام ، ساکت و سرد و پریشان شده ام ، تا تو آیی و مرا دریابی ، من اسیر شب طوفان شده ام .



چه کنم تو سلطان جهانی و من درویش خرابات ، تو ارباب وفایی و من نوکر ارباب .



اگر بدانی چقدر سخت است یاد بودنت در عمق وحشت نبودنت ، مرا هرگز اینگونه رها نمی کردی .



وقتی کسی به دل نشست ، نشستنش مقدس است ، حتی اگر نبینمش ، همین برای من بس است .



گرچه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم ، دل به پیامی که نمیدی بستیم .




دلم با عشق تو عاشق شد ، تمام لحظه هایم بهترین شد ، ولی بی مهریت کار دلم ساخت ، دل تنهای من تنهاترین شد .




دوست داشتن همیشه گفتن نیست ، گاه سکوت است و گاه انتظار .




وقتی عاشق می‌شیم تلاش می‌کنیم چاردیواری آدما رو بشکنیم بریم تو. یادمون میره، چیزی که عاشقش شدیم همون چهارتا دیوار بوده، نه آدم توش .




فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند. دیروز با خاطراتش مرا فریب داد فردا با وعده هایش مرا خواب کرد . وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود .



می دونی چرا بین انگشتان دست فاصله هست؟ چون یه روزی یه دستی پیدا می شه که این فاصله رو پر کن .




آنچه کرم ابریشم، تا پایان دنیا می‌پندارد، در نظر پروانه، اغاز زندگیست .



فرشتگان از خدا پرسیدن: خدایا تو که بشر رو انقدر دوست داری چرا غم را آفریدی ؟ خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفریدم چون این مخلوقه من تا غمگین نباشه به یاد خالقش نمی افته .




اگر کتاب زندگی چاپ دوم می داشت هرگز نمی گذاشتم که اینقدر غلط چاپی داشته باشد .



به او گفتم غمگین ترین ترانه را برایم بخوان چشمهایش را بست و آرام آرام گریست .



بجای دسته گلی که فردا در قبرم نثار می کنی امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن به جای سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی امروز با تبسمی شادم کن به جای متن های تسلیت که فردا برایم می نویسی امروز با یک پیغام کوچک خوشحالم کن من امروز به تو نیاز دارم نه فردا.



بعضی کلمات همانند سکه بر اثر زیادی استعمال ساییده می‌شوند و نقش و نگارشان محو می‌شود، آزادی هم یکی از این کلمات است.



مثل خردمندان فکر کنید اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنید . «ویلیام بولریتس»



اینگونه زندگی کنیم: ساده اما زیبا، مصمم امابی خیال، متواضع اما سربلند، مهربان اما جدی، سبز اما بی ریا، عاشق اما عاقل.



دستم بوی گل می داد. مرا به جرم گل چیدن گرفتند و محاکمه کردند هیچ کس با خود فکر نکرد که شاید من گلی کاشته باشم .

علیک سلام ...
به جون ِ خودم اون یه مورد نادونه که نمیدونه !!! اخه مگه میشه ادم ندونه !!!!!!! خنگه هاااا !!!


حالا حکم چیه اگه واستی و انتظار و بکشی و نگی و طرف یارو ِ تا اخر نفهمه ؟؟!!!!!!!!!! اون موقع چیه ؟؟؟؟!!

واقعا !! ما ادمها تو موقعی که زنده ایم فراموش میشیم ... وای به حال ِ ...!!!

ا خی !!! راست میگی ها !! چشم توجه میکنیم !!

۰۰:۰۰ یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:48 ق.ظ

یک بار، یک بار، و فقط یک بار می توان عاشق شد؛ عاشق زن، عاشق مرد، عاشق اندیشه، عاشق وطن، عاشق خدا، عاشق عشق ... یک بار، فقط یک بار. بار دوم شوق تصرف، جای عشق به انسان را می گیرد؛ خود نمایی جای عشق به وطن را، ریا جای عشق به خدا را ... یک بار، یک بار، و فقط یک بار. در عشق، حرفه یی شدن ممکن نیست – مگر آنکه به بدکارترین ریاکارِ تن پرستِ بی اندیشه تبدیل شده باشیم.

باید فکر کنم !!!

به نظر درست میاد !! اما بازم فکر کردن جایز است !!!

۰۰:۰۰ یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ق.ظ

راستی این صفر ها اصلا به اسموتون نمیاد !!!!
۰ اینا مرغوب تر و بهترن !!!!

ای که گفتی یعنی چه؟؟؟

اهان ... توی اون نظر قبلی صفر هاتون با همیشه فرق میکرد از این ضفر تپلی خپلا بودن ...
00:00 اینا رو میگم !!!!
میگم که این ۰ ها مرغوب ترن ...

هیی هیی هیی ... همین !!

fereshteh یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 ق.ظ http://fereshteh-iut.persianblog.ir

khodafezz (az in sheklaka ke dast tekon mide)

اول که خوندم خیلی جا خوردم ...

اما وقتی وبلاگت رفتم و دیدم متوجه شدم !! فکر کردم قهر کردی ...

ایشالا که موفق باششی ... توپ بخون و سیستم حال گیریه استادا عمل کن !!!

شیییییییییررررررررررررررررررررهه ... هوراااا
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!!
(سرخوشما !!)

آلفرد یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:53 ب.ظ

)-:

بلی ... چرا ؟؟؟!!!

دوزخیان(همای) یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:19 ب.ظ


از عمر بسی رفت که ما هیچ ندیدیم

افسوس که این راه به بیهوده بریدیم

از شست کماندار قضا با همه تدبیر

چون تیر خطا سرکش و مستانه رهیدیم

به بیراهه زدیم و گمراه شدیم !!!!!
کاش میرهیدیم !!
اوووخ ... برخورد کرد !!!!
بعدش؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
...
تموم شد !! کجا ؟؟؟؟؟؟؟؟!!

آلفرد دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ق.ظ

وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله نکن! خاموش باش قرنها نالیدن به کجا انجامید؟ تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی

بلی !! موافقم نود و شصت درصد !!!
البته با کمی تغییر !! و شایدم برداشتی کمی تا قسمتی ابری از سخنان دکتر جونم !!!!!

آلفرد دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ق.ظ

به آسانی در یک دقیقه می توان یک نفر را خرد کرد، می توان در یک ساعت یک نفر را دوست داشت، می توان در یک روز عاشقش شد، اما یک عمر طول می کشد تا بتوان یک نفر را فراموش کرد !!!!!!!!!

خودمونیما !! خیلی در مورد ادمای این دنیا صدق نمیکنه !!!!!

اوووفف !! اونم تو این روزگار !!

پسته دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:17 ق.ظ

هیی هیی هیی ... وای ... خیلی این اهنگ سقا خونه بامزس ... هیی هیی هیی ... اونم صبح !!!

دیشب اومدم خونتون نبودی
راستشو بگو کجا رفتی
یادته قول دادی قالم نظاری
هی واسم عذر و بهونه نیاری
راستشو بگو کجا رفته بودی

به خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم

دروغ نگو ، دروغ نگو ، دروغ نگو تو رو به خدا گولم نزن
بهم می گن پشت سرت از مرد و زن
تو رو با رقیب من دیده ان تو جاجرود که با او گرم سخن نشسته بودی لب رود
تو رو با رقیب من دیده ان تو جاجرود نشسته بودی لب رود

دروغ میگن دوروغ میگن دیگه از این حرفا نزن
به خدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم

چرا رفتی و قالم گذاشتی
مگه با دیگری وعده داشتی
چی می شد اگه پیشم می موندی منو انتظار نمی نشوندی

دیشب اومدم خونتون نبودی
راستشو بگو کجا رفتی
یادته قول دادی قالم نذاری
هی واسم عذر و بهونه نیاری
راستشو بگو کجا رفته بودی

به خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم

به خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم

نیپون کوکو دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ب.ظ



خسته شدم از زاویه ی ۶۵ درجه ی شمال شرقی حرفهایم...
...
...
نکند اعتبار دوستیمان ربطی به اعتبار گوشی مان داشته باشد؟؟؟؟؟؟

جیگرم مسافران دیدی ؟؟!!!!

یعنی چی ؟؟!! دوزاریم دولاست !! نیوفتاد !!!!

هیی هیی هیی !!!
چه گده باحال !!!! الله و اعلم !!

ابلیس دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:04 ب.ظ

سلام...


وفای شمع را نازم که بعد از سوختن

به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد

نه چون انسان که بعد از رفتن همدم

گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد
..........................................

بود شمعی در غم پروانه ای

روشن و تنها به فکر چاره ای

شاپرک پروانه ای در فکراو

آتشی در جان او افکنده بود

درد پروانه ز درد شمع بود

شمع هم از درد پروانه فروزان گشته بود

........................................

اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است

اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است

اگر عاشق شدن یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است.




هیی هیی هیی ...
ببخشیدا !!! یاد یه خاطره ی خیلی بامزه افتادم !!!
این خط اخر رو خوندم !!!!!!
خیلی باحاله !!!
اگر عاشق شدن یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است ... هیی هیی هیی !!

امپراتور دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:17 ب.ظ

عجب رسمیه رسم زمونه

خونه مون عیدا پر مهمونه
می رن مهمونا از اونا فقط
آشغالِ میوه به جا می مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !
جعبه خالی ِ شیرینی هنوز
گوشه ی طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه
می رن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه !
از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته توی قندونه ؟!
قند نصفه ی عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه !
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه ی دندون به جا می مونه !!
پسته ی خندون ، بادوم شیرین
فندق در باز ، مال مهمونه
« پرسید زیر لب یکی با حسرت » :
که از این آجیل، به غیر از تخمه،
واسه ما بعدها چی چی می مونه ؟

لامسبا !!! به قول رکت انگولار عین جاروبرقی کار میکنن !!!
همه چیرو میکشن تو شکمشون !!!!!

هیی هیی هیی ... خیلی باحاله !!

اِ اِ !! پوست منم کندن ؟؟؟!!! انداختن پوستمو تو قندون !! بیچاره من !!!!


اَه اَه اَ !!! خب قورت میدادن قندرو !! مثل این مردای قدیمییی !!!

هیی هییی هیی ... یاد اجیای عیدا افتادم !! یه لحظه اومد جلو چشمم !!!!
هیی !!

ابلیس دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:19 ب.ظ

شکر ایزد فن‌آوری داریم
صنعت ذره‌پروری داریم

از کرامات تیم ملی‌مان
افتخارات کشوری داریم

با نود حال می‌کنیم فقط
بس که ایراد داوری داریم

وزنه‌برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم

می‌توانیم صادرات کنیم..
بس که جوک‌های آذری داریم

گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
صد و ده و کلانتری داریم

خواهران از چه زود می‌رنجید
ما که قصد برادری داریم.

ما برای اثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم

این طرف روزنامه‌های زیاد
آن طرف دادگستری داریم!

جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم

حرف‌هامان طلاست سی سال است
قصد احداث زرگری داریم

ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم

اجنبی هیچکاک اگر دارد
ما جواد شمقدری داریم

تا بدانند با بهانه طنز
از همه قصد دلبری داریم

هم کمال تشکر از دولت
هم وزیر ترابری داریم

هیی هیی هییی ....

خیلی بامزه بود !!! خودمونیم ماها همون الکی خوشیمااا !!!!

اینا الان واسمون بده ... بعدا خاطره میشه !!!

نمیدونم... دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ب.ظ

ای خداوند!
صبح امروز
و هر روز که زنده باشم،
با ولی تو، مهدی، پیمان دوباره می بندم،
قرار، تعهد و بیعت او
همچنان بر گردن من است
و از آن باز نمی گردم،
این میثاق تغییر نخواهد یافت،
و تا باد نابودی نگیرد، هرگز!


(بخشی از دعای مقدس عهد)

مرسی ... خیلی قشنگ بود ... ممنونم ...

البته پیمان خواهیم بست !!!!!! تا بماند !!!

کرشمه دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:36 ب.ظ


عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم

کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم

اخ جوووون !!!
سلاااااااااام کرشمه جونم !! خوبی ؟؟!!
حیف که قول دادم !!! حیف !!!

چه میکنه این پسته !!!
بیخود میکنن !!! خودم دمشونو میچینم !! عیبی نداره !!

آلفرد دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ب.ظ

D:

به به ...
خودمونیم شمام سرخوشیااا !!!!

خیلی از این شکل ِ خوشم میاد !!

سورنا دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ب.ظ

سلام
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو کیستی که من از موج یک تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم

علیک سلاام !!
خوبی مهندس جان ؟؟!! چه خبر ؟؟!!!
واسه شما هم حیف !!! حیف که ...!!! بیییییییییییییییییییییییب !!

boo سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ق.ظ

salam narges joon khobi akh che term badie in term khaili delam zood zood baratoon tang mishe

سلام کوچولو جونم .... خوبی جیگر ؟؟!!
به خدا ما هم دلمون واست تنگ میشه ... اما خی تایما کار و خراب کرده !!
یه وقتی بزار و بیا تا همه دور هم جمع شیم ... منتظرما !!!

m2k سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:29 ب.ظ


"اینطور است.همیشه همینطور بوده . از میدان در نرو! از دربه دری نترس!کمر خم
نکن!هیچ تعهدی-جز به وجدانت-وجدان بیدارت!نسپار! " ...
‌‌‌‌‌‌ ( ن.الف )

میدونی ادم دوست داره که کمر خم نکنه اما مگه میزاره این دنیا ناخوداگاه ادم کمرش خم میشه !!!

البته وجدانی اگه باشه !!!!
تازه اگه باشه مطمئنا خوابه !!! بیدارش باید کرد !!!

آلفرد چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ق.ظ

دینگ........دینگ.......

بله ؟؟؟!!
کیه ؟؟؟!!
شما ؟؟؟
خونه نیستیم !!!
نه هستیم ... یعنی من خوابم !!!!

هیس !!! اصلا مامانم گفته در رو باز نکنم !! قفل کرده رفته !!!! آه اینم زبونم .... ببین !!! دیدی !!!
خب !!
ساعت بیست دقیقه به دیگه برم دیگه !!! هیی !!

پسته چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:22 ب.ظ



You can travel the world
But you can't run away
From the person you are in your heart
You can be who you want to be
Make us believe in you
Keep all your light in the dark
You're searching for truth
You must look in the mirror
And make sense of what you can see
Just be
Just be

They say learning to love yourself
Is the first step
But you take what you want to be real
Flying on plains exotic locations
Won't teach you
How you how to feel
Beside the fact
That you are who you are
And nothing can change that believe
Just be
Just be

Cause now I know
Is not so far
To were I go
There's not this spot
Since this I feel
I need
To just be
Just be
I was lost
And I'm still lost
But I feel so much better

Cause now I know
Is not so far
To were I go
There's not this spot
Since this I feel
I need
To just be
Just be


این یه اهنگ خیلی قشنگ از dj tiesto هستش ... خیلی قشنگه ... اگه تونستین گیرش بیارین ...

هیی ... یادم رفته بالاش بنویسم ...
اینم مثلا سیستم پی نوشت بود !!!

آلفرد چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ب.ظ

وای پسته با این آهنگی که پست کردی یاد استاد کارگاه ۱ افتادم!!!!!!!!

هیی !!
اقای رحیمی ؟!!؟!!
اره اتفاقا !!! بهش خیلی میاد ... هیی ...
خیلی اهنگ باحالیه ... خوراکه حفظ کردنه !!!!!

پسته پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 ق.ظ

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه
از هم میپرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل
کرده است .


قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند
که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق میکند که ترابا طلا نوشته ،‌یکی
به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه
سازی کنیم ؟

قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند
که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین
فریاد میزنند" احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر
به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ،‌حفظ کنی ، تا این
چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .


خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است
آنچه ما باقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم ...

آلفرد پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ب.ظ

D:

دونقطه دی !!!
خوبی شما ؟؟؟؟!!!

شمام خیلی از این شکل ِ خوشتون میادااا !!!

D:

[ بدون نام ] جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:24 ب.ظ

سکوت ِ یا این که از دستتون در دفت ؟؟؟!!!!

نمیدونم... جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:44 ب.ظ

تصادف باور نکردنی


روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است .
تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد .
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند .
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
گیرنده : همسر عزیزم موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو روبراهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر
تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه

هیی هیی هیی ...

خوش به حال ِ خانومه !! عجب خبر جالبی بهش رسیده !!!

خودمونیم کاش عزرائیل هم از این کارا میکرد !! قبل از اومدنش خبر میداد !!

ابلیس جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام...

قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر.
قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد
همان که گاهی می شکند
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد
گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه
و گاهی هم از دست می رود...

با این دل است که عاشق می شویم
با این دل است که دعا می کنیم
با همین دل است که نفرین می کنیم
و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...


اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینکه بتپد.....می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود


زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد

این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد...

این قلب کار خودش را می کند
نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی


و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند

علیک سلام ...

اره به نظرم راست میگی !! تا حالا این سیستمی نگاه نکرده بودم !!!
راست میگی ... واسه همینه که ادما دوست داشتنی اند !!!

وگر نه مگه میشه با این ادما ساخت !!!! یا تحملشون کرد !!!
دلم پره !!!! اما فعلا بماند !!

.... جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:11 ب.ظ

ای یار به جهنم که مرا دوست نداری از عشق تو هرگزنکنم گریه و زاری

اگر روزی بری و یار بگیری الهی تب کنی فرداش بمیری

الهی سرخک و اوریون بگیری تب مالت و فشار خون بگیری

اگر بردی از این ها جان سالم الهی درد بی درمان بگیری

الهی تو بمیری من بمانم سر قبرت بیام قرآن بخوانم

هیی هیی هییی ... خیلی باحال بود .... عجب مصرعی بود این اولیه !!! ای یار به جهنم که مرا دوست نداری ... هیی هیی هیی !!!

هیی هیی هیی ... وای واااای ... از این عشق این دوروزمونه ایه ها !! هییی هیی هییی ... خیلی خیلی خیلی باحال بود !!!

الهی تو بمیری من بمانم سر قبرت بیام قرآن بخوانم !!
دعایی بود بس زیبا !!

امپراتور جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ب.ظ

۱-درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده ، رنگی زرد دارم
ندانم عاشقم؟ مستم؟ چه هستم؟
همی دانم دلی پر درد دارم

۲-آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند

دستخطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند

فکر کن درد تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست بخند

صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند

۳-گفتمش دل میخری ؟
پرسید چند؟

گفتمش دل مال تو تنها بخند

خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز امدم او رفته بود

دل زدستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود

۴-گفتم: تو شیرین منی
گفتا: تو فرهادی مگر؟

گفتم: خرابت می شوم.
گفتا: تو آبادی مگر؟

گفتم: ندادی دل به من.
گفتا:تو جان دادی مگر؟

گفتم: ز کویت می روم.
گفتا: تو آزادی مگر؟

گفتم: فراموشم نکن
گفتا: تو در یادی مگر؟

۵-بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده بر آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست.

۶-جز من اگرت عاشق و شیداست بگو

ور میل دلت به جانب ماست بگو

ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو

گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو..

۷-با وفا باشی، جفایت می کنند.
بی وفایی کن، وفایت می کنند.
مهربانی گر چه آیینی خوش است،
مهربان باشی، رهایت می کنند…

۸-سا قیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست
یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست

ساقیا امشب مخالف می نوازد تار تو
یا که من مست و خرابم یا که تارت تارنیست

۹-میل دریا گر کنی ، من دیده را دریا کنم
میل صحرا گر کنی ٬ من سینه را صحرا کنم

نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم
در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم . .

۱۰-به روی گونه تابیدی و رفتی
مرا با عشق سنجیدی و رفتی
تمام هستی ام نیلوفری بود
تو هستی مرا چیدی و رفتی

از این شعر ادمک خیلی خوشم میاد ... فکر کنم یه بار الفرد کاملش رو گذاشت !!
والا حافظه ام یاری نمیکنه !! باید از ۰۰:۰۰ یا مردمک و نیپون کوکو کمک بگیرم !!

این شعر چهارم خیلی بهم فاز داد !!!
گفتم: فراموشم نکن
گفتا: تو در یادی مگر؟

سورنا جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ب.ظ

سلام

"All About Us"
tatu


They say
They don't trust
You, me, we, us
So we'll fall
If we must
Cause it's you, me
And it's all about
It's all about

It's all about us (all about us)
It's all about
All about us (all about us)
There's a thing that they can't touch
'Cause ya know (ah ah)
It's all about us (all about us)
It's all about
All about us
all about us
We'll run away if we must
'Cause ya know
It's all about us (It's all about us)
It's all about love (It's all about us)
In you I can trust (It's all about us)
It's all about us

If they hurt you
They hurt me too
So we'll rise up
Won't stop
And it's all about
It's all about

It's all about us (all about us)
It's all about
All about us (all about us)
There's a thing that they can't touch
'Cause ya know (ah ah)
It's all about us (all about us)
It's all about
All about us
all about us
We'll run away if we must
'Cause ya know
It's all about us (It's all about us)
It's all about love (It's all about us)
In you I can trust (It's all about us)
It's all about us

They don't know
They can't see
Who we are
Fear is the enemy
Hold on tight
Hold on to me
'Cause tonight

It's all about us
It's all about
All about us
There's a thing that they can't touch
'Cause ya know (ah ah)
It's all about us (all about us)
It's all about us (all about us)
It's all about
All about us (all about us)
There's a thing that they can't touch
'Cause ya know (ah ah)
It's all about us (all about us)
All about us
It's all about us (all about us)
It's all about
All about us (all about us)
There's a thing that they can't touch
'Cause ya know (ah ah)
It's all about us (all about us)

It's all about us (all about us)
It's all about
All about us (all about us)
We'll run away if we must
'Cause ya know (ah ah)
It's all about us (all about us)
It's all about
All about us (all about us)
We'll run away if we must
'Cause ya know (ah ah)
It's all about us (all about us)

It's all about us (It's all about us)
It's all about love (It's all about us)
In you I can trust (It's all about us)

It's all about us

فکر کنم این موزیک و دارم تو کامپیوترم !!
بزارین بگردم ...
اورکا !!! اورکا !!! پیداش کردم از البوم Dangerous And Moving هستش !!

واقعا مهندس جان سلیقه ات خیلی عالیه ... کلا خوش سلیقه ای !! موزیکایی هم که انتخاب میکنی عالین !!!
البته توی همه چی کلن سلیقه اتون عالیه ها !! کلا عرض میکنم !!!
(از این شکلک خبیثا !! همینایی که از چشماشون جین میریزه !!!)

پر پرواز شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ق.ظ http://sie.blogsky.com

سلام خدمت همه ی بهمنی های عزیز و دوستان خوبی که هیچ وقت ندیدمشون
ولی با مطالب قشنگی که توی این وبلاگ می گذاشتن کلی کیف می کردم
راستش من یه روز که داشتم یه شعر از وحشی بافقی رو سرچ می کردم به طور اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم.ببخشید که مهمان ناخوانده بودم.من که هیچ وقت ندیدمتون اما حدس می زنم که آدمای مهمان نوازی باشین.خیلی از اون حس وحالی که توی نوشته هاتون بود خوشم میو مد .(چون یه جورایی شبیهه حس وحال خودمه در ضمن من خودمم بهمنیم)مخصوصا با نوشته های ..:.. خیلی حال میکردم.چون مشخصه که خیلی با ذوقه و حس غریبی تو نوشته هایی که می ذاره داره که خوب نمی تونم توصیفش کنم(منظورم اون نوشته هاشه که در رابطه با امام زمان می ذاشت اما نمی دونم چرا چند وقته که دیگه از اون نوشته های زیبا خبری نیست)داشتم می گفتم که من به طور اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم اما وقتی که جلد اول بهترین حرفای بهترین ها رو خوندم(حدودا اواخر مرداد بود.) واقعا خوشم اومد(در ضمن اسم قشنگی هم براش انتخاب کردین)طوری که 19 جلد حرفاتونو توی سه چهار روز خوندم.
اون موقع جلد 19 بودین.راستی شروع جلد بیست حرفاتونو بهتون تبریک میگه(البته با یه ماه تاخیر)چون من تو این یه ماه به خاطر سنگینیه درسای دانشگاه به ندرت وقت میکردم بیام و نوشته هاتونو بخونم.از این اتحاد و همبستگی و صمیمیتی که بینتون هست خیلی خوشم میاد وبهش غبطه می خورم و امیدوارم که تا پایان دوره ی تحصیل حفظش کنید.با این حال من خودم رو در بین شما غرببی آشنا می دونم که هرچند وقت اگه اجازه بدین بیام تو وبلاگتون مطالب رو بذارم.در هر حال ببخشید اگه مهمان ناخوانده بودم.
در آخر هم می خوام شعری از قیصر امین پور رو که تقدیم کرده به ساحت مقدس امام زمان براتون بذارم.
این شعر رو تقدیم میکنم به ..:.. عزیز به خاطر حس قشنگی که به امام زمان داره:

روز مبادا

وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونانکه بایدند نه باید های ما
مثل همیشه
حرف آخرم را و آخر حرفم را با بغض فرو می خورم

عمریست لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم
باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم روزی بن نام روز مبادا نیست

آن روز هر چه باشد

روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی شبیه همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند
شاید امروز نیز روز مبادا باشد
وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونانکه بایدند نه باید های ما

هر روز بی تو روز مباداست

علیک سلام ...
اول از این که نمیدونم چی بگم !!! میدونما !!! خب !!
بسم الرحیم !!
اول از این که به نظرم سیستم رد گم کنی اومدین !! شمام جز مشکوکایین !!!!
در هر حال ... بلی ... این ۰۰:۰۰ ِ کلاس ِ ما ذوقش خیلی بالاست !! البته همه این جورینا !!!! و یه سوتی !! بابا اسم ایشون صفره نه نقطه !!
( معنای تصویری ----> اسم درست :۰۰:۰۰ وو اسم غلط : ..:.. !! )
از سوتیای سورنا میدین !!!!!

مرسی بابت تبریک این جلد!! اما باید به فکر تبریک گفتن واسه جلد جدید باشین !!!!!!!!!!!!!!


در هر حال مرسی ...
مرسی بابت شعر قشنگتون !!!





جهانی می شویم !!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد