the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

سلام ِ مخصوص ... واسه دوست جونِ بهمنی ها خدا ...

سلام بهمنی ها 

استاد انصاری گفتن که همه ی بچه ها اگه می خوان نمره های عالی ریاضی شون یه ذره بهتر شه تمرین های فصل ۹ ریاضی رو ۲ به ۲ با هم نصف کنن (یعنی مثلا یه نصف از تمرین ها رو من بنویسم نصفشم یکی دیگه و این که خودتون باید تمرین ها رو تقسیم کنین) و بنویسن و ۳شنبه بیارن و به استاد تحویل بدن تا شاید فرجی شد  . 

                                           منبع: اقای سعید غفاری   

نظرات 201 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ق.ظ

به به نیپون کوکوی عزیز

بلی ...

به به ... سلام علیچم ... بابا نیپون کوکو پای ثابت اینجاست !!
چی فچر چردی ها !!!!!

مخصوص نیپون کوکوی عزیز ...

آلفرد شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:37 ب.ظ

سلام دوزدوزک،
من که اینجام .
تو این مدت پسته نبود که یو حس کردی من نیستم، البته تقصیره یوام نیستا،
چون بودن یا نبودن ما شدیدا به بودن پسته مربوط میشه(چون پستس که کامنتارو تایید میکنه)واسه همین یو حس میکنی من نیستم............

به قول بعضیا:!!!!!!!!!!!!!!
هیی هیی هیی

همچینی
۱
۲
۳
فت اومدی ها !! (هیی ... دلم واسه تیکم تنگ شده بودا !)

راست میگی البته ... یعنی راست میگه الفرد ...

البته شاید دوزدوزک خان منظورش این بود که مسافرت بودی و نبودی!! نمیدونم ... هیی !!!
(با کلمه هام میشد یه جمله ی خوب ساختا ... هیی !)

آلفرد شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ

کاش میشد زمان ۲۴ ساعت به عقب برگرده،
کاش میشد اشتباهات آدمارو با لاک غلط گیر پاک کرد...............
یه اشتباه بزرگی کردم که تا عمر دارم باید تاوونشو پس بدم.
دنیا رو سرم خراب شد،خدام که کلا بیخیاله من یکی شده وو منم دس تنها میخوام چیکار کنم.

اینارو گفتم تا کمی سبک تر شم.

ببخشید اگه نابجا بود.



فقط ۲۴ ساعت ؟؟! خب این که مدت زیادی نیست ... زندگی ماها پر ِ از این ۲۴ ساعت هاست ...

ادم میتونه خودش مثل لاک غلط گیر باشه ... اما باید راهش رو پیدا کنه ... ادما راحت میتونن اشتباهاشون رو درست کنن اما باید بخوان و یه کوکچولو ذهنشون رو حول اون مطلب بچرخونن ... خیلی وقتا خیلی از این اشتباها واسه ماها خیلی کارسازه ... خدا شاهده شعار نمیدم واسه خود ِ من کلی پیش اومده ... زیادم خودتو ناراحت نکن ... خیلی وقتا زمان بهترین راه حل ِ ...

هیی : شبیه مامان بزرگا شدما !! هیی !!

اگه کمکی از دست ما بر میاد بهمون بگو ...

رکت انگولار شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:28 ب.ظ

چه دردیست در میان جمع بودن
ولی در گوشه ای تنها نشستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود ارام شکستن
برای هر لبی شعری سرودن
ولی لبهای خود همواره بستن
به رسم دوستی دستی فشردن
ولی با هر سخن قلبی شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولی در بطن خود غوغا نشستن
به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولی در دل امید به خانه بستن
به من هردم نوای دل زند بانگ
چه خوش باشد از این غم خانه رستن
چه دردیست در میان جمع بودن
ولی در گوشه ای تنها نشستن
Time can hile the pain
تنهاییم. باید اینو قبول کنیمو بهش عادت.........
هه خنده تلخ تنها کاریه که این روزا میتونم خوب بکنم.....
ولش کن.
چه طوری حاج خانوم؟

سلااااااااااااااااااااام رکت انگولار جونم ...

اخ گل گفتی ... حرف دل ِ منو زدی ... واقعا سخته بشینی تو میون یه جمع اما بدونی تنهایی و کسی درکت نمیکنه شایدم نمیخوان که درکت کنن .... خودشون ۱۰۰۰ تا درد و بدبختی دارن دیگه سنگ صبور شدن به چه درد میخوره !!؟؟؟؟؟؟؟؟!!

چرا باید اینجوری باشه اخه ؟؟!!( سوال احمقانه ایه !)

داغونی رکت انگولار .... چی شده ؟؟!! خبری شده و ما بیخبریم ؟؟!!
چی شده ؟!! از اون روزاست که کوبیدن پس سرمون ؟؟!!

always a catch !!

آلفرد شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:43 ب.ظ

پسته ممنون ، نه دیگه کار از کار گذشته وو کاریش نمیشه کرد.

خواهش میشه ... حیف که نمیشه کاری کرد و کمکت کرد ...

در هر حال اگه میشد کاری کرد بهم بگو ...

سورنا شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ب.ظ

سلام
۱.ای که دور از من و در قلب منی با خبر باش که دنیای منی
شادیت شادی من غصه ات غصه من قلب تو خانه من خانه تو قلب من
۲.تو را از بین صدها گل جدا کردم
تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه پایان تنهایی
تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
۳.عشق تو تعطیلی نداره ،‌به فکر خودت نیستی فکری به حال خستگی ما بکن
ما هر روز تا دیر وقت خرابتیم ...

علیک سلام ...

ماها هر روز خرابیم ... هر روز خراب تر از دیروز ... دینگ دینگ !!
هیی !!

سورنا شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:29 ب.ظ

۱.یارو و دوستش به تاکسی میگن سه نفر تا تجریش چقدر میگیری
میگه شمتا که دو نفرید میگن مگه خودت نمیای!!!!!
۲.غضنفر سر سفره داد میزنه بربری بیارید بربری بیارید
میگن چرا؟
میگه آخه لقمه تو گلوم گیر کرده!!!!!
۳.از یارو میپرسن سخترین کار چیه؟
میگه نمک ریختن تو نمکدون
میگن چرا؟
میگه آخه سوراخ هاش خیلی ریزه!!!!

هیی هیی هیی !!

پر پر یادته اون روز و ؟؟! تو سعدی با اون داد و فریاد ها ؟؟!! هیی هیی هیی !!

wistful یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ق.ظ

بهترین تصویر عمرم عکس ناز‌ نازنینی از نخستین دیدن توست

خوشـترین آهنگ عمرم یادگار دلنشیـــن اولین خندیدن توست



کاش بیایی از ســفر تا من به عشـــق با تو بودن پــر درارم ناز دلبر

کاش تو باشی پشت در تا من به شوق در گشودن پر درارم ناز دلبر

وای وای ... وویی !! عجب سیستمی !!

بختــَو رَ !!! بهترین اهنگ ... بهترین عکس !!

حالا واسه مابود ... وحشتناک ترین صوت !!!! هیی هیی هیی !!

خدایا ... هیی هیی هیی !! هیچ چی کاری نداشتم همین جوری صدات کردم !!هیی هیی هیی !!

wistful یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 ق.ظ

diruz 3omin salgarde ruzi bud ke jozve sakhtarin ruzhaye zendegim behesab miyad.

اخی ... چه رومانتیک !!!!

حالا (دوباره) واسه مابود : امروز سومین سالگرد بود که از شرش خلاص شدم !!! هیی هیی هیی !!

چه حافظه ای !!!!

پسته یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 ق.ظ

شرمنده ی اخلاق ورزشیتون که عکسی گذاشته بودین تایید نشد ... قرار بود تایید نشن دیگه ... بازم شرمنده ...

آلفرد یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ب.ظ

به روی دیده.

خواهشت میشه ... قابلی نداشت ... میشه یه بستنی جلوی دانشگاه مهمون شما ... هیی هیی هیی ! به به ... به به !!!

راستی امروز نیومدین چرا ؟؟؟!! هیی !!! (پرید !!!)

آلفرد یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ب.ظ

ستاره بارون کنو داغون کنو بیا حالمو دگرگون کنو برو
دیوونه بازی کنو نازی کنو بیا باز دلو راضی کنو برو

موهاتو افشون کن بیا باز دلو پریشون کنو برو
شیدا شوو غوغا کنو بیا آتیشو برپا کنو برو

نمون اینجا برو نمون اینجا
نمون اینجا برو نمون اینجا

این یه حس موندگار نیس برو
به این عشقا اعتبار نیس برو

نه گناهه منه،نه تقصیر تو
این زمونه سازگار نیس،برو

نمون اینجا برو نمون اینجا
نمون اینجا برو نمون اینجا



با توجه به لحن این موزیک برداشت شخصیه من اینه که ،طرف(عاشق)به خاطر معشوقش از خود گذشتگی و فداکاری میکنه وو میگه رسم زمونه اینه که عاشقا به هم نمیرسن،پس تو ام برو دنبال زندگیتو منم با یاد تو زندگی میکنم.

واااییی ... چه باحال ...اونقدر توی این چند روزه این اهنگ و گوش کردم که نگو ووووووووووو نپرس... خیلی اهنگ باحالیه ... مخصوص خود ِ خود ِ حرکات ِ !! هیی هیی هیی !!

بلی ... نظر کارشناسی حالا :
نظری بودا !!!! به نظر م بهتره این عاشق شعر یه ذره از خود گذشتگی کنه !!
نـَ غلااام ؟؟؟!! هیی هیی هیی !!

بیچاره ذهنم کلی داغ کرده ها !!!! هیی !

پسته یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:09 ب.ظ

From The Inside lyrics

I don’t know who to trust no surprise
(Everyone feels so far away from me)
Heavy thoughts sift through dust and the lies
(Trying not to break but I’m so tired of this deceit)
(Every time I try to make myself get back up on my feet)
(All I ever think about is this)
(All the tiring time between)
(And how trying to put my trust in you just takes so much out of me)

[Chorus]
Take everything from the inside and throw it all away
Cuz I swear for the last time I won’t trust myself with you

Tension is building inside steadily
(Everyone feels so far away from me)
Heavy thoughts forcing their way out of me
(Trying not to break but I’m so tired of this deceit)
(Every time I try to make myself get back up on my feet)
(All I ever think about is this)
(All the tiring time between)
(And how trying to put my trust in you just takes so much out of me)

[Chorus]
Take everything from the inside and throw it all away
Cuz I swear for the last time I won’t trust myself with you

I won’t waste myself on you
You
You
Waste myself on you
You
You

I’ll take everything from the inside and throw it all away
Cuz I swear for the last time I won’t trust myself with you

Everything from the inside and just throw it all away
Cuz I swear for the last time I won’t trust myself with you
You
You

این یه اهنگ از Linkin Park هستش .... خیلی هم قشنگه هم خودش هم تصویریش ... اگه تونستین پیداش کنین و ببینینش خیلی باحال ِ ... هیی !!!

[ بدون نام ] یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:11 ب.ظ

من شرمنده ام........۱۰وقت دندونپزشکی داشتم که به بچه ها گفتم اگه تا ۱۱ تموم شد میام یونی،ولی متاسفانه نشد.

هیی هیی هیی !!!

میبینم که کرمهای دندونتون انقلاب کردن !!!

وایی دندونم ... یاد اون خـِر خـِرای دستگاهش افتادم !! اَیی !!!

سورنا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:09 ب.ظ

سلام
۱.دیگه از زغال دل سوخته تر داریم؟
.
.
.
زغالتیم
۲.من در یک ماموریتم ماموریتی برای دوری از تو ماموریتی برای فراموش کردنت و فرار کردن از دستت که باهات صحبت نکنم و تورو نبینم در یک کلام :
ماموریت غیر ممکن!!!
۳.شعله گفت کاش روزی به شمعدان میرسیدم شمع بدون اینکه حرفی بزند ذره ذره آب شد تا شعله به آرزویش برسد

علیک سلام ...

البته زغال داریم تا زغال !!
امان از رفیق بد و زغال خوب !!
ربطی بود ؟؟!!
فکر کنم نبود !!!!!

سورنا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:39 ب.ظ

۱.یکی با کلید گوشش رو پاک میکرده
گردنش قفل میشه....
۲.زن به شوهرش میگه من ۵ دقیقه میرم خونه همسایه
تو هر نیم ساعت به غذا سر بزن!!!
۳.پسر غضنفر رتبه اول کنکور رو میاره بهش میگن چه کار کردی؟ میگه روزی 25 ساعت درس می خوندم! میگن مگه میشه؟ میگه آره: صبح یک ساعت زود تر بیدار می شدم!!!

هیی هیی هیی !!

چه قدر هم اقایون گوش ِ شنوا دارن !!!

نه نه ... اون سومیه منم ... !!! هاا هاا هاا !!!
شییییییییییییییییره !!

سورنا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:53 ب.ظ

دوباره سلام
امروز تو وبلاگ ابلیس فال گرفتم
خیلی برام جالب بود گفتم متنشو اینجا بنویسم



من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صـــــــد بار توبه کردم و دیگـــــر نمیکنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کــــوی دوســـت برابر نمیکنم

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفـــــــــتم کنایتی و مکـــــــــرر نمیکنم

هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده ســـر بر نمیکنم

پیر مغان حکایت معقول میکند
معذورم ار محال تو باور نمیکنم

این تقوی ام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کــــــــرشمه بر سر منبر نمیکنم

حافظ جناب پیر مغان بر جای دولت است
من ترک خاکـــــــــبوسی این در نمیکنم

علیک سلام ...

نه نه ... نـَ میشه سورنا نداشتیما !!! باید نیت هم بگی ... ماها همین جوری که شعر نمیخونیم ...

شعر ِ خوب بستگی به نیتش داره ... تازه اگه بگی ماها کلی خوب خوب هم برداشت میکنیما !!!

خب نیت چی بود ؟؟!!

ایشالا امر خیر بود دیگه ؟؟!! هیی هیی هیی !!

فرشته یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:52 ب.ظ

I won’t waste myself on you

شرمنده on کی؟؟؟!!

ایشالا دست اون کسی که اذیتت بشکنه ... ایشالا بره زیر ساتور شیرعلی قصاب ... ایشالا حناق بگیره ... ایشالا ...؟؟!! نه دیگه بسه ...

عجب نفرین هایی ... هنجیدم خودم !! عجب ذهنی ... خلاق (واسه خودم !!) هیی ...

راستی به به ... چشم ماها روشن سرت شلوخ پولوخ شده ها !! خوش اومدی ... هیی ...

سورنا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ

حالا جالب تر اینکه یه بار دیگه هم گرفتم
اونم خیلی جالب بود
ولی دیگه ننوشتمش
گفتم میگن.......

همه میگن .... همه میگن ؟؟؟!!!! همه چی میگن؟؟!!
دختر ایرونی تحمل داره .... واااااایی وااااااایی ... عجب حرفهایی!!! یه هویی اومد تو ذهنم .... !!! هیی هیی هیی !!!

نه دیگه ... ای بابا مینوشتی دیگه !!! بهترتر بود ؟؟!!!

خب منم میرم یه فالی بگیرم !!!

سورنا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ب.ظ

راستی نتیجه امروز صبح چی شد؟

نتیجه که خیلی داشت !!!
راستش رفتیم و حرفیدیم و در اخر قضیه قرار شد که بریم پیش تاره روز سه شنبه ... همین بود ... تقریبا !!!

julia یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ب.ظ

یک احمق ،؛، نه اوج بهشت را تجربه می کند ، نه قعر جهنّم را ...

ای بابا ... دیگه خیلی ولرم بودا!!!

میدونی ادمها البته بیشترشون نه داغ ِ داغ اند که بسوزونن نه سرد سردن که منجمد کنن !!
ولرم اَن ... مزخرف !!!

pesar khale دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ

هر کسی قیمتی داره


قیمت بعضیا قیمت خونََشونه
قیمت بعضیا قیمت خونِشونه

حرف خیلی به جایی بود...

باید برم بفکرم ببینم که قیمت من چه قدره !!!!!!
اینجاست که ارزش ادما و فرقشون با هم مشخص میشه !!!!

آلفرد دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:58 ق.ظ

نه نه اشتباه نکنی پسته ، دندونام ویروسی شده بودن!!!!!!!!!

من اصلا با کرم مرم سرو کار ندارم.

هیی هیی هیی(از این شکلکایی که میخندنو دندوناشونم برق میزنه)

هیی هیی هیی !!!

(منم از این شکلکایی که میخندن و دندوناشونم برق میزنه)

پس خوبه ... بلاخره بهتر ِ !!! هیی !!!!!!!!!!!!

آلفرد دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ق.ظ

ساتور شیر علی قصاب!!!!!!!!!!!!!
حناق!!!!!!؟؟؟؟؟

ها،اینکه وگفتی یعنی چه؟؟(حناقو میگم)


حناق یعنی یه چیزی مثل ... نه ... نمیشه یه بار باید بیای نشونت بدم !!

هیی هییی هیی !!!

آلفرد دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 ق.ظ

@ HAR VAGHT DASHTI KASI RO MASKHARE MIKARDIO MIKHANDIDI INHARF BE YADET BIAD KE FAGHAT 1 ANGOSHTET BE TARAFE OON BANDEYE MAZLOOME VA 3 TA AZ ANGOSHTAT TORO NESHOON MIDAN.




.................................................
@ bozorg tarin gonah tars ast..bozorg tarin egrar marg ast....bozorg tarin tafrih kar ast..bozorg tarin eftekhar iman ast....bozorg tarin bala nomidi ast..bozorg tain sod farzand nik ast....bozorg tarin shojaat sabr ast..bozorg tarin hedyeh gozasht ast....bozorg tarin ostad tajrobeh ast..bozorgtarin sarmaye eetemad nafs ast







.......................................
@ be ke bayaddel bast,be ke shayad del bast,sineha jaye mohabat hame az kine por ast,hich kas nist ke faryade por az mehre to ra garm pasokh guyad,nist yek tan ke dar in rahe ghamaludeye omr ghadami rahe mohabat puyad........................be ke bayad del bast,be ke shayad del bast,naghshe har khande ke bar ruye labi mishekofad,naghshee sheytanist,dar negahi ke to ra vasvaseye eshgh dahad,hilee penhanist........................az vafa nam mabar, anke vafa khast kojast?risheye eshgh fesord,vazheye dust gorikht,sokhan az dust magu!! eshgh koja, dust koja? daste garmi ke ze mehr befesharad dastat, dar hame shahr majuy,sokhani kaz sare raz, zade dar janat chang, be labat niz maguy........................shakheye eshgh shekast, ahuye mehr gorikht, tare peyvand gosast, be ke bayad del bast, be ke shayad del bast...........






....................................................
@ midooni chera vaghti mikhay bery tu roya cheshato mibandi vaghti mikhay gerye koni ya mikhay fekr koni ya mikhay kesi roo beboosi cheshato mibandi chon ghashangtarin chizaye donya gabele didan nistan..........





................................................
@ dishab kenar khatere bodim ta be sobh ~~~~ba yade dost shear sorodim ta be sobh~~~~hamrahe 2khtari ze tabare pari va tor~~~~dar bastari ze lale ghonodim ta be sobh~~~~dar haleyi ze atr gole razeghi shabi~~~~ gham ra ze jane khish zododim ta be sobh~~~~dishab ketabe sabze tarikhe vesal ra ~~~~ba 1 jahan omid ghoshodim ta be sobh ~~~~ ba saghi labane to ta marze aftab~~~~bar goncheha bose fozodim ta be sobh ~~~~hamgham ba setare va hamdard ba sokot ~~~~ shab ra dar entezare to bodim ta be sobh ~~~




..............................
@ a star has 5 ends , a squre has 4 ends , a triangle has 3 ends , a line has 2 ends , a life has 1 end but i hope our friendship will be like circle that has no ends.





ایشالاکه هیچ وقت همه با هم به نخندیم ... هیی هیی هیی!!
شییییییییییییییره !!!


این دومیه چه قدر عالی بود ... چه قدر عالی انتخاب شدن ... دوسشتون دارم خیلی ... !!!!!!!!

واقعا !! به کی ... توی این دنیای فانی و بیخود ... کی ؟؟!!!!

پس خوبه ادم ببنده چشمهاشو تا واسه همیشه خوبیها و رو ببینه ...

friendship ... its interesting...

hanging ...reset please !!

آلفرد دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ق.ظ

بهمنیا شبه همتون پر ستاره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خوابای خوب خوب ببینین!!!
التماس دعا.
شب خوش!!!

نه نه ... یه لحظه این التماس دعا چه صیغه ای بود؟؟!!
هیی هیی هیی ...

جای بسی تامل داشت!!!

فرشته دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:02 ب.ظ

وووی چقدر خشن پسته!!!! هیی هیی هیی!
نه بابا... هوینجوری تو اون شعره که خودت گذاشتی از این جملهه خوشم اومد. بعدش منم دوست دارم اون ترانه را گوش بدم. ولی وقت ندارم سرچ کنم. اگه لینکشو داری برام بفرست. اگرم نه بعدا میگردم.
آره یه کم سرم شلوخ پولوخ شده!! هیی هیی هیی!

فعلا که هستم اما اگه یه موقع یهو نبودم(!!) نترسین... برمیگردم...ههاااا <سنجد>
هیی هیی هیی

هیی هیی هییی

میگم اگه خواستی عکس بده واست پاره پوره کنم !! هیی هیی هیی !!

نمی دونم اما تو farskids3 .com باید باشه ... اما پیدا کردنش یه ذره سخته... یه لینک باحال واست پیدا میکنم میگم حتما ... هیی!!!

سورنا دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:02 ب.ظ

سلام
۱.
ما که همسایه اشکیم ولى با دل تنگ/ گر لبى خنده کند یاد شما مى افتیم.
۲.سهم من از دوری تو چیزی جز دلتنگی به اندازه دریاها ،نگاهی تاریک همچون شب های بدون مهتاب و لحظه هایی که ثانیه به ثانیه میگذرند نیست .پس ای دوست بشنو صدای دلتنگی مرا !
۳.دوستت دارم.به وسعت یه کهکشان.ای نام تو مرهم روح و روانم می خوانم از تو و می گویم که به پای تو مانند شمعی آب می شوم تا پایان

علیک سلام ....

مرسیییییییییییییییییییییییییییییی ... شیرههههههههههههههههههه مستر !!!

سورنا دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:23 ب.ظ

۱.یه معتاداشته سیگار می کشیده میگه:ای بابایه ژمین لرژه هم نمیاد خاکستر سیگارمونو بریژه
۲.یه بار یه خیارو خیارشور باهم میرفتند یه نفر از خیاره میپرسه این کیه باهات میگه خواهرمه ترشیده
۳.از یک آقایی میپرسند "میتونی یک پیامبر زن نام ببری؟"، طرف یکمی فکر میکنه، میگه، بله، پیامبر اکرم!

هیی هیی هیی!!

به قول دوست جونم ... حالا ترشیدی ... خندیدی !!!

سورنا دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:25 ب.ظ

راستی عید همه مبارک
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست!!!!!

بلی ... عید شماهم مبارک
1
2
3
4
دست دست دست دست !! (خوبه که یادتون مونده که 4 تاست !!)

آلفرد دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ب.ظ

تو زندگی آدمایی هستن که مثله قطار شهربازی میمونن!!!!!!!!!!!

در کنارشون لذت میبری.............ولی باهاشون به جایی نمیرسی!



........................................
بدون شرح!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .





برداشت آزاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کاش که اون قطار شهر بازی ماها نباشیم ... دوست ندارم که این جوری باشم یه موقعی خدای نکرده !!!!
خدایا نزار که این جوریبشم ... هر وقت اینجوریشدم شرمو بکن ... مرسی ...

هیی هیی هیی!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
Loading !!!!

پسته دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:27 ب.ظ

تقدیم به دانیال مغز فندقیه جیگر !!!

اول سلام ...
دوم این که تو کی هستی ؟؟؟!! چرا خودتو توی اون حد و اندازه میبینی که در مورد من نظر بدی؟؟؟؟؟!!!
فکر کنم از اون نادون های پیام نوری که تا یکی یه ذره بهت میخنده و باهات میحرفه از خودت خارج میشی ... ناسلامتی مردیا ... حداقل از اون عقلی که خدا بهت داده اندازه ی یه سر سوزن استفاده کن !!! بد نیست !!!

راستی میدونی شباهتت با شمسی خانوم خیلی زیاده ؟؟!!!
خشکه بده سبزی بدم خدمتتون ؟؟؟!!
خب چرا خودتو پشت مامانت و کامپوترت قایم کردی؟؟؟؟!! بیا با حرف بزنیم ... بچه که زدن نداره ... هیی هیی هیی !! (ببخشید رک بهت حدتو فهموندما !!)

سورنا دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ب.ظ

سلام
درمورد ms projectچی؟
در مورد اون به نتیجه رسیدید!

نتیجه که بلی ... ایشالا کلاس ها روز های زوج از ساعت ۴تا ۶ تشکیل میشن ...

زمان شروعش رو هم میگن ... مرسی ...

آلفرد دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 ب.ظ

بدون شرح!!!!!!!(قسمت دوم)


. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . .



..





برداشت آزاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

........................................................

بدون شرح!!!!!!!(قسمت سوم)


. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
. . . . . . .



.. ..





برداشت آزاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

........................................................
این ماجرا ادامه دارد

.
.
.
.
......................................................
بدون شرح!!!!!!!!!!!!!! (قسمت آخر)




.. .. .. .. ..

.. .. .. .. ..

.. .. .. .. .. ..

.. .. .. .. .. ..


.. .. .. .. .. ..


. .


برداشت آزاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!

هییی هیی هیی ....

این بدون شرح هات خیلی باحالنا!!!!!

هیی هیی هیی ... حالات شما هم برداشتی داری؟؟!!

آلفرد دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:04 ب.ظ

گفتم شاید کسی تو خوابش خواس بره سفر زیارتیی چیزی!!!!


واسه همین ملزم شدم که یه التماس دعا آخر کامنتم بگنجونم.




.....................................
پسته من عاجلانه مشتاقم که با حناق رو برو شم!!!!!!!!!!

حالا این حناق چیه؟؟؟!!!
یعنی کی میتونه باشه ؟؟!

خوانندس؟؟؟!!
شاعر ِ ؟؟!!
تو جیب جا میشه ؟؟!!
بزرگه ؟؟
کوچیکه ؟؟؟!!
سوسکه ؟؟؟!!
مجسمه اس؟؟!!

ای بابا !!

نکنه یه ماشین آخرین سیستمه!!!؟؟؟
بابا راضی به زحمت نیستیم،آخه چرا این کارو میکنین؟؟؟

بابا دستو دلباز!!بابا ولخرج!!




هیی هیی هیی ... والا من که نرفتم ... هیی !!

حناق یه چیزیه که بیخ گلوی ادم رو میگیره و بعدشم نمی زاره ادم نفس بکشه ...

هیی هیی هیی ... شرمنده که نشد دیگه...

بابا پرفشنال ... بابا ... هیی ...

آلفرد دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ب.ظ

یک احمق ،؛، نه اوج بهشت را تجربه می کند ، نه قعر جهنّم را ...


جولیا این کامنتت آدمو به فکر وا میداره،امیدوارم......................

دقیقا ... قسمت فکریش خیلی زیاده ... مختصر و مفید ...

حالا امیدواری ... واسهچی یه این موضوع ؟؟!! هیی... نیوفتاد !!!

wistful سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:26 ق.ظ

بردی از یادم . دادی بر بادم . با یادت شادم

دل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادم
دل به تو دادم . فتادم به بند
ای گل بر اشک خونینم نخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز

چه شد آنهمه پیمان . که از آن لب خندان
بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن

کی آیی به برم . ای شمع سحرم
در بزمم نفسی . بنشین تاج سرم . تا از جان گذرم

پا به سرم نه . جان به تنم ده
چون به سر آمد . عمر بی ثمرم

نشسته بر دل غبار غم . زآنکه من در دیار غم
گشته ام غمگسار غم

امید اهل وفا تویی .


بردی از یادم . دادی بر بادم . با یادت شادم

چه قدر قشنگه این ... اهنگه ؟؟؟!!!

اگه اره خوانندش رو بگو یا لینکش رو بگو واسه دانلود ...

wistful سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:43 ق.ظ

لا لا لا لا لالایی لالایی لالایی

ببار ای نم نم باران
زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن دلم تنگه ... دلم تنگه

بخواب ، ای دختر نازم بروی سینه ی بازم
که همچون سینه ی سازم همه ش سنگه... همه ش سنگه

لاایی کن مرغک من دنیا فسانست

هر ناله‌ی شبگیر این گیتار محزون
اشک هزاران مرغک بی‌آشیانست

دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم تنگه

میبینم که ... به به ... بازم نمیبینم ...

ویگن گوش میدین ؟؟؟؟!!!! چی جالب ...

من اولین بار اینوتو فیلم پارک وی شنیدم ... بعد پیداش کردم ... خیلی عالیه ... خیلی زیاد ...

wistful سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:51 ق.ظ

امشب در سر شوری دارم، امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم، رازی باشد با ستارگان
امشب یکسر شوق و شورم، از این عالم گوئی دورم

از شادی پر گیرم که رسم به فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمان غوغاها فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم

امشب یکسر شوق و شورم، از این عالم گوئی دورم
با ماه و پروین سخن می گویم، وز روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها، می کاهم از غمها
ماه و زهره را به طرب آرم،از خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لب ها، نغمه ای بر لب ها
امشب یکسر شوق و شورم، از این عالم گوئی دورم

امشب در سر شوری دارم، امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم، رازی باشد با ستارگان
امشب یکسر شوق و شورم، از این عالم گوئی دورم

وااااااااااااای تو چه قدر این روزا شعر های خوب خوب میزاری ...

باز امشبدر اوج اسمانم ...

عاشقشم ...

فرشته سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:44 ق.ظ

پستهههههههههههه... چی کار کردی خااااانوووووووم؟؟
هاااا این آقا دانیال کیی بیییده هااااا؟؟؟؟!!!
خب چقدر خشنیی ... گناه دارهه... هیی!
شما هم آقا دانیال خب حد خودتو حفظ کن دیگه... اِ !

نه مثل این که این اقا دانیال این چیزا تو کلش نمیره ...

هیی... تازه یه کامنت گذاشته کلی هم عصبانی شده ... هیی ... خوشحال شدم ...

والا منم نمیدونم کیه !!! خیلی خودتو ناراحت نکن ... مهم نیست اون همه ... پا برهنه پریده وسط وبلاگ ما !!!

نظریان پور سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ق.ظ

ساقی به نور باده بر افروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد بکام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
خانمها مینا احمدی سمانه اجاقی رقیه رستمی پریناز سعیدی تینا شفقتیان سارا صفائیان شهلا قره باغی معصومه کریمی نرگس کلانتری زینب محمدی
پنج شنبه هشت مرداد 88 تالار ستاره شهر از ساعت 16 الی 30/19
اگه بتونم کارتاتون حتما میدم بهتون فقط یه جا جمع با شیم دیگه

مرسی... مرسی... فدای تو ... ایشالا که مباررک باشه ... ایشالا به پای همدیگه پیر شن ... ایشالا ۱۰۰۱ سال با هم زندگی کنن ...

حتما میایم ... کلی هم خوش میگذره حتما!!!!

ایشالا قسمت همه ی بهمنی ها بشه ... ایشالا ...

بوعلی سینا سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ب.ظ

سلام به گرامیان

مهم بودن خوب است ولی خوب بودن مهمتر است

علیک سلام ...

خیلی جمله ی خوبی بود ... کلی نکته ی کنکوری توش ذخیره شده بود ...

البته اینم مصداق همون یارو ترکه است میگه :
مهم این نیست که قشنگ نیستی ... قشنگ اینه که مهم نیستی ... هیی هیی هیی !!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:46 ب.ظ

***بی تو من زنده نمانم***

بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده بخونم
تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی
نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی
چون در خانه ببستم ،
دگر از پای نشستم ،
گوئیا زلزله آمد ،
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من ؟
که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل ،
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدائی ؟
نتوانم ، نتوانم
بی تو من زنده نمانم .....

جوابی برای شعر بی تو مهتاب ..... فریدون مشیری

چه قدر قشنگ و عالی...

نمش دونستم که همچین جوابی هم واسه شعرش هم هست ...

سورنا سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:21 ب.ظ

سلام
۱.اگه سلطنت بلد نباشم سلطنت نمیکنمٍ اگه زندگی بلد نباشم زندگی نمیکم اما اگه دوست داشتن رو بلد نباشم به خاطره تو یاد میگیرم !
۲. دوستت دارم نه به این خاطر که دوستم بداری بلکه به اون خاطر که لایق دوست داشتنی
۳.تو اگر هیچ شوی گوهر زیبای منی
خودمانی با تو گویم که تو دنیای منی

اوووووووووووووووووه چه سیستمی ترکوندی ها !!!!!!!!!

راستی علیک سلامها!!!!

کرشمه سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:42 ب.ظ


آب چشمم مگر از خاک درت چاره شود

ورنه این سیل پیاپی بکند بنیادم

ای داد برمن ... بکند؟؟!!!

نه بابا ... راستی مبارکه ... هیی...شیرینی میدین ایشالا دیگه ؟؟!!!

سورنا سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:56 ب.ظ

۱.سه نفر داشتن برای هم خالی می‌بستند. اولی می‌گه: من مثل حضرت علی هستم. با یه دست در خیبرو از جا می‌کنم. دومی می‌گه: این که چیزی نیست. من مثل حضرت عباسم. با یه ضربه شمشیر 100 نفر رو می‌کشم. سومی چیزی نمی‌گه و ساکت می‌شینه. دوستاش میگن: چرا چیزی نمی‌گی؟ میگه: تا حالا دیدی خدا حرف بزنه؟!
۲.سه نفر ترک پلیس مخفی میشن الان نیروی انتظامی دنبالشون میگرده بهشون حقوق بده پیداشون نمیکنه
۳.ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که: هر کس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت، زن خود را دید. هول کرد و گفت: البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش

هیی هیی هیی !!!

وااااااییی چه قدر با مزه بود ... این اولیه خیلی باحال بود با دومیه ... بابا یه جمع و شاد کردی ...

اجرت با دخی های مردم ... هیی هیی هیی ... عجب دعایی!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:59 ب.ظ


دارین دستی دستی وبلاگو تخته می فرمایین مدیر جان

شاید نمیدونسته شما ببخشید ...

راستی مرسی بابت درک متقابلتون ... هیی ... شرمنده شدم !!!

پسته چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ق.ظ

هیی ... مرسی دانیال جون بابت ابراز وجودت ...

خون کثیفت رو الوده نکن ... فدات شم فشار خونت میره بالاها ...

خوشحالم که بلاخره فهمیدی حد و اندازت چه قدره !!!!!! هیی هیی هیی!!!!

هووووووووووووووووووورررررررررررررااااااااااااااااااااااااا

پرپرواز شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:08 ب.ظ http://sie.blogsky.com

میدونم ... در رفت !!

پرپرواز شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:18 ب.ظ http://sie.blogsky.com

رفتی ودر دل من ماند بجای
عشقی آلوده به نومیدی ودرد
نگهی گمشده در پرده ی اشک
حسرتی یخ زده در خنده ی سرد
آه...

اگر باز به سویم آیی

دیگر از کف ندهم آسانت

ترسم این شعله ی سوزنده ی

آخر آتش فکند بر جانم


خاطره ی عشق(فروغ فرخزاد)

بلی ...

البته غالبا اخرش همین جوری میشه !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد