the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

سلام خدا جون ... با اجازه ... !!!

 سلام سلام ۱۰۰ تا سلام 

 بهمنی های عزیز    

 

لطفا از این به بعد در جلد ۱۰( توجه کنید در جلد ۱۰)  نظر دهید.  

 

مرسی ممنون 

نظرات 227 + ارسال نظر
همای شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ http://doozakhian.persianblog.ir/

دانلود چامه ی این جه جهانیست اثر همای در وبلاگ دوزخیان

مرسی ... ممنون ...

آلفرد شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ب.ظ

اصفهانیه به مهمونش میگه اگه گرسنه ای مرغ هست، برم بگم تخم کنه!!!!!!!




البته فرشته این جکا جسارتا محض خندستو بس.

این دقیقا همون مورد بالاییستا !! که تکراری نمیشه !!!
هیی هیی هییییییی !

نه بابا !! به نظر میرسه ظرفیت گرمایی بالاست !! مطمئنا ...

سورنا شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ب.ظ

سلام
۱.وقتی دلم برات تنگ میشه یه ستاره از آسمون میفته اگه آسمون بی ستاره شد تقصیر توست
۲.سرود انتظار تو ترانه دلم شده و باز دیدنت بهانه دلم شده
۳.ای که با یادت در آتش میسوزم یادم کن که به یادت همه شب میسوزم

علیک سلام
ای بابا ... این ستاره های بیچاره ی اسمون چیکارن بابا !!! بابا بزارین سر جاشون بمونن دیگه !!


فقط این سوختنا خطرناکه ها !! از ما گفتن بود !!!!

سورنا شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ب.ظ

۱.ترکه میخواسته آتش نشان بشه. توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و آب نباشه چه کار میکنی؟ میگه: هیچی تیمّم میکنیم
۲.به ترکه میگن تو شهرتون آثار باستانی دارین ؟ میگه نه ولی دارن میسازن
۳.به ترکه میگن از خانه خدا چه خبر ؟ میگه : خیلی سنگ تو سرم خورد ولی آخر بوسیدمش!!

هیی هیی هییی !!

هیی هیی هیی !!

احتمالا منم تیمم کنم !!!!

سورنا شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ب.ظ

سلام
فرشته خانوم
اگه باعث ناراحتیتون شدم واقعا عذر میخوام
قصدم فقط و فقط شوخیه
اگه ناراحت میشید دیگه ادامه نمیدم!!!

علیک سلام ... هیی هیی هیی !!

نه بابا ... این حرفا چیه مهندس جان !! فرشته جون با جنبه تر از این حرفاس !!! ظرفیت گرمایی در حد بوندسلیگا !!!

wistful یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:07 ق.ظ

Avril Lavigne
slipped away


Na na, na na na, na na
I miss you, miss you so bad
I don't forget you, oh it's so sad
I hope you can hear me
I remember it clearly

The day you slipped away
Was the day I found it won't be the same
Ooooh

Na na la la la na na

I didn't get around to kiss you
Goodbye on the hand
I wish that I could see you again
I know that I can't

Oooooh
I hope you can hear me cause I remember it clearly

The day you slipped away
Was the day I found it won't be the same
Ooooh

I had my wake up
Won't you wake up
I keep asking why
And I can't take it
It wasn't fake
It happened, you passed by

Now your gone, now your gone
There you go, there you go
Somewhere I can't bring you back
Now your gone, now your gone
There you go, there you go,
Somewhere your not coming back

The day you slipped away
Was the day i found it won't be the same noo..
The day you slipped away
Was the day that i found it won't be the same oooh...

Nah nah, nah nah nah, nah nah
I miss you

به به ... مستر ِ خوش سلیقه !! بابا اوریل ... بابا باسلیقه !!

ششششیییییرررررررررررررررره !!

عالی ...perfect !!

بوعلی سینا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ب.ظ

سلام

این کوزه چون من عاشق زاری بودست
در بند سر زلف نگاری بودست

این دسته که بر گردن او می بینی
دستی است که بر گردن یاری بودست

علیک سلام ...

والا من که دست مست نمیبینم ... اما چشم خدمتشون حتمی میگم !!

SARHOŞ یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ب.ظ

خداوندا...

اگر روزی بشر گردی
ز حال ما خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت ، از این بودن ، از این بدعت



خداوندا...

نمیدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه زجری می کشد آنکس که انسان است
و از احساس سرشار است
.
.
.
.
SARHOŞ

واااااااااااییی ... چه قدر عالی ... واقعا ... انسان بودن خیلی سخته !!! مخصوصا الانا !!!
خیلی عالی بود ...

اما خودمونیما !! فکر کنم که خدا خیلی وقته که دیگه پشیمون شده از افرینش انسان !! اما خب کاری نمیشه کرد !!!
یعنی فکر کنم خود ِ خدا هم مونده تو کار این بشر ِ ۲پا !!!

آلفرد یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:14 ب.ظ

دل به دل را داره دیگه، تکرار این جکه اونم با این وضیت واقعا جالبه!

واقعا !!! جالب که نه .... شگفت انگیزناکه !!!

آلفرد یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:19 ب.ظ

صدای پای آب


هر کجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.

پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟من نمی دانم
که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست .
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.
زیر باران باید با زن خوابید.
زیر باران باید بازی کرد.
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی ،
زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون”است.

رخت ها را بکنیم:
آب در یک قدمی است.

روشنی را بچشیم.
شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را.
گرمی لانه لکلک را ادراک کنیم.
روی قانون چمن پا نگذاریم.
در موستان گره ذایقه را باز کنیم.
و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد.
و نگوییم که شب چیز بدی است.
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ

.
.
.



((سهراب سپهری))

اخی ... چه قدر این اهنگ و دوست دارم ... نیپون کوکو بیا ببین که شعری که دوست داری !!!

اخی ... این اهنگ با صدای عصار بود !! خیلی دوسش داشتم ... یعنی الانم همین طور !!

(البته همش نه ها !! یه تیکه هاییش !!)

آلفرد یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ب.ظ

زندگی با آهنگ های چاووشی( این مطلب یکی از هوادارای محسن چاووشیه(


قسم میخوردی با منی قسم میخوردی به خدا یادت هست حالا گوش کن ای دل من تو هنوز دل منی با همه بی ثمری تو خود شکفتنی تو من رو گذاشتی رفتی توی روزگار وحشی توی کوچه های غربت حتی دنبالم هم نگشتی چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو گاه فکر میکنم خبر مرگ من رو کی میخواد به تو بده بین دوراهی موندم ...
میخوام خودکشی کنم عاشق بودم ولی رفت یاد حرف مولا توی گوشه من داره زنده میشه بزرگترین گناه نا امید یی....
راستش رو بگو عشق کدوم غریبه به جونت افتاد چی شد که خیلی ساده عشقم رو بردی از یاد توی همین فکر ها بودم که یهو صدایی گفت تو نترس و راهی شو به سیاهی فکر نکن ...
بوی خاک و نم کوچه میگه هنوز دیوونه تو هستم میخوام اینجا با تو باشم زیر بارون ها دوباره ولی افسوس نه تو هستی نه دیگه بارون می باره باور کن اگر این خونه زندون بشه می خندم زندگیم از دست تو داغون بشه بازم میخندم میگذره این دلخوری ها میگذره عمر من و تو به خدا میگذره ..
طاقت نداری ببینی میدونم ، این همه طاقت و صبوری از من ستاره ها میگن پشیمون شدی میخوای بگی که غرق نوری از من اخه من کجا برم هرجا برم بازم تویی باموی لخت و تیره چشمی خمار و خیره تلفیقی از دوچیزی ابادی و خرابی کاش به تو اعتیاد نداشتم ..
دوست دارم برم جنوب کنار جاشو های دریا که رو عرشه واسه ماهی ها میخونن بگم کلی پریشونت شدم اما بازم نیومدی خاک توی گلدونت شدم اما بازم نیومدی یه دل دارم خدا داره زمین داره هوا داره میون دریای غمش کشتی و ناخدا داره به بزرگی دریا بازم تحمل میکنم .
شاید دلت خواست وپاهات نیومد یا شایدم دلت باهات نیومد اخه من همیشه از خدا میخواستم لحظه جداییمون سر نرسه تا همیشه پا به پای هم باشیم اما این کوچه به اخر نرسه من میخوام با تو باشم با خود تو عشق من عشقم رو دست کم نگیر اخ که چه لحظه های بدیه گرد غبار دوریت روی قاب سر د و خالی عکس دوتا پرنده رو شاخه های قالی نه پنجره نه گلدون نه شیرونی نه ناودون آینه ی پینه بسته روی طاقچه شکسته خاطره های مردم رو زنده کن رئیس خوشگلا ابرو کمون گیسو طلا شیتونک نا مهربون گیسو طلا ابرو کمون قسم به جون عاشقات که من میان عاشق هات به قیمت جون میخرم هرچی میخواد بیاد سرم .
شب بود و شبرگردی باد و موهات رد شدم و چشم هام به چشمهات افتاد دیدم که زخم هاش همه از غربته مثل خودم خسته و بی طاقته دیدم وگفتم که نباید نشست ..
عروس خوب قصه عروس آرزوهام وقتی که خیلی تنهام قهر نکن با چشم هام قهر نکن عشق من قهر تو آتیشمه من نمیخوام بسوزم وقتی دلت پیشمه برای داشتن تو چه راه دوری رفتم دلم میخواد بدونی راه رو چجوری رفتم یادت میاد به تو گفتم قبل رفتنت اگه نباشی یک روز میمرم از پا می افتم به تو گفتم خودم رو می کشم و پر میزنم توی اسمون ها بگو گفتم یا نگفتم مردمک هات به کجا زل زدن بازموژه هاتون به کجا پل زدن کاشکی بدونی که دارم هنوزم از اشتباه قبلیتون می سوزم ...
گوشی رو بردار تا صدات یه ذره آرومم کنه این نفس های آخره دلم داره جون میکنه همش دارم فکر میکنم دست یکی تو دستته دارم میمرم ای خدا فکر میکنم حقیقته بهت گفته بودم من خیلی کم تحملم حرفی بزن گلم من کم تحملم با گریه های تو روزهای شادم از یاد می برم اما چه فایده می ترسم عاقبت از یاد تو برم کم گریه کن گلم من کم تحملم ..
متاسفم برات کوله بار آرزوهات روی دوشت تا کجا ها رفتی با پای پیاده رفتی و به هرچه خواستی نرسیدی متاسفم برات ..
گل های یاس توی باغچه غروب ها بهونه میگیرن همشون یه عهدی بستن سر خاک تو بمیرن قاب عکس سرد وخالی اخرین خنده ی مادر،گل سر یادگاری ولی با گلای پرپر..
شب رو ز پیش منی تو هنوز پیش منی تو هنوز تو سفره دل درویش منی
اگر بیای همون جوری که بودی کم میارن حسود ها از حسودی-
هنوز هم روی صندلی به انتظار آلبومات میشینم-اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
محسن جان ببین چه چیزا می کارن این آدمای بی خدا.آهای تو که به خواب عمیق و سرد رفتی هر وقت که بارون می زنه تورو کنارم می بینم مطمئنم پیش منی هنوزم عاشق ترینم.توی پشت صحنه ی دنیای ما خوبی یا بدی می مونه یادگار زندگی برای ما یه خاطرست از تمامه لحظه های روزگار-قصد دل کندن ندارم از تو ای دل کنده از خود با من بمان برادر طاقت نمانده دیگر باور نمی کنم من شد موسم ِ جدایی، تو این نمایشنامه دل شکسته شد به سادگی نفش نبودن واسه توست نقش شکستن واسه من.دستای من عمری نمک خورده ی دستای تو ِ هرجوری نفرینت کنم آخر نا نجیبیه، قیدش رو دیگه بزن تنها بده دل به سفر دستش رو دیگه نگیر،دنیا قرار تا به کی اینجور باشه تا کی قرار حرف حرف زور باشه،رفیق خوب روزها هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام منی که در جوانی ام به خاطرت شکسته ام.من فقط با تو خوشم تو خوشی با دل من از دست منو تو غصه ها خسته میشن.این منم اونی که با زخم زبونات رفیقه مرحم بزار با حرفات رو زخم عمیقم.به خدا میکشمت اگه یه روز با غریبه ببینمت گل منی نمی زارم دست دیگه بچیندت یه روز بارون یه روز آفتاب یه روز آروم یه روز بی تاب،ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی رفتی و تنهام گزاشتی دل به ناباورری بستی.وای، سه شنبه که میشه دیگه تو حال خودم نیستم.عزیزم یادت می یاد سه شنبه ها؟پا به پای هم می رفتیم تا کجا،کوچه های خلوتو یادت بیار،حالا دیگه کوچه های خلوتو تنهایی قدم می زنم.لعنت خدا به این سه شنبه ها،حالا دیگه تو شعرای سپیده من جایی نمونده واسه تو سیاهی و دربه دری از روزگار من برو فکر نکنم بشه با صدتا دریا این همه نفرتو بشوری از من،ستاره ها میگن پشیمون شدی واسه لیلی خود مجنون شدی-دوروغ می گفتی که برم از بی کسی دق می کنی حرفات رو باور ندارم بی خودی هق هق می کنی،خدا کنه تموم بشه قصه ی تلخ رفتنت بیایو از یادم بره روزایی که شکستمت-آینه و شمعدون نمی خوام من لب خندون نمی خوام هرچی که خنده ست ماله تو هرچی غم ِ برای من

نه خودمونیما ... دیگه این خیلی زندگی میکنه !!!!!!!!!

نه خدایی جالب بود !! اما یه سیستمی بودا !! نمیدونم والا !!!

۰۰:۰۰ یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ب.ظ

‏« نرسیده به درخت،
کوچه‌باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه‌ی پرهای صداقت آبی است.‏ »

نوشته ی Helen خیلی قشنگ بود.

فکر نکنم دیگه سبز باشه ... دیگه پژمرده شده ها !! از ما گفتن بود !!
قشنگ نه عالی بود !!

آلفرد یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:35 ب.ظ

لینکین پارک-in the end


It starts with one thing

I don't know why
It doesn't even matter how hard you try keep that in mind
I designed this rhyme
To explain in due time
All I know
Time is a valuable thing
Watch it fly by as the pendulum swings
Watch it count down to the end of the day
The clock ticks life away
It's so unreal
Didn't look out below
Watch the time go right out the window
Trying to hold on, but didn't even know
Wasted it all just to watch you go
I kept everything inside and even though I tried, it all fell apart
What it meant to me will eventually be a memory of a time when

I tried so hard
And got so far
But in the end
It doesn't even matter
I had to fall
To lose it all
But in the end
It doesn't even matter

One thing, I don't know why
It doesn’t even matter how hard you try, keep that in mind
I designed this rhyme, to explain in due time
I tried so hard
In spite of the way you were mocking me
Acting like I was part of your property
Remembering all the times you fought with me
I'm surprised it got so (far)
Things aren't the way they were before
You wouldn't even recognize me anymore
Not that you knew me back then
But it all comes back to me (in the end)
You kept everything inside and even though I tried, it all fell apart
What it meant to me will eventually be a memory of a time when I

Chorus

I’ve put my trust in you
Pushed as far as I can go
And for all this
There's only one thing you should know (2x) Chorus

با یه چیزی شروع میشه
نمیدونم چرا هر چقدر هم تلاش کنی فایده نداره
اینو یادت باشه...من این شعرو برای گفتن در زمانی مناسب نوشتم(تنظیم کردم)
همه چیزی که میدونم اینه که زمان چیز با ارزشیه
پرواز کردنش رو نگاه کن درحالیکه پاندول(یه چیزی مثل آونگ)تاب میخوره
تا پایان روز به عقب رفتن زمان رو نگاه کن
ساعت با دور کردن زندگی کار میکنه
این خیلی غیرواقعیه
از بیرون پایینو نگاه نکردم
به زمان نگاه کن که از پنجره بیرون میره
در حالیکه سعی میکنه محکم از یه جایی بگیره(که نتونه بره)
ولی حتی نمیدونستم با تماشای رفتن تو وقتمو تلف میکنم
من همه چیز رو درونم نگه داشتم و اگرچه تلاش کردم همه چی داغون شد
اگه خیلی زیاد تلاش کنم تمام چیزهایی که واسه من معنی دارن آخرش تبدیل به یک خاطره خواهند شد
و من خیلی جلو رفتم ولی در آخر حتی اینم برام اهمیت نداشت
برای باختنش باید می افتادم ولی در آخر حتی اینم برام اهمیت نداشت
یه چیزی...دیگه اهمیتی نداره که چه قدر تلاش کردم..نمی دونم چرا
اینو یادت باشه که من این شعرو برا این نوشتم که به خودم یاد آوری کنم چه چه سخت تلاش کردم
علارغم اینکه تو منو مسخره کردی و طوری رفتار کردی که انگار من جزیی از اموال او هستم
در حالیکه تمام وقتایی رو که با من دعوا کردی به خاطر داشتم جای تعجب داره که اینقدرجلو رفتم
هیچ چیزی اونطوری قبلا بود نیست
تو حتی دیگه نمیتونی منو بشناسی
منو بعدا دوباره خواهی شناخت
ولی تمام این برمیگرده به خودم
درآخر
من همه چیز رو درونم نگه داشتم و اگرچه تلاش کردم همه چی داغون شد
اگه خیلی زیاد تلاش کنم تمام چیزهایی که واسه من معنی دارن آخرش تبدیل به یک خاطره خواهند شد
و من خیلی جلو رفتم ولی در آخر حتی اینم برام اهمیت نداشت
برای باختنش باید می افتادم ولی در آخر به تو اعتماد کرده بودم
تا جایی که میتونستم برم به خودم فشار آوردم
و برای همه این چیزا فقط یه چیز هست که تو باید بدونی
من به تو اعتماد کرده بودم
تا جایی که میتونستم برم به خودم فشار آوردم
و برای همه این چیزا فقط یه چیز هست که تو باید بدونی
من سخت تلاش کردم و خیلی جلو رفتم
ولی در آخر من مجبور بودم بیافتم
ولی در آخر حتی این هم اهمیتی نداشت
با یه چیزی شروع میشه
نمیدونم چرا هر چقدر هم تلاش کنی فایده نداره
اینو یادت باشه...من این شعرو برای گفتن در زمانی مناسب نوشتم(تنظیم کردم)
همه چیزی که میدونم اینه که زمان چیز با ارزشیه
پرواز کردنش رو نگاه کن درحالیکه پاندول(یه چیزی مثل آونگ)تاب میخوره
تا پایان روز به عقب رفتن زمان رو نگاه کن
ساعت با دور کردن زندگی کار میکنه
این خیلی غیرواقعیه
از بیرون پایینو نگاه نکردم
به زمان نگاه کن که از پنجره بیرون میره
در حالیکه سعی میکنه محکم از یه جایی بگیره(که نتونه بره)
ولی حتی نمیدونستم با تماشای رفتن تو وقتمو تلف میکنم
من همه چیز رو درونم نگه داشتم و اگرچه تلاش کردم همه چی داغون شد
اگه خیلی زیاد تلاش کنم تمام چیزهایی که واسه من معنی دارن آخرش تبدیل به یک خاطره خواهند شد
و من خیلی جلو رفتم ولی در آخر حتی اینم برام اهمیت نداشت
برای باختنش باید می افتادم ولی در آخر حتی اینم برام اهمیت نداشت
یه چیزی...دیگه اهمیتی نداره که چه قدر تلاش کردم..نمی دونم چرا
اینو یادت باشه که من این شعرو برا این نوشتم که به خودم یاد آوری کنم چه چه سخت تلاش کردم
علارغم اینکه تو منو مسخره کردی و طوری رفتار کردی که انگار من جزیی از اموال او هستم
در حالیکه تمام وقتایی رو که با من دعوا کردی به خاطر داشتم جای تعجب داره که اینقدرجلو رفتم
هیچ چیزی اونطوری قبلا بود نیست
تو حتی دیگه نمیتونی منو بشناسی
منو بعدا دوباره خواهی شناخت
ولی تمام این برمیگرده به خودم
درآخر
من همه چیز رو درونم نگه داشتم و اگرچه تلاش کردم همه چی داغون شد
اگه خیلی زیاد تلاش کنم تمام چیزهایی که واسه من معنی دارن آخرش تبدیل به یک خاطره خواهند شد
و من خیلی جلو رفتم ولی در آخر حتی اینم برام اهمیت نداشت
برای باختنش باید می افتادم ولی در آخر به تو اعتماد کرده بودم
تا جایی که میتونستم برم به خودم فشار آوردم
و برای همه این چیزا فقط یه چیز هست که تو باید بدونی
من به تو اعتماد کرده بودم
تا جایی که میتونستم برم به خودم فشار آوردم
و برای همه این چیزا فقط یه چیز هست که تو باید بدونی
من سخت تلاش کردم و خیلی جلو رفتم
ولی در آخر من مجبور بودم بیافتم
ولی در آخر حتی این هم اهمیتی نداشت





LINKIN PARK

چه قدر قشنگه ... خیلی هم گروهش هم موزیکش ... راستی این اهنگا رو از کجا با معنیش میارین ؟؟!!

wistful یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:00 ب.ظ

کس ندارد خبر از راز نهان من و تو
تا بود باد صبا نامه رسان من و تو
گر چه شد عشق ما ارام جان من و تو
میزند شعله ها بر اشیان من وتو
صحبت عشق و محبت شب و روز باشد میان من و تو
ورد زبان من وتو
زندگی اخر شود در سایه بخت جوان من وتو
یک دم از ان من وتو
من به کنج قفسی جویمت هر نفسی
جان رسد بر لب اگر چون به دادم نرسی
کی به غیر تو باشدم کسی
در رهت بلا دیده ام بسی
ز جهان تو را میخواهم من
ز تو هم وفا میخواهم من
ارد پیک سحر بر من از تو خبر
تا رسد از راه نامه رسانم
نام تو باشد ورد زبانم

والا قاعدتا کسی هم نباید خبر داشته باشه !!

بیشتر باید سیستم eye contact باشه دیگه !! اما خودمونیم همش اگه اسمش ورد زبونتون باشه دهنتون خسته میشه ها !!!!!!!

هیی !!

wistful یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ب.ظ

به دام غم افتادم
کی روی دمی از یادم
داده یاد تو بر بادم
وای از این جدایی

به دیگران پیوستی
جام عشق من بشکستی
رشته وفا بگسستی
وای از این جدایی

بی تو ناله خیزد از نغمه های من
بی تو مرغ شب بود همنوای من
ای که بوده ای آشنای من
رفتی و غمت شد بلای من
وای از این جدایی

بی تو ناله خیزد از نغمه های من
بی تو مرغ شب بود همنوای من
ای که بوده ای آشنا ی من
رفتی و غمت شد بلای من
وای از این جدایی

چه سازم ای ره به از نظر کز ره وفا باز آیی
به چشم بیدار من چنان نقش آرزو پیدایی
آه
به دام غم افتادم
کی روی دمی از یادم
داده یاد تو بر بادم
وای از این جدایی

به دیگران پیوستی
جام عشق من بشکستی
رشته وفا بگسستی
وای از این جدایی

یاد از دور از تو شد بلای من بی وفای من
وای از این جدایی

هرشب می نالم با خدای دل کز بلای دل کو مرا رهایی

ز دام مهرت اکنون در براهم
قسم به خاک مجنون بار دگر دل به کسی ندهم دل به کسی ندهم

چه سازم ای ره به از نظر کز ره وفا باز آیی
به چشم بیدار من چنان نقش آرزو پیدایی
آه
به دام غم افتادم
کی روی دمی از یادم
داده یاد تو بر بادم
وای از این جدایی

به دیگران پیوستی
جام عشق من بشکستی
رشته وفا بگسستی
وای از این جدایی

به دام غم افتادم
کی روی دمی از یادم
داده یاد تو بر بادم
وای از این جدایی

به دیگران پیوستی
جام عشق من بشکستی
رشته وفا بگسستی
وای از این جدایی


وووای از این جدایی ... واییییییی از این جدایی !!

اما کاری نمیشه کرد !!!

(از این شکلک هایی که سرشون و میخارونن و خیلی پخمه هستن !!! ... هیی !!)

wistful یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:20 ب.ظ

گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شب بو دیگه شب بو نمی ده
کی گل شب بو رو از شاخه چیده
گوشه ی آسمون پر رنگین کمون
من مثل تاریکی تو مثل مهتاب
اگه باد از سرزلف تو نگذره
من میرم گم میشم تو جنگل خواب
گل گلدون من ماه ایوون من
از تو تنها شدن چو ماهی از آّب
گل هر آرزو رفته از رنگ وبو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب
آسمون آبی میشه اما گل خورشید رو شاخه های بید دلش میگیره
دره مهتابی میشه اما گل مهتاب از برکه های آب بالا نمیره
تا که دست تکون میدی به ستاره جون میدی میشکفه گل از گل باد
وقتی چشمات هم مییاد دوستاره کم مییاد میسوزه شقایق از داغ
گل گلدون من ماه ایوون من
از تو تنها شدن چو ماهی از آب
گل هر آ رزو رفته از رنگ وبو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب

بابا سیمین غانم ( درسته املاش ؟؟!!)

بابا سلیقه !

بابا پرفشنال !!

بابا حرفه ای !!!

بابا اهنگ !۱

.

.

.

بقیه اش هم مشق شب !!

۰۰:۰۰ دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ق.ظ

تی تیک تی تیک
در این کران ساحل و به نیمه شب
نک می زند
"سیو لیشه"
روی شیشه.
به او هزار بارها
ز روی پند گفته ام
که در اطاق من تو را
نجا برای خوابگاست
من این اطاق را بدست
هزار بار رُفته ام
و لیک بر مراد خود
به من نه اعتناش او
فتاده در تلاش او
به فکر روشنی، کز آن
فریب دیده است، و باز
فریب می خورد همین زمان
به تنگنای نیمه شب
که خفته روزگار پیر
چنان جهان که در تعب
کوبد سر
کوبد پا
تی تیک تی تیک
سوسک سیا
"سیو لیشه"
نک می زند
روی شیشه.

نیما یوشیچ
..........................
شعر فوق زیبایی بود که دیشب اتفاقی پیداش کردم.
امیدوارم معناش کاملا مفهوم باشه.
پ ن: "سیولیشه" نام سوسکی در شمال است.

نمیشه گفت کاملا مفهموه !!

تقریبا کم و بیش !!!

البته و.اسه یه عده کاملا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

00:00 دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:09 ب.ظ

کجاییییییییییییی پیسته؟؟
دلمون پوسید تو این روزها

اقا من شرمنده ام ... به خدا سالگرد اقاجونم بود ... واسه همین از همه جا کلی مهمون اومده واسمون ... به جون ِ خودم وقت سر خاروندن ندارم ... خونه ی ماها هم از همه رده سنی داره شده پایگاه !!!!

دیگه باید ببخشید ... یعنی پیش اومد !!

wistful سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:57 ق.ظ

چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم و غصه اش قد یک دنیا میشه
میره یک گوشه پنهون میشینه
اونجا رو مثل یه زندون میبینه
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه
وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در میزنه
یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغه ابرا رو چوب میزنه
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمیشه
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه

نمیدونم والا !!

البته فکر کنم واسه همه ی ادما یه علامت سوال ِ‌ بزرگه بالا سرشون !!!

wistful سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ق.ظ

چون سایه های بی امان

بازیچه ی دست زمان

در این دنیا ماندم چنان

افسرده و حیران

سرگشته و نالان

چون آ دمک زنجیر

بر دست و پایم

از پنجه ی تقدیر

من کی رهایم

ای که تو، دادی جانم

گو به من تا کی بمانم

آدمی چون آدمک

مخلوقی سرگردان

چون آدمک زنجیر

بر دست و پایم

از پنجه ی تقدیر

من کی رهایم

والا ماها که هیچ وقت رها و ازاد نیستیم !!!!


حیف که تقدیر دستو پای مارا بست !! هیی !! (تحریفش کردم !!) هیی !!!!!!!!!

wistful سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:32 ق.ظ

پشت این پنجره ها دل می گیره
غم و غصه دل و تو می دونی
وقتی از بخت خودم حرف می زنم
چشام اشک بارون میشه تو میدونی

عمریه غم تو دلم زندونیه
دل من زندون داره تو می دونی
هر چی بهش می گم تو آزادی دیگه
میگه من دوستت دارم تو می دونی

می خوام امشب با خدا شکوه کنم
شکوه های دلمو تو می دونی
بگم ای خدا چرا بختم سیاه
چرا بخت من سیاست تو می دونی

پنجره بسته می شه شب می رسه
چشام آروم نداره تو می دونی
اگه امشب بگذره فردا میشه
مگه فردا چی میشه تو می دونی

والا معشوق باید بدونه !!!!!!

نمیدونم والا !!!!

میخواین بگم بهش ؟؟!!!! (از این شکلک پلیدا !!!)

wistful سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:33 ق.ظ

خواهم تو شوی , محبوب دلم
چون نرگس مست , دیوانه ی من
رویت رخ من , سویت ره من
هستی چو بهشت , کاشانه ی من
پروانه ی من , پروانه ی من
بی تو چه کنم , مستانه ی من
آوای تو شد , هم نغمه ی من
ای لاله ی من , بردی دل من
پروانه ی من , پروانه ی من
بی تو چه کنم , مستانه ی من
آوای تو شد , هم نغمه ی من
ای لاله ی من , بردی دل من

wistful سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:35 ق.ظ

چشای آبی تو مث یه دریا می مونه
دل خسته ی منم , مث یه ماهی می مونه
ماهی خسته ی من , می خواد تو دریا بمونه
ماهی دوست داره خونش همیشه تو دریا باشه
بوسه بر موج بزنه , کنار ماهی ها باشه
ماهی خسته ی من , بذار تو دریا بمونه
ماهی اگه تنها باشه , خسته و دلگیر می شه
ماهی تو دریا نباشه , اسیر ماهی گیر می شه
نکنه یکی بیاد , چشمات و از من بگِیره
ماهی دل بمیره , دریا توماتم بگیره
ماهی خسته ی من , نذار که تنها بمونه
ماهی اگه تنها باشه , خسته و دلگیر می شه
ماهی تو دریا نباشه , اسیر ماهی گیر می شه
نکنه یکی بیاد , چشمات و از من بگِیره
ماهی دل بمیره , دریا توماتم بگیره
ماهی خسته ی من , نذار که تنها بمونه
ماهی خسته ی من , بذار تو دریا بمونه
ماهی خسته ی من , می خواد تو دریا بمونه

ایول ماهی !!!
چه تواناهایی داره ماهیی !!!!!
هیی هیی هیی !!

شوخلوخ بودا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

SARHOŞ سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:32 ب.ظ



فساد جامعه با خوردن غذا کم می شود نه خواندن نماز. همه می دانند حتی...



SARHOŞ

میگم تو همون جولیا نیستی از قضا اتفاقا ؟؟؟!!!

خیلی عالی ... پر مفهوم ... مختصر و مفید بود !!!!!!!
هنگیدم !!

۰۰:۰۰ سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:27 ب.ظ

هرگز از دوری این راه مگو!

و از این فاصله ها که میان من و توست

...و هرگاه که دلت تنگ من است،

بهترین شعر مرا قاب کن

و پشت نگاهت بگذار!

تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!

و بداند که دل من با توست

و همین نزدیکی ست...

... .... .... ... !!!!


سکووووووووووووووووووووووووووووت !!!

بوعلی سینا سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ

سلام

خداجونم به دادمون برس ایندفعه فکر کنم موش موشک (ماوس) پسته خانم خراب شده که تایید نمی کنند

بازم خدا داند

علیک سلام ... من اون بالا توضیحات رو دادم !! دیگه شرمنده دیگه !!!!

البته با الله و اعلم وافقم ... هیی هیی هیی !!

پسته چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:54 ب.ظ

سلام ... من اومدم ... دینگ دینگ ...
این اهنگ یاس والعا عالیه ... اگه تونستین دانلودش کنین ... اگه نه که .... نمیدونم دیگه ... بلاخره گیرش بیارین دیگه !!

با من باش

این درسته تسلیم آره تو هستی گرفتی دیگه تصمیمو بارتو بستی

وقتی که بدترین خاطره هات به تو میگه که دیگه باید خاتمه داد

سراسر وجود تو خدشه دار شد شاکی از مادری که بچه دار شد

به این دنیا اومدی و شدی ناخوانده وارد حالا هم که میخوای بشی نارانده خارج

کسی به زندگی تو وارد نشد عمر تو به مو رسیدو پاره نشد

ولی حالا خودت میخوای اونو پاره کنی ولی دست نگه دار این کار تو نیست

میخوای بمیری تا که بدونن بلکه قدرت یه شعر بنویسن رو سنگ قبرت

بگن حرفاش بین همه گم بود بی چاره مثل جوک یکی سر خاکت کمپوت بیاره

فکرت میکنه دلو قانع که جونت رو زمین گروگانه

ولی بس کن الان عصبی هستی این نمیتونه باشه نظر اصلیت



تو میدونی که سکوته بدنت برابر با شکستو سقوط وطنه

نرو که رفتنت دیگه بستن دردفتر آینده هاس

تو میدونی که طلوعه قدمت به طرف مرگ یعنی غروب وطنت

بمون با من بتاز پاینده باش آینده هارو با من بساز



واسه چی تو داری مرگتو طلب میکنی فکر تو اینه تو داری عقب میمونی

ببین همه چی حله فقط میدونی الکی تو داری وقتتو تلف میکنی

خصلت آدما اینه که فراموش کارن اگه تو بری یکی دیگه رو در آغوش دارن

اینارو میدونی حالا میخوای تو باز بری؟ نکنه که میخوای به دشمنات فاز بدی

پشت سرت زدن ، همه باهات بدن لحظه هات هدر رفت و باز عقب

موندی از همه و لحظه هات غمه و رنگ ماتمه و وقت ما هم کمه

متاسفانه غلطه راه تو سوی درکه

رهسپار هدف مرگ باری که منم صد بار به سرم زد تا که قدم

بردارم به طرف مرگ وای این غلطه نه



تو میدونی که سکوته بدنت برابر با شکستو سقوط وطنه

نرو که رفتنت دیگه بستن دردفتر آینده هاس

تو میدونی که طلوعه قدمت به طرف مرگ یعنی غروب وطنت

بمون با من بتاز پاینده باش آینده هارو با من بساز



میگی بازم یاس الکی رفت رو سن ببین اشک بعد رفتن تو هفت روزه



حالا چی شده واسه مرگ چراغت سبزه؟ واسه نجات رسیده همین یک راه به مغزت؟

میخوای خودتو بکشی بری که چی؟ شیطونو لعنت کنو بگیر بشین

فکر میکنی وقتی بری اون دست پل فرشته ها منتظرتن با دسته گل؟

نه مطمئن باش از این خبرا نیست خیلی رفتنو تو هم یک نفر لیستی

تو پاشو حالا بتکون گردو خاکتو بترکون جهان سرد و ساکتو

پاشو بگو خیلی مونده خسته شم خود کشی هم واسه تو داره کسر شان

دردای ما درسه اگه بطنشو بخونیم که وقتی رسیدیم بالا قدرشو بدونیم

دردا دارن میکنن با تو دست رشته بازی چیزی دور نمیمونه از چشم قاضی

پس بگو فردایی بازم هست و بگو این سختی ها بازنده اس

بگو فکر میکنی از تو شکست خوردم تو فکر بکنی از تو یه دست بردم




سورنا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:40 ب.ظ

سلام
اول
۱۲۳۴
دست دست دست دست
برای حضور دوباره پسته
شیییییییییییییییییییییییییییییره
۱. دل غم دیده من تشنه خندیدن توست/آرزوی دل من تنها دیدن توست
۲.هر جا هستم هرجا هستی توی قلبم ریشه بستی
هر جاباشم هرجا باشی نمیشه از من جدا شی
۳.دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است

علیک سلام
بلی
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست !!! ـ(داشت یادم میرفت که چندتاستا !!!)
پس درمان و اینا خیلی سخت نیست !! چاره داره !!!!!!!!!!!!!!
(از این شکلک پلیدا !)

سورنا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:41 ب.ظ

۱.یه خره با حسرت به یه اسبه نگاه می کنه و میگه: ای کاش تحصیلاتم رو ادامه می دادم
۲.یه کرم شبتاب اکس میخوره تا صبح فلاش میزنه
۳.پیامک غضنفر به نامزدش:
مهم نیست که قشنگ نیستی
قشنگ اینه که مهم نیستی

هییی هیی هیی !!

وای این سومیه خیلی ملس بود !!!!!!

همای چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:13 ب.ظ http://doozakhian.persianblog.ir/

«استاد شهرام ناظری» به نشانه همدردی و حمایت از جنبش سبز مردم ایران، قطعه منتشر نشده «ایران کهن» خود را با شعری از "فریدون مشیری" و آهنگسازی "پژمان طاهری" روی اینترنت قرار داد.

دانلوداین آهنگ در وبلاگ دوزخیان

بلی ... مرسی !!

راستی خبری ازتون نیست ؟؟!!

آلفرد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ب.ظ

بابا بی خیال!!!!!!!!!!

بیخیال ِ چی ؟؟؟!!

بابا من دوزاریم نصفه است نمیونفته !!!!!!!!!!!!

امان ... اماااااااااااااااااااان !

wistful چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ب.ظ

back street boys
can't stop thinkin' of you



You're in my mind
All the time
My thoughts
Are always of you
There are so many things
That we promised each other
That we would do

But since you went away
My heart has been in so much pain
It seems that everything we've been through
Has been in vain

And I can't stop thinkin' of you
And I wouldn't if I could
But I can't keep waking up
With dreams of you

And you should have known
When you told me you loved me
That you were deceiving
I have faith that the hurt that I feel
Deep inside will soon be leaving

But now I'm all alone
And I can't stop thinkin' of you
To hold you in my arms once again
Is all I wanna do

به به ... میبینم که بازم نمیبینم ... آفنر !!!!

شیره !!!!!!!!!!!!

کف کردم !!

البته نباید کف میکردم !!

فضولی نکنین دلیلش خصوصیه !!!!!!!!!!!!!

wistful چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ب.ظ

back street boys
I promise you



It's in the silences
The words you never say
I see it in your eyes
Always starts the same way
It seems like everyone we know
Is breakin' up
Hmm, does anybody ever stay in love...anymore?


I promise you
From the bottom of my heart
I will love you 'till death do us part
I promise you
As a lover and a friend
I will (ooh) love you like I never love again
With everything I am (ooh)

I see you look at me
When you think I'm not aware
You're searching for clues
Of just how deep my feelings are
How do you prove the sky is blue, the oceans wide
All I know is what I feel
When I look into your eyes


I promise you (I promise you)
From the bottom of my heart
(from the bottom of my heart baby)
I will love you 'till death do us part
(I do my darlin', I promise yeah)
I promise you (I promise you)
As a lover and a friend
I will (ooh) love you like I never loved again
With everything that I am (ooh yeah)


Oh there are no guarantees
That's what you always say to me (mmm)
But late at night I feel the tremble in your touch, baby
(Oh yeah)
Oh, and what I'm trying to say to you
I never said to anyone I promise (oh no)


I promise (promise) you (you, you, you)
From the bottom of my heart
(from the bottom of my heart)
I will love you 'till death do us part(oh)
(do you darlin' I promise you yeah)
I promise you
As a lover and a friend
(as a lover and a friend)
I (ohhh) will lover you like I never love again
with everything I am

I promise you
(with everything I am)
From the bottom of my heart
(from the bottom of my heart)
I will love you 'till death (love you) do us part
(I love you, I love you, I love you, I love you)
(this is promise you, babe)
I promise you
As a lover and a friend
I (ohhh) will love you like I never love again
With everything I am

You're everything I am
Oh yeah (doo...)
With everything I am

حیف که adsl ام قطع !! وگرنه همین الان دانلودش میکردم !!!

اصلا کل ِ یوم ( !!! ) از دهکده ی جهانی پرت شدم بیرون !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خیلی متنش قشنج بوت !!!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 ق.ظ

امروز شروع شد
روزی که شاید حتی تو ...

ولی این روزو من هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم
مثله خیلی از روزایی که پایان زیبایی‌هایست که هر دو می‌دیدیم و شروع زیبایی‌هایه دیگه‌ای که فقط من اونارو می‌بینم
البته به نظر من می‌شه اسمشونو زیبایی گذاشت
اکثرا که این روزایه منو می‌بینن حاضر نیستن حتی یک لحظه‌ی اون فشارهایی که من بهشون می‌گم زیبایی تحمل کنن
ولی همون که این لحظه‌ها به خاطر تو دارن سپری می‌شن واسم زیبا و مقدسن
اکثر لحظه‌هایه زیبایه زندگیم مربوط می‌شن به همین لحظه‌ها
یه سال گذشت
باورم نمی‌شه
اون روز هم من بر عهد جاودان خودم تاکید کردم
هیشکی این خلوتهایه مقدسه منو جز خدام نمی‌بینه
هر لحظه تو ذهنمی با اینکه میدونم شاید حتی یک لحظه هم ...
امیدوارم همونطور که خدام تا الان کمکم کرده که عهدمو ثابت کنم بعد از این هم همیشه در کنارم باشه
امیدوارم که هر لحظه‌ی زندگیت جزو نازترین لحظات ناز هستی باشه

والا نوشته ات یه جوری بود ... یعنی یه کوکچولو گنگ بود ... مخاطب ما نبودیم ... یه نفر دیگه بود !!

کی؟؟!!

نمدونم والا !!

الله و اعلم !!!!!

wistful پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 ق.ظ

۱۳ August بود
روزی که لحظات سنگین زندگیم دوباره شروع شدند.
هیچ وقت این لحظات رو جزو لحظات بد زندگیم ندونستم.
اینا لحظاتی هستن که بزرگترین افتخارم تو زندگیم به حساب می‌آن.
ولی همیشه بدست آوردن افتخارات بزرگ اونم از راهه پاک و مقدس دشواره
همونطور که میگفتم خیلی از خوشی‌‌هایی که همه دنبالشونن رو از دست دادم

میگن دارم عمرمو به هدر می‌دم ولی یک لحظه‌ آرامشی که بهم دادیو حتی با یک عمر به پات نشستن هم نمی‌تونم جبران کنم. دلیل دیگه واسه انتخاب یه همچین راهی اثبات حرفمه.حرفی که می‌گفتی مثل دیگران می‌زنم.می‌خوام ثابت کنم که بین حرفایی که از ته دل و با تمام وجود زده می‌شه و حرفایی که دارن از ارزششون سوءاستفاده می‌کنن باید تفاوت قائل شد. حرفایی که تو این زمونه هر لحظه خیلیا به خیلیا می‌زنن ولی با چه ضریب اطمینانی. کلماتی که واسه به عمل نشوندنشون باید یک عمر آزمایش پس بدن. حرفایی که واقعا مقدسن ولی کمتر کسی ارزششو حفظ می‌کنه.

هر لحظه هزاران دوست دارم ردو بدل می‌شه. ولی از طرفی هزاران نفرین هم شنیده می‌شه. این نفرین‌ها از زبان کسانی شنیده می‌شه که روزی همین افراد می‌گفتن دوست دارم. چرا واقعا باید همچین چیزی وجود داشته باشه؟ در واقع انسان به افکار خودش داره توهین می‌کنه. روزی در کنارش کسیو می‌دیده که ارزش‌هاش جزو ارزش‌های خود فرد بوده ولی همین فرد روزی به ارزش‌های خودش هیچ ارزشی قائل نمی‌شه. معلومه فرد هیچ ثبات افکاری نداره. نمی‌شه گفت ارزش‌های زندگیش تغییر کردن پس بنابراین دیگه اونارو قبول نداره. این دلیلی نمی‌شه واسه نفرین و پاک کردن و فراموشی ارزش‌های قبلیش. چون اون ارزش‌های قبلی هم واسه همون فرد بوده و با از یاد بردن ارزش‌های قبلی در واقع داره گذشته خودشو نابود تلقی می‌کنه. این همون بی‌ثباتی افکار و احساسات و علایقه. چه طور می‌شه به همچین فردی که به ارزش‌هایه زندگیش پی نبرده اطمینان کرد؟ شاید بعضیا بگن باید با تجربه ارزش‌هارو پیدا کرد ولی آیا می‌شه همه چیزو با آزمون خطا بدست آورد؟ مگه میشه همه ارزش‌هارو که فرد تا اون موقع درست می‌دونست رو در یک لحظه نابود کرد؟ این ارزش‌های هر کسیه که هدف و راهه زندگیشو مشخص می‌کنه. باید ارزش‌هارو به سمت تعالی پیش برد. شاید تو این مسیر تغییراتی هم انجام داد ولی نابود کردنه ارزش‌ها ...

مـَشلا ... دمت گرم ... من میدونم ... تو گوی هستی !!!! (گوی : قدرتمند !)

اره باید ارزش ها رو به سمت و سوی تعالی برد !!

اما تا کی ؟؟!!

ادمایی مثل تو خیلی انگشت شمارن !!!!!!!!!!!

شاید به انگشت های دست هم نرسن !!!

نمیدونم !!

به احتمال زیاد خوش به حالت ...

آلفرد پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:55 ب.ظ

و چه ترس و هراسی است

ای یگانه ی این عشق

کابوس آن زمانی که "تو"

"او" شده باشی.....

چه گده باحال !!

تو او شده باشی !! جالب انگیزناک بود !!!

آلفرد پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:58 ب.ظ

در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا
با وجود تو شکوهی دیگر
رونقی دیگر هست
می توانی تو به من
زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی

--------------------------------------------------------------------------------

آلفرد پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:59 ب.ظ

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب تاقچه عادت از یاد من و تو برود

زندگی مجذور آینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

نه ... نه دیگه ... نـَمیشه !!!

این یکی دیگه واقعا ببره !!!! چه گده توانایی داره !!!!! (گده : چه قدر / چه اندازه !!)

زندگی چه قدر کار بلده که بکنه !!!!

آلفرد پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:01 ب.ظ

همتی هست اگر،
با من و توست
تا در این خشک کویر
از دل سنگ بر آریم آبی
کسی از غیب نخواهد آمد
در من و توست اگر مردی هست
با توام، ای دلبند
سوی ابری که نخواهد آمد
و نخواهد بارید
چشم امید مبند

بلی !!
همت فقط همت عمو همت !! بقیه دیگه بهونه اس !! هیی هاا هاا !!!

چشم ... بهشون میگم که چشمشون و نبندن !!
خوبه دیگه ؟؟!
بلی مطمئنا !!!! هیی !!

آلفرد پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:03 ب.ظ

شیشه ها چه سردشان بود
پشت قاب پنجره های برف
و دلتنگ برای تو
برای ‌آه گرم تو
و آن سرپنجه
تا بر تن غبار گرفته شان
یادگار بنویسی
و زود پاک کنی
افسوس
پشت پنجره ها
جای چشمانت
چه خالی است

وایی ... چه قدر گشنج ...

رو پنجره نوشتن واسه من که فقط تو خونه ی خالم میچسبه !!! رو شیشه هاش حساس !! هیی هیی هییی !!!
چه فازی مییییییییییده !!

میاد ایشالا ...

آلفرد پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:05 ب.ظ

عشق می بندد پرت ،جانا دگر پرواز کن
عشق کورت می کند ، جانا تو چشمت بازکن

عشق آتش می زد بر جان و بر آیین دل
تا نسوزی جان من، دریا شدن آغاز کن

مقسییییییییییییییییییییییییییییی ...

از اون سیستم که یه ذره ... نمیدونم بابا !! فاز به فاز شدما !!
همش چرت و پرت میگم !!
الله و اکبر ... !!

wistful جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 ق.ظ

امروز هم ۲۳ مرداده
سال پیش ۱۳ august همون 23 مرداد بود ولی امسال ...
امسال اون روز سخت انگار دوروز باید واسم تکرار بشه
اصلا باورم نمیشه یه سال گذشت
شاید به خاطر اینه که اون لحظات هر روز واسم تکرار می‌شن
تفاوتهای خیلی زیادی می‌بینم بین انتظاراتی که دیگران از طرف مقابل داران و انتظارات من. البته اگه بشه اسمه التماس‌های شبانه‌روزی‌و انتظارات گذاشت
زیادم آسون نیست هر لحظه از چندین سالو طوری بگذرونی که اکثر کارهاتو طوری برنامه‌ریزی کنی که در مسیر زسیدن به یه هدف باشه که از طرفی هدفت هر لحظه داره ازت دورتر می‌شه. کارهایی که نتیجه‌ش سال‌های بعد بوجود می‌آد و اصلا نمی‌دونی سال بعد چی می‌شه...
بعضی وقت‌ها واقعا ذهنم طوری آشفته می‌شه که اگه تو نبودی امکان داشت بتونم از اون آشفتگی سالم رها بشم.
کارهای بزرگیو تصمیم گرفتم و شروع کردم که دارم مسیر زندگیمو به سمتی که قراره به هدف زندگیم برسم سوق می‌دم.
کارهایی که به‌خاطر انجامشون از خیلیا و خیلی کسا گذشتم.بعضیا قادر به درک موقعیتم بودن ولی بعضیا درکم نکردن و ... ولی هرجور شده باید این مسیرو بسازم واسه اینکه بتونم یه عمر این مسیرو طی کنم...
سختی کار وقتی معلوم می‌شه که بخوای در خلاف جهت حرکت مسیر اصلی یه راه طولانیو طی کنی.خیلیا کمکت که نمیکنن بلکه قلم‌پا هم می‌ندازن.اون موقع‌ست که احساس تنهایی می‌کنی و جز یه هدف مقدس و یاری خدات چیزی نمی‌تونه باعث ادامه حرکتت بشه
هدف من با تو بودنه در طول زندگیم. نه اینکه بی‌تو باشم ولی عمرو در تنهایی بگذرونم. این موقعیت فعلیم تنهایی نیست و تنها خدام می‌دونه که هر لحظم با تو بودنه. ولی من پذیرفتم که با توِِِ ِ جاودان وجودم هم می‌تونم لحظه‌هامو زیبا و مقدس ببینم. و هر لحظه در طول زندگیم در تمام روزهایه عمرم التماس وجود خودت در کنارم رو از خدام و خودت می‌کنم و همیشه از خدام می‌خوام که نازترین لحظات زندگیتو هر لحظه داشته باشی تو سلامتی و موفقعیت آیده‌آلت...

خدایی چه قدر زود زور زندگی میگذره !!!
ماشالا صبرتو صبر ایوبه !!! واقعا ... بابا استقامت !!
بلی ... امروز یه روز بعدشه !!!

بلی !!!

امیدوارم که اینارو بخونه به احساست پی ببره ...

بوعلی سینا جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:08 ق.ظ

سلام

عادت شده بهمون ولی بازم خوش امدید
هر که فریاد رس روز مصبیت خواهد گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش

بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش

علیک سلام ...

والا من فکر میکردم این تابستون کلاس کم بر میدارم و کلی توی تابستون وقت اضافه میارم ... اما مثل این که نه !! نشد !

به قدری کارای مختلف رو سرم ریخته که نگو نپرس !!

خدایی بعضی وقتا میگم من چه طوری باید این همه کار رو انجام بدم !!

مامانم همش میگه تا من یه کاری میخوام بهت بگم باید از ۲ روز پیش بگم تا تو یه وقتی به ادم بدی ... دست خودم نیست !!

نمیدونم چرا این تابستون این جوریه !!

بامزه و بانمکه !! هیی !!

wistful جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:28 ق.ظ

Maybe I didn't love you quite as good as I should have,
Maybe I didn't hold you quite as often as I could have,
Litte things I should have said and done,
I just never took the time;

You were always on my mind,
You were always on my mind;

Maybe I didn't hold you all those lonely, lonely nights,
And I guess I never told you, I'm so happy that you're mine,
If I made you feel second best, I'm so sorry, I was blind,

You were always on my mind,
You were always on my mind;

Tell me, tell me that your sweet love hasn't died,
Give me, give me one more chance to keep you satisfied,
If I made you feel second best, I'm so sorry, I was blind,

You were always on my mind,
You were always on my mind.

این فقط یه تیکه است ؟؟!!

پس این ور اونورش چی ؟؟!

خواننده پاننده ؟؟!!!

هیچ چی ؟؟!!

از اون تیکه های یه دفعا ایه ها !!! یه هویی میپرت تو مغز !!

[ بدون نام ] جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:54 ب.ظ

..........
.......
....
باز امشب در اوج آسمانم
.....
...
..
.

نهههه !!

نشد دیگه !! سیستم توهم اومدین !!
الان که ظهره اخه !!
خیلی ها هر شب میرن تا اوج اسمون اما بعد !! دیدنی میشه !!! هیی!!
(شوخلوخ بود !)

wistful شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:33 ق.ظ

Jonas brothers
Fly with me



If time was still
The sun would never, never find us
We could light up
The sky tonight
I would see the world through your eyes
Leave it all behind

If it's you and me forever
If it's you and me right now
That'd be alright
Be alright
If we chase the stars to lose our shadow
Peter Pan and Wendy turned out fine
So won't you fly with me

Oh yeah
Gotta fly with me now

Now the past
Has come alive
And given meaning
And a reason
To give all I can
To believe once again

If it's you and me forever
If it's you and me right now
That'd be alright
Be alright
If we chase the stars to lose our shadow
Peter Pan and Wendy turned out fine
So won't you fly with me

Maybe you were just afraid
Knowing you were miles away
From the place where you needed to be
And that's right here with me

If it's you and me forever
You and me right now
I'd be alright
If we chase the stars to lose our shadow
Peter Pan and Wendy turned out fine
So won't you fly with me

If it's you and me forever
If it's you and me right now
I'd be alright
Be alright
If we chase the stars to lose our shadow
Peter Pan and Wendy turned out fine
So won't you fly
Fly
Fly
With me

Fly with me
Fly
Fly
With me

چشم حتما بهش میگم ... اما یه مشکلی هست !! اونم اینه که ... حالا پرواز کردیم و با مغز زمین رو مزین کردیم اون موقع چی ؟؟!
جواب مغز داغونمون و کی خواهد داد ؟؟!!
هیی... جنایی شد !!

سورنا شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ق.ظ

سلام
اول
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست
برای حضور دوباره پسته
شیییییییییییییییییییییییییییییره
۱.خواستم خرمنی از گل بریزم به پای دوست عقل گفت گل برای گل فرستی خطاست
۲.عاشقی چیزی برای هدیه نیست/طرح دریا و غروب و گریه نیست
عاشقی یک کلبه ویرانه نیست/صحبت از شمع و گل پروانه نیست
عاشقی تنهای تنها یک تب است/بی تو ماندن در سکوت یک شب است
۳.از کوچه قلبم که آن گذر کردی من رد تو را گریان بوییدم از عمق دل و جان مهر تو پسندیدم ای یار اهورایی ای همدم تنهایی شادابی دنیا را از روی تو فهمیدم

علیک سلام ...
مقسی ... مقسی بوکو ...

اما خیلی هم خطا نبوده ها !!
از ناهید ( !!) بپرس !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سورنا شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ق.ظ

۱.سه نفر دیر به قطار میرسن ، دنبالش میدون ، دو تاشون سوار میشن ، سومی نمی رسه ، شروع میکنه به خندیدن . میگن چرا میخندی ؟ میگه : آخه اونا واسه بدرقم اومده بودن .
۲.یه روز غضنفر رو به جرم دزدی می برن دادگاه قاضی میگه خجالت بکش این دفعه چهارمته که میای دادگاه. غضنفر به قاضی میگه تو خجالت بکش که هر روز اینجایی !
۳.یارو می‌ره ساندویچی می‌گه آقا یه همبرگر بدین توش خیارشور نذارین فروشنده می‌گه آقا خیار شور نداریم می‌خوای گوجه نذارم!!

هیی هیی هیی ...

به جون ِ خودم اینا سیستم ِ میتی (مهدی )ساندویچ ان !!!!!!!!!!!!

آلفرد شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:37 ب.ظ

چیزه...........
خواستم بگم کامنتایی که من اینجا پست میکنم، به خاطر اینه که حس میکنم میتونه قشنگ باشه و صرفا به همین دلیله و کامنتای من هیچ مخاطب خاصی نداره!!!!!

جفتم که جفته باشم دیجه(گفتم که گفته باشم دیگه)

هیی هیی هیی!!!

بلی ...

مطمئنا همین طوره ... خب خوبیه این جا همین ِ دیگه ... هر کسی میتونه هر چی که دوست داره یا چیزی که تو دلش سنگینی میکنه رو بگه ...

بلی دیجه ... شما لفط دارین !!!!!

آلفرد شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:45 ب.ظ


کابوسهایم چه تند شده اند



سفرهایم تندتر !



تا هق هق شب.....



تکه ای نان



بوی گندم و حسرت



گوشه ای گم



تابوت ، مردم



درختی خوابیده رویایی در سرش



می پیچد انگار شوقی در فضا !



عشق ممنوع ! از بالا ...



کابوسی در سرم



حبابی در هوا



و آینده ام در لوله سرم سر خورد



دورم



میان زمین و هوا گم



هبوط من تا سقوط تو



تا اضلاع این هیچ ضلعی



تا کند شدن کابوسهایم در خاک



تا ایستادن قلبم



سفرهایم ته کشیده اند



دیگر چرا ؟

خیلی عالی بود ... الفرد سلیقه ی شعیریت خیلی قشنگه ...

واقعا !!
سوال خوبی بود ... دیگر چرا ؟؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد