ِ پس سر جمعاش لِ میذارن...چه نکته ی خوبی...میگم جدا شروع کن مثلا روزی یکی دو تا کلمه آموزش بده. بعد ما هم هی تکرار میکنیم تا یاد بگیریم...هیی! باشه سیب زمینی؟هیی!(حالا چرا سیب زمینی؟دخترای اینجا وقتی میخان واسه هم عشق دروکنن به هم میگن گلابی!)
والا منم فلسفه ی اینو نفهمیدم ... اسمام مرتب عوض میشه ... قبلا که هـِی ساسی (با یه سیستم باحال بخونینش !!) بودم ... هیی هیی هیی !!!!
اِ پس جولیاخانوم هم مثل من اصالتا بهمنی نیستن؟ سیتی زنشیپ دارن تو شهر بهمنیا؟هیی هیی هیی! والا ما رو که سخت بهمون ویزا دادن... بعدم طول کشید تا سیتی زن حساب شیم! هی از مجمع بهمنیون نظرخواهی کردن و هی گفتن ما هنوز شک داریم و ... تا اینکه رئیس مجمع شخصا اومدن بازرسی!هیی!
دیگه دیگه ... هیی هیی هیی !!
پیش اومد دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چه بامزه تعریف کردی !!! هیی هیییییییییییییی هیییییی !!
مهندس سورنا اتفاقا منم با جک اصفانی بیشتر حال میکنم. البته خود اصفانیا هیچ وقت نمیگن اصفهونی... میگن اصوانی یا اصفانی... ولی بقیه جاها وقتی میخان ادای اصفانیا را در بیارن میگن اصفهونی. هیی هیی هیی! البته مهندس، بیشتر جک های اصفانی که میگین من شنیدم! ولی بقیه جکا مثل جکای ترکی رو اکثرا نشنیدم! انگار اینجا بیشتر جک اصفانی رایجه!
جک مستر بین رو نشنیدین: یه بار دوتا اصفهانی میرن فرانسه بعد میرن رستوران. یکیشون به اون یکی میگه ما که فرانسوی بلد نیستیم چه جوری غذا سفارش بدیم. اون یکی میگه نگران نباش بابا کاری که ندارِد، سری هر اسمی یه لِ میذاریم! بعد میگه:" لگارسون! لیه دست لچلو کباب لبیار لبخوریم!" بعد گارسون میره یه دست چلوکباب میاره. دوستش تعجب میکنه میگه عجب! چقدر فرانسوی آسون بود و نمیدونستیم! بعد وقتی گارسونه میاد صورتحسابو بشون بده میگه:" لشانس آوردین لگارسونی اینجا لاصفهانیه وا! وگرنه لنیمی فمید لشوما چی چی لمیگوین!"
هیی هیی هیی ...
اره واسه ماها هم همین جوریه ... جوکایی که یه روز یع ترکه داره خیلی فاز میده بهمون ... هیی هیی هیی !!!
نیپون کوکو
شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:05 ب.ظ
سگ ولگرد کوچه ی ما به دنبال "هدایت" خویش می گردد
با او "صادق" باشید!!!
نیپون کوکو ... چی شده !! فاز ماز عوض شد ؟؟؟؟!!
بابا شیره ... صادق هدایت خون هم پیدا کردیم ... دمت گرم بابا ....
سلام ۱.خیلی سخته که ببینی یک آهو توی چنگال شیر اسیر شده، اما حیرت انگیز تر اینه که ببینی یه شیر اسیر چشمای یه آهو شده! ۲.عشق مهمانی مودب است که ورودش را با ضربه های قلب اعلام می کند! ۳.فاصله عشق های معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانی را شدت می بخشد، مانند باد که شمع را خاموش می کند و آتش را شعله ور می سازد!
۱.سوسکه تو عشقش شکست میخوره میره کنار دمپایی میگه بکش لامصب ۲.یه مداح تو مجلس عزا مگه .اگر در مورده امام حسن بگم دلتون میسوزه .اگه در مورده حصرت عباس بگم جگرتون مسوسه .پس یه چیز میگم که دماغتون بسوزه !! .امشب شام نیست ۳.ترکه داشته تو عروسی هلیکوپتری می زده لره با آرپی جی می زنتش
هیی هیی هیی !! وااا ی واااااایی این سومیه خود ِ کر کره خندستا !!!
نه پسته گفته به همه میخواد نهار بده من گفتم نمیخوادا ولی اصرار کرد منم قبول کردم ۱-۲-۳-۴ دست دست دست دست
تولد تولد تولدش مبارک بیا شمعا رو فوت کن که ورشکسته شدی!!! هیی هیی هیی
ای بابا ... باشه دیگه ....
دیگه حالا خیلی اصرار میکنن باشه ...
دیگه این که کی باشه ؟؟؟! البته هر کی !! هر وقت که خودشون صلاح بدونن !!! هیی هیی هیی !
شیییییییییییررررررررررررررررررررررره
بوعلی سینا
یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ق.ظ
سلام به عزیزان
تولدت مبارک حناب اقای لحظه ی صفر ولی من چیزهای ذیگه ای شنیده بودم یه چیز هایی در مورد آش
بهمنیون این ترم تابستان چی شد میخواهید چی بردارید یا چی برداشتید به نظر من مدیریت کیفیت و بهره برداری و کنترل پروژه خوب باشند
علیک سلام
میشه بپرسم دقیقا چه چیزایی در مورد اش شنیده بودین ؟؟؟!!
والا تا اون جایی که من میدونم اونا رو ترم هاشون و اشتباه زدن و این که ما باز هم این ترم میتونیم عمومی برداریم ... و این که اونا رد گم کنی ان ... هیی ... یعنی به عبارتی فقط ترم بالایی ها میتونن بر دارنشون !!
هی ساسی؟ خوبم!!!!!! والا سیب زمینی و... مخصوص دوست جون باحالایی مثل شماست البته ...البته...تو برا همه پسته خانوم گل هستی خوب اینم ابراز دوست داشتن ما برا مهندس manه نه گردو؟
سلام............................... خنده بر هر در بی درمان دواست!!!!! بخند تا دنیا به روت بخنده!!!
............................................. پسته بستنی به زبان شیرین فرانسوی چی میشه؟ یو واسمون بستنی بگیر و در زمانی که ما بستنی میخوریم یو بگو فرانسویا به بستنی چی میگن،این بهترین راه آموزشه زبانه!! این طوری تا آخر عمر مطالب تو ذهنمون حک میشه. دستت در نکنه ،اینطوری یو به دو دلیل کامروا میشی،۱.به خاطر بستنی که به ماها مرحمت میکنی و ۲. به خاطر اینکه داری یه چیزیم به ما یاد میدی(معلمی شغل انبیاس)
............................................ جالبه !!! هدیه تهرانی؟؟!!! شاید!!! چه ذهنه اکتیوی.
......................................... قضیه ی بستنیم که حله دیگه. پسته میخواد با یه تیر ۲ تا نشون بزنه،هم میخواد بهمون بستنی بده و هم میخواد به هممون زبان یاد بده!!
بابا سخاوت بابا بخشنده!!!!
....................................... خانم فرشته مطمئنی که کامنتای من طولانین؟؟؟!! من آخه همیشه سعی میکنم کامنتام مفیدو مختصر باشن. اگه شما میگی اینطوریه حتما همین طوره دیگه!! چشم سعی میکنم از این به بد اصل اعتدالو رعایت کنم.
............................................ همین طوری!! عروسیو میگفتم که ایشالا قسمت همتون! جاتون خالی دیشب عروسیه یکی از رفقا بود که یکی از استادامونم اونجا بود. استاد س.س
حالا کی بیام واسه بستنی؟؟؟؟ کجا؟؟؟
.................................. ۰۰:۰۰ جان تولدت مبارک.
کی بیام واسه بستنی؟؟!!
............................... وای ۲ تا بستنی تو لیسته انتظاره. یکیشو پسته محبت میکنن و بعدیشو ۰۰:۰۰ جان محبت میکنن.
هیی هییی هییی!!!!!!!!!!
علیک سلام با این مورد بر هر درد بی درمان موافقم ... چشم
سلام ۱.به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو بنگرد و دستی را بپذیر که بازشدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد! ۲.شکسپیر میگه کسی رو که دوست داری هر چندوقت یک باربهش یادآوری کن تا فراموش نکنه قلبی براش می تپه .......واین یک یادآوریست.. ۳.زندگی چون قفس است، قفسی تنگ پر از تنهایی، و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان، و سپس بال و پر عشق گشودن، بعد از آن هم پرواز..
علیک سلام ...
واقعا ... همیشه زیبایی سیرت مهم تر از زیبایی صورته ...
۱.پیدایش اولین عشق:ادم:منو دوست داری؟حوا:اخه مگه چاره دیگه ای هم دارم؟!!!! ۲.یه ترک یه تهرانی یه اصفهانی با هم میرن یه خربزه میخرن. میگن هر کی که امشب شیرین ترین خواب رو دید اون خربزه رو بخوره. صبح که بیدار میشن تهرانیه میگه من دیشب خواب دیدم تو مسابقه دو شرکت کردم و نفر اول شدم. اصفهانیه میگه من خواب دیدم با تمام فامیل رفتیم یک جائیکه همه جور خوراکی ها بود و مفت مفت بود و ما همینجور می تونستیم بخوریم. میبینن ترکه هیچی نمیگه، میگن تو چی خواب دیدی، میگه: من هر کاری کردم خوابم نمی برد، ساعت 3 بلند شدم خربزه رو خوردم ۳.به یه معتاد میگن چجوری معتاد شدی میگه با بچه ها قرار گذاشتیم روزای تعطیل تفریحی بکشیم یهو خوردیم به عید نوروز
بچه ها رای بدن که یو بهمون ناهار بدی یا ۰۰:۰۰ . هر کیو که اکثریت با ناهار دادنش موافق بودن ،اون به همه یه ناهار بده!
قبوله!!!؟؟؟؟
آره آره آره قبوله.
پس دستت درد نکنه زحمت رای گیریم به گردن من.
حله!!؟
ای بابا ... من نخودی ...
بابا من لطفم زیاده ... بیا من نوبتم و میدم به تو ... تازه من خوب جا خالی هم میدما !!! هیی !!
نه بابا ... خسته میشی ... به زحمت میوفتی ... نمیخوام که خیلی خسته بشی .... همون ۰۰:۰۰ قبول میکنه که دیگه حرف و حدیثی هم نباشه !! هیی هیی هیی !! دمم گرم ...
پسته جون جونم چرا همه روزا غمناکن؟؟ اگه بدخا مدخا داری بگوا آبجی؟
آخی!! پسته جون ولی خودمونیم خیلی بت میاد هیی ساسی!! هیی هیی هیی!!
"پسته خانم دارم واست!!!!!!" !!!!! هاا اییی یعنی چه؟؟
چون بهمنی جمعه les bahmani نوشته میشه اما le bahmani خونده میشه !!
نه بابا ... اخه من متولد خردادم ... میدونی که خردادیا خیلی فاز به فاز میشن ... خب منم مشکلات خاص خودمو دارم دیگه فرشته جون ... هیی ... اما سیستم ِ فاز به فاز اومدم ناخواسته !! هیی هیی هیی !!
اره به نظر بچه ها خیلی بهم میاد ... هیی هیی هیی ... مرسی ...
این دارم واست و هم نفهمیدم ... یعنی حافظه ام یاری نداد و پیداشم نکردم !!! واسم بسند تا رفع ابهام کنم ... هیی !!
عشق مهمانی مودب است که ورودش را با ضربه های قلب اعلام می کند! مهمونیه با تربیت هاستا !!!! هیی هیی هیی! هیی هیی هیی! البته بعضی وقتا یه کم عصبانی میشه محکم درمیزنه! میخاد درو از جا بکنه!! هی هی هی!
بلی ... مرسی ... نمیدونم والا ... ناپدید شدن ... دیگه اینجا رو نمیپسندن !!! نفهمیدم والا ... اما گفتم حتما میخواسته تنها باشه واسه همین با خودم گفتم که بهتره مزاحمش نشم ...
هیی هیی هیی ... ای حالت دوم منم ... به زور میخوامو خودمو بندازم تو مهمونیه با تربیتا !!
امروز یه جمله روی بلیط اتوبوس خوندم خیلی جالب به نظرم اومد:"موفقیت یک درصد نبوغ، 99درصد عرق ریختن است!" خیلی جالب و خنده دار به نظرم اومد. بله با سیستمی که توی ایران هست، واقعا برای نبوغ هیچ ارزشی نمیشه قائل شد!(اون یک درصد هم زیاده!) یک هفته است از ساعت 7 که میرم دانشگاه تا خودِ 2:30 که سرویسها برمیگردن توی دانشگاه تو برق آفتاب و گرمای شدید از این اداره به اون اداره می دوم و عرق می ریزم! واقعا چرا باید سیستم اداری ما طوری باشه که فقط با عرق ریختن به موفقیت برسیم؟؟ کاری با ما کردن که برای پول دادن توی صف می ایستیم و با هم دعوا میکنیم؟!! به خدا نشد توی یه بخش برم و مسئولش اون موقع سرجاش نشسته باشه!! یا توی آبدارخونه چای میخوره و اختلاط میکنه! یا گلاب به روتونه! یا رفته بانک! یا توی بخشای دیگه است... باید بری پیداشون کنی و بعد با کلی منت و پشت چشم نازک کردن بیان بشینن سرکارشون!! هی بیخودی این طرف و اون دوطرف میفرستن! از آموزش به ساختمان مرکزی، از دانشکده به کتابخونه، از اداره رفاه به بانک ملی، از بانک ملی به تجارت و تجارت به امور مالی، دبیرخونه، امور بین الملل، کوفت زهرمار!! باز دوباره همه ی اینا. هر روز اگه مسافتی که می دوم مستقیم باشه به اندازه یه دوی ماراتون میشه!!
راستی شما پیام نوریا تعهد خدمت رایگان ندارین نه؟ باورتون میشه یک میلیون و بیست هزار تومان فقط به خاطر تحصیل در دانشگاه دولتی ازم گرفتن امروز؟؟ به ماها میگن اگه این پولو ندین نه ریزنمره بتون میدیم نه دانشنامه نه هیچی!! یا باید یه سال مدرکتونو بذارین وزارت کار(یا همون دم کوزه) و آبشو بخورین و بعد خدمت رایگان انجام بدین واسه دولت و یا اینکه پولشو بدین! تازه غیر از این هزارتا فیش به بهانه های مختلف ریختم به حسابشون، 25 تومن... 50 تومن... 1 تومن... 2500... 3تومن...تازه واسه هر ریزنمره کلی پول میگیرن! اولی 18تومن، دومی 13تومن، سومی به بعد 8 تومن! تازه ما دخترا که خوبیم!! پسرامون که بیچاره ها دوهفته بیشتر از ما این دویدنا رو دارن. هر دوروز یه بار باید برن نظام وظیفه تهران! بیچاره ها میگن هربار که میریم نظام وظیفه تنمون میلرزه که الانه که بگن اقا شما مشمولی باید دوسال وایسی ایران بری خدمت بعد میتونی بری!!
--------------------------------------------------------------------------------- نتیجه گیری: در ایران نبوغ حتی یک درصد ارزش ندارد و دانشجو کلا گوسفند هم حساب نمی شود، اما عرق ریختن جزء جدایی ناپذیر زندگی است...
واقعا ... فرشته تو نمیدونی که برادر و خواهر که میخواستن برن چه بلایی سزشون اومد ... هر ۶ ماه باید میرفتیم برای داداشم دنبال کاراش چون فوق بود و سربازی نرفته بود کارش سخت تر بود ... خونشون و به شیشه کشیدن تا بزارن بره ... بابام که فکر کنم ارتروز گرفت ... دست و پا درد گرفت اونقدر از این ور به اون ور ...
تو ایران واسه هیچ چیزی ارزش قائل نیستن جز پارتی باری و زیرمیزی !!!
من که نمیدونم ... واسه ماها که وا مسیبتا !!!
قضیه گدا خونه ی اموزش و پرورش شد که چند سال پیش گفتن تو اونجا به ازای هر ۳ تا دانش اتموز یه کارمد هس !! تازه کارش همیشه هم لنگه !!
الله و اکبر !! چیزایی اینجا میبینی که فقط مختص اینجاست ... نادر و کمیابه !!
نمیرسه به تو حتی صدای من تو خوشبختی همین بسه برای من تو خوشبختی همین بسه برای من
چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم
تو میخندی چه شیرینه،گذشتننننننننننننننن تازه میفهمممممم،تازه میفهممممممممممممممم
نمیرسه به تو حتی صدای من تو خوشبختی همین بسه برای من تو خوشبختی همین بسه برای من
((این آهنگ...............................))
بلی ...
اصلا همه یچ تو این دنیا با خنده و اینا شیرین میشه ... به قول شاعر بخند تا دنیا بهت بخنده !! هیی هیی هیی !! (خود ِ بی ربط تو این تعریف میشه !!) هیی هیی هیی !!
نسخه جدید آموزش رد شدن ازخیابان به کودکان: اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه میکنیم بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه میکنم بعد به سمت بالا نگاه میکنیم که محل سقوط هواپیماست سپس با روحی شاد و قلبی مطمئن پا به خیابان میگذار
هیی هیی هیی ...
مرسی بابت هشدار های عالی و به جات ...
هیی هیی هیی ... خدایی امنیت خیلی کم شده !! هیی !!
اما خب احتمالا تو ایران یه اتفاق اونم به دفعات !! لابد عادیه دیگه !!!
سارا هشت ساله بود که از صحبت پدرمادرش فهمید برادر کوچکش سخت مریض است و پولی هم برای مداوای آن ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمیتوانست هزینهء جراحی پر خرج برادرش را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست. سکه ها رو رو تخت ریخت و آنها رو شمرد .فقط پنج دلار. بعد آهسته از در عقبی خارج شد و چند کوچه رفت بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش به مشتریان گرم بود بالاخره سارا حوصلش سر رفت و سکه ها رو محکم رو شیشه پیشخوان ریخت. داروساز جاخورد و گفت چه میخواهی؟ دخترک جواب داد برادرم خیلی مریضِ می خوام معجزه بخرم قیمتش چقدراست؟ دارو ساز با تعجب پرسید چی بخری عزیزم!!؟ دخترک توضیح داد برادر کوچکش چیزی در سرش رفته و بابام می گوید فقط معجزه میتواند او را نجات دهد من هم می خواهم معجزه بخرم قیمتش چقدر است.داروسازگفت: متاسفم دختر جان ولی ما اینجا معجره نمی فروشیم. چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت شما رو به خدا برادرم خیلی مریض ِو بابام پول ندارد و این همهء پول من است. من از کـــــجــا می توانم معجزه بخرم؟؟؟؟ مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت از دخترک پرسید:چقدر پول داری؟ دخترک پولهارا کف دستش ریخت و به مرد نشان داد.مرد لبخندی زد وگفت: آه چه جالب!!!فکر میکنم این پول برای خرید معجزه کافی باشه.بعد به آرامی دست اورا گرفت و گفت من میخوام برادر و والدینت را ببینم فکر میکنم معجزهء برادرت پیش من باشه ان مرد دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود.فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت. پس از جراحی پدر نزد دکتر رفت و گفت از شما متشکرم نجات پسرم یک معجزه واقعی بود،می خواهم بدانم بابت هزینهء عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟ دکتر لبخندی زد و گفت فقط 5 دلار.
واییییی ...
نمیدونم چی بگم ...
خییلی عالی بود ... خیلی ملس بود ... خیلی جیز جیزی بود !!!
سلام ۱.Tamame lezathay donya vase zamaniye ke aslan entezaresho nadari va hich lezati balatar az doust dashtan nist pas hala ke entezaresho nadari douset daram ۲. انگار پای ثانیه ها لنگ میشه وقتی دلم برات تنگ میشه!!! ۳.آسمون به دریا گفت : این بالا خیلی خوبه ? همه جا رو میشه دید ? دریا گفت : این پایین از اون بالا هم بهتره ? چون فقط تو رو میشه دید ...
علیک سلام ...
ووووهه ... چه سیستمی !!!
اره والا ... وقتی تو کلاسی و دلت میخواد تایم تموم شه .. پاشون چلاق میشه !!!
۱.به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانک رو میدم! ۲. یه روز یه مرده یه چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش؛ غولش در میاد و میگه: دو تا آرزو بکن. مرده میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده. مرده یه کم میخوره؛ میگه: به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده ۳.یه بابایی واسه انتخابات کاندید میشه سه تا رای بیشتر نمیاره. وقتی میاد خونه زنش بهش میگه: میدونستم پای یکی دیگه هم تو زندگیمون هست
بوعلی سینا
دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:35 ب.ظ
سلام
پسته خانم در مورد آش تو مغازه اقای دهقان شنیده بودم
سورنا جان چی میگی در مورد کلوچه های شمال والا ما که نه از اصفهان چیزی دیدم فقط شنیدیم (بعضی ها بدونند یادمون مونده ) حالا چه برسه به شمالش
پسته خانم من رفتم با خانم مرادی حرف زدم و از اقای فلاح تاییدیه گرفتم که می تونیم هرچی بخوایم بر داریم من خودم و یه سی از پسرها کنترل پروژه و کیفیت بهره وری رو برداشتیم و اقای محمودی امشب میخوان برن تهران و کتاباشونو تهیه کنن و حالا اگه شما هم میخواین زود دست به کار شین تا از مهری ها زیاد عقب نمونیم
کلاس استاتیک چی شد
علیک سلام ...
من تکذیب میکنم ... من نگفتم ... هیی هیی هیی !! گز ِ شما که هیچ چی !! تو خونمون با نوش جونی خورده شد !! اخه دیگه نمیدیمتون واسه همین !! هیی هیی هیی !
جاتون خالی !!
توپ بود ...
نمیدونم والا ... اما فکر کنم الان دیگه دیر شده !!!
دیگه نشد دیگه چون فقط ۱۵ روز مونده بود دانشگاه هم که از ۱۵ام تعطیل شه ... بعدشم که ماه رمضون بود و دیگه نشد دیگه !!
[ بدون نام ]
سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:00 ب.ظ
مدیر جان باز چی شده که تایید نکردید
تازه داشت رونق می گرفت ولی اخه چرا اینطوری . . .
نکنه که برق خونتون رفته
نه والا ... هیچ چی نشده ...
کیسم منفجر شد ... به جون ِ اسکولاری ...
داغون شد ...
wistful
چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:43 ق.ظ
Viva forever
Do you still remember how we used to be Feeling together, believe in whatever My love has said to me Both of us were dreamers Young love in the sun Felt like my Saviour, my spirit I gave you We'd only just begun Hasta manana, always be mine
Viva forever, I'll be waiting Everlasting, like the sun Live forever for the moment Ever searchin' for the sun
Yes I still remember every whispered word The touch of your skin giving life from within Like a love song that I'd heard Slipping through our fingers, like the sands of time Promises made every memory saved Has reflections in my mind Hasta manana, always be mine
But we're all alone now, was it just a dream? Feelings unfold they will never be sold And the secret's safe with me Hasta manana, always be mine
چه خوب ...
از spice girls ...
همین الان میدانلودمش ...
مرسی بابت lyric ...
سورنا
چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:48 ق.ظ
سلام باز این پسته بی خبر رفت!!!!!!
(از اون شکلکای عصبانی)
علیک سلام ...
به خدا تقصیر من نیست ... درایوام سوخت ... تازه داده بودم درست شده بودا !! نمیدونم چی شد !! دوباره دادم واسه تعمیر ...
شرمنده دیگه ... به خدا نمیدونم چه مرگشه ... یه دفعه ... بوف ... ودیگر هیچ !!
آلفرد
چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:02 ب.ظ
همیشه حرفایی بودن که،گفتنشون سخت بوده،ولی این دفه میخوام همشونو بهت بگم، پس گوش کن.
همیشه بودی تو ی دقایقم زنده به امیده عمر شقایقم شرایطم اینه صدای غم میرسه به گوشم میده نوازشم میخوره به بن بست روابطم زندگی فصل داره وو پاییزشم پاییز باد داره تویی آرامشم
صدام غم داره دلم تورو کم داره بگم آخه چن باره دوست دارم حرفات درد داره چشات راز داره
آره دوباره تو نیستیو دل من تنگ شده امیدی ندارم،آب از سرم رد شده بازم شب شده
نفس کم دارم،درازه راه منو تنهاییو غم سیاه تو کوچه ی دلم رد یه آه
قطره ی اشکمی،وجودمی بهارمی امیدمی غرورمی تو آسمون آرزو ستارمی
قطره ی اشکمی آه منی توی قلبمی همراه منی
آره بالایی ،خب دست کس نمیرسه پس واسه دل بی کس دست در دس شدم واقن مست (vaghan=واقن=واقعا) بر هم بست چشاشو پس دست در دس تنهام گذاشت رفت از قصد
تو بخند با دلم تو بمان به برم چی اومد به سرم ز خاطر نبرم
بیا عزیز من که امشب میخوام بمیرمو برگ خزون شم بارون شم زیر چشای بازت زیر لبای نازت
بدونم رازـ دل سنگو تا ببوسم دو تا روی چشای نازت
آره فدای سرت
تو خورشیدیو من اشک شبم تا مهتابی بزنن جون به لبم
دوست دارمو تویی تاجی به سرم
روزنه ها همه تیره وو بسته این دله شکسته آره ساکتو سخته توی سینه نشسته روزای سختی رفته بدی گذشته ولی چیزی که تو زندگی خیلی سخته گذشته
دسای گرمت توی دسای سردم بیا که دست تو مرهم دردم محکومه عشق تو از زندگی تردم زندگی کردم با یاد تو هر دم عشقتو واسه دلم خاطره کردم عشقتو واسه دلم خاطره کردم
ATERYAD
توضیحات:۱.مصرع"زنده به امیده عمر شقایقم" تلمیح داره به شعر" تا شقایق هست زندگی باید کرد".
۲.با ریتم رپ بخونین لطفا.
.................................................. از اولین روز نبودم با عشق تو دیگه نمیخوام ببینم حتی چشماتو
برو برو حتی نمیخوام ببینم اشکاتو همه زندگیمو باختم به پای تو دیگه دیگه دیگه نمیخوام بیارم اسمتو بدون بدون که دیگه نیستم به یاد تو
* آره دلمه که ازت خسته شد همه درای دلم به روت بسته شد آره رفتو مردو فقط قصه شد
میگفتی دوسم داری چرا آخه پس چی شد
د د در به درم خدا دلشو ندارم س س سر به سرم نذار حالتو ندارم
حالا رفتیو تنها موندمو غمو غصه هات هنوز هس به یاد صدا خنده هات همه بوسه هات میاد اون صدات
من بسمه دیگه خستم نمیتونم با تو باشم دیگه اصلا میخوام پس من فراموشت کنم تورو من، هستم یه دیوونه که تورو میخواستش عشق تو هستش که دلمو شکستش خدایا ببخشش نمیخوام بهونه بدم به دستش
میخوام بره بمونه بسوزه بتونه بشناسه منو
حالا رفتیو تنها موندمو غمو غصه هات هنوز هس به یاد صدا خنده هات همه بوسه هات میاد اون صدات
سرنوشت سیاهمو خدا نوشت شاید نشه نوشت همه زیبا وو زشت که یه باره دیگه ببینمو بگم بهت شاید یه روزی منو تو باشیم توی بهشت شاید یه روزی منو تو باشیم توی بهشت
حالا اسم تو واسم فقط یه خاطرس عشق تو بود که قفل لبمو بستو شکست
ATERYAD
چشم ...
به هر سیستمی که بگین میخونیم ..
تازه هد هم میزنیم ... شما فقط امر کن !!
mardomak
چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:10 ب.ظ
و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا، خانه ی کوچک ما سیب نداشت؟
واقعا !!
چرا ؟؟!!
سوال خوبی بود !!!!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام به عزیزان
ای کاش که جای ارامیدن بودی یا این ره دور راه رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک چون سبزه امید بر دمیدن بود
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلکی دگر چنان ساختمی کازاده به کام دل رسیدی اسان
سلام به روی ماهت
کجا بودی بابا !!
اسمت خیلی باحاله ها ... مفید مختصر ... اما در مورد معنیش من شرمنده ... میکروفن دست خودتتون ...
اهم اهم صدا میاد !!
(نمیدونم خوبم یا بد !!)
زن به کبودی روی صورتش اشاره کرد و گفت :
- انقدره
فروشنده دستکش چرم سایز مدیوم را کادو پیچ کرد .
اووووووووووووووووووووووووووووووووووه
عجب قدرتی ...
اینم باید بگم عجب نادونی !!!!
خنگ بوده ها !!
اَه !!!
مامانش ناراحت بود که کرم ضد آفتابش نیست .
مامانش می ترسید آفتاب صورتشو بسوزونه .
عسل ناراحت بود که آفتاب آدم برفیش رو آب کرده .
عسل می ترسید مامانش بفهمه با کرمش چی کار کرده .
اخی ...
چه گده رومانتیکگون !!!! شبیه این شنیده بودم ... اما این یه جور ِ دیگه بود !!
دو ساعت پیش
دو ساعت پیش
دو ساعت پیش
مثل همه دو ساعت های پیش دیگه
و همه دو ساعت های بعد دیگه
یه جورایی هستنا !!! اره ؟؟؟؟!!!
نمیدونم !!! (از این شکلکا که سرشون رو میخارونن !)
اینو یکی از دوستانم واسم فرستاد، خیلی خوشم اومد:
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من، لیک غمی غمناک است
ای بابا ... عجب دوستای باحالی ...
بابا به منم معرفی کن تا شاید دو تا از اینا به منم سند کنن !!
کلا اکثر روزا غمناکن ... ای بابا .... دلمون پر خون شده !!!
ای بابا .... ای بابا !!
رکورد طولانی ترین کامنت ها توسط آلفرد شکسته شد! گفتنی است رکورد قبلی هم متعلق به خود ایشان بود!! هیییییییییی!! چقدر طولاااااانی آخه؟؟
هیی هیی هیی !!
نمدونم والا ... از خودشون بپرسین ...
ِ پس سر جمعاش لِ میذارن...چه نکته ی خوبی...میگم جدا شروع کن مثلا روزی یکی دو تا کلمه آموزش بده. بعد ما هم هی تکرار میکنیم تا یاد بگیریم...هیی! باشه سیب زمینی؟هیی!(حالا چرا سیب زمینی؟دخترای اینجا وقتی میخان واسه هم عشق دروکنن به هم میگن گلابی!)
والا منم فلسفه ی اینو نفهمیدم ... اسمام مرتب عوض میشه ... قبلا که هـِی ساسی (با یه سیستم باحال بخونینش !!) بودم ... هیی هیی هیی !!!!
نیپون کوکو بیا بگو چرا دیگه ... هییی هیی هیی !!
خب:
salut ... میشه سلام ... (سَ لو) هم خونده میشه ...
ca va? ... میشه چه طوری توی حالت غیر رسمی ... سَ وَ هم خونده میشه ...
comment allez-vous?? ... کامان تـَل ِ وو ... میشه حال شما چه طوره (رسمی )
چند تا جواب هم داره :
ca va bien , et toi ??! ... سَ وَ بی یَن ... ای توا ؟؟!! ... میشه من خوبم تو چه طوری؟؟!!!
یا جواب های دیگه ی خوبم میشه :
bien ( بی یَن )
tres bien (تخ ِ بی یَن !)
اِ پس جولیاخانوم هم مثل من اصالتا بهمنی نیستن؟ سیتی زنشیپ دارن تو شهر بهمنیا؟هیی هیی هیی!
والا ما رو که سخت بهمون ویزا دادن... بعدم طول کشید تا سیتی زن حساب شیم! هی از مجمع بهمنیون نظرخواهی کردن و هی گفتن ما هنوز شک داریم و ... تا اینکه رئیس مجمع شخصا اومدن بازرسی!هیی!
دیگه دیگه ... هیی هیی هیی !!
پیش اومد دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چه بامزه تعریف کردی !!! هیی هیییییییییییییی هیییییی !!
مهندس سورنا اتفاقا منم با جک اصفانی بیشتر حال میکنم. البته خود اصفانیا هیچ وقت نمیگن اصفهونی... میگن اصوانی یا اصفانی... ولی بقیه جاها وقتی میخان ادای اصفانیا را در بیارن میگن اصفهونی. هیی هیی هیی! البته مهندس، بیشتر جک های اصفانی که میگین من شنیدم! ولی بقیه جکا مثل جکای ترکی رو اکثرا نشنیدم! انگار اینجا بیشتر جک اصفانی رایجه!
جک مستر بین رو نشنیدین:
یه بار دوتا اصفهانی میرن فرانسه بعد میرن رستوران. یکیشون به اون یکی میگه ما که فرانسوی بلد نیستیم چه جوری غذا سفارش بدیم. اون یکی میگه نگران نباش بابا کاری که ندارِد، سری هر اسمی یه لِ میذاریم! بعد میگه:" لگارسون! لیه دست لچلو کباب لبیار لبخوریم!" بعد گارسون میره یه دست چلوکباب میاره. دوستش تعجب میکنه میگه عجب! چقدر فرانسوی آسون بود و نمیدونستیم! بعد وقتی گارسونه میاد صورتحسابو بشون بده میگه:" لشانس آوردین لگارسونی اینجا لاصفهانیه وا! وگرنه لنیمی فمید لشوما چی چی لمیگوین!"
هیی هیی هیی ...
اره واسه ماها هم همین جوریه ... جوکایی که یه روز یع ترکه داره خیلی فاز میده بهمون ... هیی هیی هیی !!!
سگ ولگرد کوچه ی ما
به دنبال "هدایت" خویش می گردد
با او "صادق" باشید!!!
نیپون کوکو ... چی شده !!
فاز ماز عوض شد ؟؟؟؟!!
بابا شیره ... صادق هدایت خون هم پیدا کردیم ... دمت گرم بابا ....
چشم شما امر کنین ... ماها صادق هم میشیم ... !!
پسته خانم دارم واست!!!!!!
شرمنده الان باید برم((ایشالا قسمت شماها)) سر فرصت،میام بستنی بخورم.
همم !!
هیی هیی هیی !!
نه نه ... ایهیی ایهیی ایهیی !!!
واسه چی !!؟؟!!
نه بابا ... هاا هاا هاا ... خب بستنی رو قراره کی بخوریم ؟؟؟!!
راستی چی رو میگین ایشالا قسمت شما ها ؟؟!!!
سلام
۱.خیلی سخته که ببینی یک آهو توی چنگال شیر اسیر شده، اما حیرت انگیز تر اینه که ببینی یه شیر اسیر چشمای یه آهو شده!
۲.عشق مهمانی مودب است که ورودش را با ضربه های قلب اعلام می کند!
۳.فاصله عشق های معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانی را شدت می بخشد، مانند باد که شمع را خاموش می کند و آتش را شعله ور می سازد!
علیک سلام ...
هیی هیی هیی ... این اولی رو قبلا گفته بودیا !!!!
مهمونیه با تربیت هاستا !!!!
هیی !!
سلام ...
اگه درست یادم مونده باشه امروز تولد ۰۰:۰۰ بود ...
پس
۱
۲
۳
۴
دست دست دست دست
تولد ... تولد ... تولدت مبارک ... مبارک مبارک تولدت مبارک ...
به به ... خب ۰۰:۰۰ بگو ببینم بستنیه ماهارو کی میخوای بهمون بدی؟؟!!
ما بستنی میخوایم یالا ...
به به ...
ایشالا کی؟؟!!
کی؟؟؟؟ خب هر کی!!! هیی هیی هیی !!
بستنی واسه تولد شما ... مهمون جیب شما جلوی دانشگاه ... ایشششالا !!
ایشالا ۱۲۰۰ سال عمر کنین ... و البته هر سال بستیه ما ها رو هم بهمون بدین !! هیی هیی هیی !!
۱.سوسکه تو عشقش شکست میخوره میره کنار دمپایی میگه بکش لامصب
۲.یه مداح تو مجلس عزا مگه .اگر در مورده امام حسن بگم دلتون میسوزه .اگه در مورده حصرت عباس بگم جگرتون مسوسه .پس یه چیز میگم که دماغتون بسوزه !! .امشب شام نیست
۳.ترکه داشته تو عروسی هلیکوپتری می زده لره با آرپی جی می زنتش
هیی هیی هیی !!
وااا ی واااااایی این سومیه خود ِ کر کره خندستا !!!
نه پسته گفته به همه میخواد نهار بده
من گفتم نمیخوادا ولی اصرار کرد منم قبول کردم
۱-۲-۳-۴
دست
دست
دست
دست
تولد تولد تولدش مبارک
بیا شمعا رو فوت کن که ورشکسته شدی!!!
هیی هیی هیی
ای بابا ... باشه دیگه ....
دیگه حالا خیلی اصرار میکنن باشه ...
دیگه این که کی باشه ؟؟؟!
البته هر کی !! هر وقت که خودشون صلاح بدونن !!!
هیی هیی هیی !
شیییییییییییررررررررررررررررررررررره
سلام به عزیزان
تولدت مبارک حناب اقای لحظه ی صفر ولی من چیزهای ذیگه ای شنیده بودم یه چیز هایی در مورد آش
بهمنیون این ترم تابستان چی شد میخواهید چی بردارید یا چی برداشتید به نظر من مدیریت کیفیت و بهره برداری و کنترل پروژه خوب باشند
علیک سلام
میشه بپرسم دقیقا چه چیزایی در مورد اش شنیده بودین ؟؟؟!!
والا تا اون جایی که من میدونم اونا رو ترم هاشون و اشتباه زدن و این که ما باز هم این ترم میتونیم عمومی برداریم ...
و این که اونا رد گم کنی ان ... هیی ... یعنی به عبارتی فقط ترم بالایی ها میتونن بر دارنشون !!
هی ساسی؟
خوبم!!!!!!
والا سیب زمینی و... مخصوص دوست جون باحالایی مثل شماست
البته ...البته...تو برا همه پسته خانوم گل هستی
خوب اینم ابراز دوست داشتن ما برا مهندس manه
نه گردو؟
هیی هیی هیی ...
منم خوبم !!!!
هیی هیی هیی ... بلی ... خب حالا همه فهمیدن دیگه !!! ایشالا ماشالا شد دیگه ؟؟؟!!
هیی هیی هیی !!
فدای تو مینی جونم ...
سلام...............................
خنده بر هر در بی درمان دواست!!!!!
بخند تا دنیا به روت بخنده!!!
.............................................
پسته بستنی به زبان شیرین فرانسوی چی میشه؟
یو واسمون بستنی بگیر و در زمانی که ما بستنی میخوریم یو بگو فرانسویا به بستنی چی میگن،این بهترین راه آموزشه زبانه!!
این طوری تا آخر عمر مطالب تو ذهنمون حک میشه.
دستت در نکنه ،اینطوری یو به دو دلیل کامروا میشی،۱.به خاطر بستنی که به ماها مرحمت میکنی و ۲. به خاطر اینکه داری یه چیزیم به ما یاد میدی(معلمی شغل انبیاس)
............................................
جالبه !!!
هدیه تهرانی؟؟!!!
شاید!!!
چه ذهنه اکتیوی.
.........................................
قضیه ی بستنیم که حله دیگه.
پسته میخواد با یه تیر ۲ تا نشون بزنه،هم میخواد بهمون بستنی بده و هم میخواد به هممون زبان یاد بده!!
بابا سخاوت بابا بخشنده!!!!
.......................................
خانم فرشته مطمئنی که کامنتای من طولانین؟؟؟!!
من آخه همیشه سعی میکنم کامنتام مفیدو مختصر باشن.
اگه شما میگی اینطوریه حتما همین طوره دیگه!!
چشم سعی میکنم از این به بد اصل اعتدالو رعایت کنم.
............................................
همین طوری!!
عروسیو میگفتم که ایشالا قسمت همتون!
جاتون خالی دیشب عروسیه یکی از رفقا بود که یکی از استادامونم اونجا بود.
استاد س.س
حالا کی بیام واسه بستنی؟؟؟؟
کجا؟؟؟
..................................
۰۰:۰۰ جان تولدت مبارک.
کی بیام واسه بستنی؟؟!!
...............................
وای ۲ تا بستنی تو لیسته انتظاره. یکیشو پسته محبت میکنن و بعدیشو ۰۰:۰۰ جان محبت میکنن.
هیی هییی هییی!!!!!!!!!!
علیک سلام
با این مورد بر هر درد بی درمان موافقم ... چشم
هیی هیی هیی
هیی هیی هیی
هیی هیی هیی
هیی هیی هیی
هیی هیی هیی
هیی هیی هیی
هیی هیی هیی ... والا نمیدونم چی میشه ... خب میخوای جاهامون و برعکس کنیم !!
این خوبه ها !!
تازه خودتون دنبال یادگیریه کلمات رفتین و بیشتر تو ذهنتون حک میشه ... ماها خیلی از این روش استفاده میکنیم ...
هییی هیی هیی ...
میدونم خیلی موافقین ... مرسی .... هیی هیی هیی !
به جون ِ خودم ... خودمم شکه شدم ... اما نمیدونم چرا یاد هدیه تهرانی افتادم !!
هیی مرسی ...
...
و دیگر هیچ ...
به توضیح بالای صفحه مراجعه شود !!! هیی
مرسی الفرد بابت همه چی!!!
هیی هیی هیی ... افرین ...
ایشالا قسمت همه ی بهمنی ها ...
ایشالا ...
خوش به حال ِ همتون ... ایشالا که خوش گذشته باشه ... ماها هم میخوایم بریم تازشم (سیستم تخسی اومدما !!) هیی !!!
کدوم استاد ... یاری نداد ذهنم !!!
ای بابا ... قراره شما بستنی بدین دیگه !!!
خب کی؟؟!
کجا ؟؟؟!
چگونه ؟؟!!
هر جا شما بگین !!
مرسی ... ممنونم ...
فریاد ز هایو هوی شیطانی ما
وز فتنه ی آشکارو پنهانی ما
زنهار از آنکه نامسلمان گردند
مردم چو ببینند مسلمانی ما
خوب است که باغ را ملامت نکنیم
با دشمن غنچه ها رفاقت نکنیم
احساس کنیم لاله ها دل تنگند
از پشت سر بهار غیبت نکنیم
ای دوست بیا وداع با کینه کنیم
دل را به صفای صبح آدینه کنیم
فتوای جدید عشق را ارج نهیم
تقلید از آفتاب و آیینه کنیم
خوب است که باغ را ملامت نکنیم
با دشمن غنچه ها رفاقت نکنیم
اره بابا !! امان از رفقای امروز !!
اصلا امان از رفیق بد و زغال خوب !! این چه طوره !!
perfect !!!
سلام
۱.به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو بنگرد و دستی را بپذیر که بازشدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد!
۲.شکسپیر میگه کسی رو که دوست داری هر چندوقت یک باربهش یادآوری کن تا فراموش نکنه قلبی براش می تپه .......واین یک یادآوریست..
۳.زندگی چون قفس است، قفسی تنگ پر از تنهایی، و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان، و سپس بال و پر عشق گشودن، بعد از آن هم پرواز..
علیک سلام ...
واقعا ... همیشه زیبایی سیرت مهم تر از زیبایی صورته ...
عجب یاداوری یی !!!! هیی !!
۱.پیدایش اولین عشق:ادم:منو دوست داری؟حوا:اخه مگه چاره دیگه ای هم دارم؟!!!!
۲.یه ترک یه تهرانی یه اصفهانی با هم میرن یه خربزه میخرن. میگن هر کی که امشب شیرین ترین خواب رو دید اون خربزه رو بخوره. صبح که بیدار میشن تهرانیه میگه من دیشب خواب دیدم تو مسابقه دو شرکت کردم و نفر اول شدم. اصفهانیه میگه من خواب دیدم با تمام فامیل رفتیم یک جائیکه همه جور خوراکی ها بود و مفت مفت بود و ما همینجور می تونستیم بخوریم. میبینن ترکه هیچی نمیگه، میگن تو چی خواب دیدی، میگه: من هر کاری کردم خوابم نمی برد، ساعت 3 بلند شدم خربزه رو خوردم
۳.به یه معتاد میگن چجوری معتاد شدی میگه با بچه ها قرار گذاشتیم روزای تعطیل تفریحی بکشیم یهو خوردیم به عید نوروز
هیی هیی هیی !!!
دمش گرم ... هیی هیی هیی !! ششششششششششییییییییرررررررررررررههه
خیلی فاز داد بهم .. هیی هیی هیی !! هیی هیی هیی !!
سلام
راستی نمیدونم چرا ها ؟!!!!
گرسنم شد
یهو یاد کلوچه های شمال افتادم!!!!!
راستی نیپون کو کو خوش گذشت
علیک سلام ...
راست میگی ها ... یه دفعه منم دلم خواست ...
اااااااااامممم ... به به ... کولوچه ... اخ جون ... بخور بخور
خوش گذشتنشو که مطمئنا بلی ...
صفا سیتی منگوله !!!
هیی ... راست میگی ها ... کلوچه هامون کوشن پس؟؟!!
پسته چرا آخه چرا شعرمو تایید نکردی؟؟؟!!!!!!!!
به جون خودم نه سیاسی بود نه غیر اخلاقی!!!؟؟؟
نی۲نم!!!
نفهمیدم که چرا تایید نشده بود ...
این لامسب هنگید واسه همین هم یه سری تایید شده بودن ... شرمنده دیگه ...
پییییییییییییشششششششششش میاد دیگه !! هیی !!
پسته بیا یه کاری کنیم. رای گیری !!!
بچه ها رای بدن که یو بهمون ناهار بدی یا ۰۰:۰۰ .
هر کیو که اکثریت با ناهار دادنش موافق بودن ،اون به همه یه ناهار بده!
قبوله!!!؟؟؟؟
آره آره آره قبوله.
پس دستت درد نکنه زحمت رای گیریم به گردن من.
حله!!؟
ای بابا ... من نخودی ...
بابا من لطفم زیاده ... بیا من نوبتم و میدم به تو ... تازه من خوب جا خالی هم میدما !!! هیی !!
نه بابا ... خسته میشی ... به زحمت میوفتی ... نمیخوام که خیلی خسته بشی .... همون ۰۰:۰۰ قبول میکنه که دیگه حرف و حدیثی هم نباشه !! هیی هیی هیی !!
دمم گرم ...
پسته من یکم دوزاریم مشکل داره!!
واسه چی خوش به حال هممون؟؟؟
هممون یعنی کیا؟؟
ایشالا به شمام خوش بگذره(ما که بخیل نیستیم)
ماشالا شد قضیه ی فیثا غورس !!! هیی هیی هیی !!
هممتون ... مقصود شما و دوستان ِ گرامتون بودین ... ای بابات گیز نده دیگه !!
هیی ... اون سیستمم خیلی تخس بودا !! هیی هیی هیی !!
مرسی ...
ایشالا ...
salut, ca va lebahmani?!!
پسته جون جونم چرا همه روزا غمناکن؟؟ اگه بدخا مدخا داری بگوا آبجی؟
آخی!! پسته جون ولی خودمونیم خیلی بت میاد هیی ساسی!! هیی هیی هیی!!
"پسته خانم دارم واست!!!!!!" !!!!! هاا اییی یعنی چه؟؟
چون بهمنی جمعه les bahmani نوشته میشه اما le bahmani خونده میشه !!
نه بابا ... اخه من متولد خردادم ... میدونی که خردادیا خیلی فاز به فاز میشن ... خب منم مشکلات خاص خودمو دارم دیگه فرشته جون ... هیی ... اما سیستم ِ فاز به فاز اومدم ناخواسته !! هیی هیی هیی !!
اره به نظر بچه ها خیلی بهم میاد ... هیی هیی هیی ... مرسی ...
این دارم واست و هم نفهمیدم ... یعنی حافظه ام یاری نداد و پیداشم نکردم !!!
واسم بسند تا رفع ابهام کنم ... هیی !!
مبارکه مبارکه
تولد... تولد... تولدت مبارک...
آقای 00:00 که پیداشون نیست!؟
آقای 00:00 comment allez-vous??
عشق مهمانی مودب است که ورودش را با ضربه های قلب اعلام می کند!
مهمونیه با تربیت هاستا !!!!
هیی هیی هیی! هیی هیی هیی!
البته بعضی وقتا یه کم عصبانی میشه محکم درمیزنه! میخاد درو از جا بکنه!! هی هی هی!
بلی ... مرسی ...
نمیدونم والا ... ناپدید شدن ... دیگه اینجا رو نمیپسندن !!!
نفهمیدم والا ... اما گفتم حتما میخواسته تنها باشه واسه همین با خودم گفتم که بهتره مزاحمش نشم ...
هیی هیی هیی ... ای حالت دوم منم ... به زور میخوامو خودمو بندازم تو مهمونیه با تربیتا !!
امروز یه جمله روی بلیط اتوبوس خوندم خیلی جالب به نظرم اومد:"موفقیت یک درصد نبوغ، 99درصد عرق ریختن است!" خیلی جالب و خنده دار به نظرم اومد. بله با سیستمی که توی ایران هست، واقعا برای نبوغ هیچ ارزشی نمیشه قائل شد!(اون یک درصد هم زیاده!) یک هفته است از ساعت 7 که میرم دانشگاه تا خودِ 2:30 که سرویسها برمیگردن توی دانشگاه تو برق آفتاب و گرمای شدید از این اداره به اون اداره می دوم و عرق می ریزم! واقعا چرا باید سیستم اداری ما طوری باشه که فقط با عرق ریختن به موفقیت برسیم؟؟
کاری با ما کردن که برای پول دادن توی صف می ایستیم و با هم دعوا میکنیم؟!!
به خدا نشد توی یه بخش برم و مسئولش اون موقع سرجاش نشسته باشه!! یا توی آبدارخونه چای میخوره و اختلاط میکنه! یا گلاب به روتونه! یا رفته بانک! یا توی بخشای دیگه است... باید بری پیداشون کنی و بعد با کلی منت و پشت چشم نازک کردن بیان بشینن سرکارشون!!
هی بیخودی این طرف و اون دوطرف میفرستن! از آموزش به ساختمان مرکزی، از دانشکده به کتابخونه، از اداره رفاه به بانک ملی، از بانک ملی به تجارت و تجارت به امور مالی، دبیرخونه، امور بین الملل، کوفت زهرمار!! باز دوباره همه ی اینا. هر روز اگه مسافتی که می دوم مستقیم باشه به اندازه یه دوی ماراتون میشه!!
راستی شما پیام نوریا تعهد خدمت رایگان ندارین نه؟ باورتون میشه یک میلیون و بیست هزار تومان فقط به خاطر تحصیل در دانشگاه دولتی ازم گرفتن امروز؟؟ به ماها میگن اگه این پولو ندین نه ریزنمره بتون میدیم نه دانشنامه نه هیچی!! یا باید یه سال مدرکتونو بذارین وزارت کار(یا همون دم کوزه) و آبشو بخورین و بعد خدمت رایگان انجام بدین واسه دولت و یا اینکه پولشو بدین! تازه غیر از این هزارتا فیش به بهانه های مختلف ریختم به حسابشون، 25 تومن... 50 تومن... 1 تومن... 2500... 3تومن...تازه واسه هر ریزنمره کلی پول میگیرن! اولی 18تومن، دومی 13تومن، سومی به بعد 8 تومن!
تازه ما دخترا که خوبیم!! پسرامون که بیچاره ها دوهفته بیشتر از ما این دویدنا رو دارن. هر دوروز یه بار باید برن نظام وظیفه تهران! بیچاره ها میگن هربار که میریم نظام وظیفه تنمون میلرزه که الانه که بگن اقا شما مشمولی باید دوسال وایسی ایران بری خدمت بعد میتونی بری!!
---------------------------------------------------------------------------------
نتیجه گیری:
در ایران نبوغ حتی یک درصد ارزش ندارد و دانشجو کلا گوسفند هم حساب نمی شود، اما عرق ریختن جزء جدایی ناپذیر زندگی است...
واقعا ... فرشته تو نمیدونی که برادر و خواهر که میخواستن برن چه بلایی سزشون اومد ...
هر ۶ ماه باید میرفتیم برای داداشم دنبال کاراش چون فوق بود و سربازی نرفته بود کارش سخت تر بود ... خونشون و به شیشه کشیدن تا بزارن بره ...
بابام که فکر کنم ارتروز گرفت ... دست و پا درد گرفت اونقدر از این ور به اون ور ...
تو ایران واسه هیچ چیزی ارزش قائل نیستن جز پارتی باری و زیرمیزی !!!
من که نمیدونم ... واسه ماها که وا مسیبتا !!!
قضیه گدا خونه ی اموزش و پرورش شد که چند سال پیش گفتن تو اونجا به ازای هر ۳ تا دانش اتموز یه کارمد هس !! تازه کارش همیشه هم لنگه !!
الله و اکبر !! چیزایی اینجا میبینی که فقط مختص اینجاست ... نادر و کمیابه !!
میخواستم بت بگم چقد پریشونم (بت=bet=بهت)
دیدم خودخواهیه،دیدم نمیتونم
تحمل میکنم بی تو،به هر سختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
به شرطی بشنوم دنیات آرومه
که دوسش داری از چشمات معلومه
یکی اینجاس شبیه من یه دیوونه
که بیشتر از خودم قدرتو میدونه
چیکار کردی که با قلبم
به خاطر تو بی رحمم
تو میخندی چه شیرینه،گذشتننننننننننننننن
تازه میفهمم،تازه میفهممممممممممممممم
تورو میخوام تمومه زندگیم اینه
دارم میرم تهه دیوونگیم اینه
نمیرسه به تو حتی صدای من
تو خوشبختی همین بسه برای من
تو خوشبختی همین بسه برای من
چیکار کردی که با قلبم
به خاطر تو بی رحمم
تو میخندی چه شیرینه،گذشتننننننننننننننن
تازه میفهمممممم،تازه میفهممممممممممممممم
نمیرسه به تو حتی صدای من
تو خوشبختی همین بسه برای من
تو خوشبختی همین بسه برای من
((این آهنگ...............................))
بلی ...
اصلا همه یچ تو این دنیا با خنده و اینا شیرین میشه ...
به قول شاعر بخند تا دنیا بهت بخنده !!
هیی هیی هیی !!
(خود ِ بی ربط تو این تعریف میشه !!) هیی هیی هیی !!
ممنون از همتون
به به سلاااام ...
حال شما ؟؟!!
احوال شما ؟؟؟!!
بابا ... چه عجب ... چه عجب ... خوش اومدین !!
کجا بودین بابا ! (البته به نظر میرسه که الانم نیستینا !! هیی !!!
خواهشت میشه بابا ... قابلی نداشت ...
ایشالا ۱۵۰۰ ساله بشین ..
امشب میخوام مست بشم
عاشق یکدست بشم
بدون تو نیست بودم
امشب میخوام هست بشم
یه جون ناقابلی هس
بذار فدای تو بشه
بیوفده زیر قدمات
که خاکه پای تو بشه
کهنه شراب کهنه شراب
امشب بال و پرم بده
حرف نگفته خیلیه
جراءت بیشترم بده
امشب میخوام حرف بزنم
خنده کنم گریه کنم
لطفی کن ای ساقی و می
چندین برابرم بده
امشب میخوام مست بشم
عاشق یکدست بشم
بدون تو نیست بودم
امشب میخوام هست بشم
امشب پر و بال دارم
شور دارم حال دارم
امشب تو این سینه دلی خوشا بر احوال دارم
امشب پر و بال دارم
شور دارم حال دارم
امشب تو این سینه دلی خوشا بر احوال دارم
امشب پر و بال دارم
شور دارم حال دارم
امشب تو این سینه دلی خوشا بر احوال دارم
امشب پر و بال دارم
شور دارم حال دارم
امشب تو این سینه دلی خوشا بر احوال دارم
امشب میخوام مست بشم
عاشق یکدست بشم
بدون تو نیست بودم
امشب میخوام هست بشم
یه جون ناقابلی هس
بذار فدای تو بشه
بیوفده زیر قدمات
که خاکه پای تو بشه
واایی وایی ...
چه باحال ... چه قشنگ ووو به جون ِ خودم اهنگش توی گوشامه !! دمت جیز جیز ...
من اینجا
در انجماد دستها
در جشن طولانی زمستانم،
جایی که بال هیچ مرغی شیفته نیست
و باد،
بوی هیجان نمی دهد
بگو تو کجایی؟
من کجام ؟؟!!
من همین جام ... تو خونمون ... الانم ۱۰ صبحه ...۵ مرداد ماه ... پشت کامپیوترم و اهنگ بیباک و دارم گوش میدم ...
دیگه از این دقیق تر ؟؟!!
نزولات جوی
برای استان‌های قزوین - زنجان - مشهد و احتمالا ارومیه آسمانی صاف و آفتابی همراه با سقوط هواپیما خواهیم داشت و بقیه مناطق کشور هم که گل و بلبل است..!
به به ... چه هوایی !!!
یعنی قراره سریال لاست ۲ رو اونجا بسازن ؟؟!
احتمالا ... البته به سبک ایرانیشو !! هیی !!
چه قدر طنز ِ تلخی بود ...
دشمنت شرمنده ،الان شعرمو دیدم تاییدش کردی ،دستت طلا.
خواهشت میشه ... قایلی نداشت ...
هیی ... مرسی...
۱
۲
۳
دیگه
شیطونی بسه!!!
بلی ...
مخصوص خیلی از بچه های کلاس ... هیی !!!
واسه ماها نیست که !!
(از این شکلک های افتخار !!)
نسخه جدید آموزش رد شدن ازخیابان به کودکان: اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه میکنیم بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه میکنم بعد به سمت بالا نگاه میکنیم که محل سقوط هواپیماست سپس با روحی شاد و قلبی مطمئن پا به خیابان میگذار
هیی هیی هیی ...
مرسی بابت هشدار های عالی و به جات ...
هیی هیی هیی ... خدایی امنیت خیلی کم شده !! هیی !!
اما خب احتمالا تو ایران یه اتفاق اونم به دفعات !! لابد عادیه دیگه !!!
چاقو،اگه دسته خودش رو نمی بره،از نخواستن نیست،
از نتونستنه !
مرسییییییییییییییییییییییی
فدای تو ... خیلی جمله هایی که میگی باحالن .... کلا با همه ی جمله ها فرق میکنن ... یه سیستم دیگه اس کلا !!
راست میگی ... خاچ تو سرش ... بی عرضه !!
چی بگم ابریو بارون نمیشی
دردو میفهمیو درمون نمیشی
خیلی وقته میبنم زیر آوار جنون
منو میبینیو ویرون نمیشی
دل دیوونه خرابم میکنی
چرا مثل قدیما خوب نمیشی
سر به صحرا میذاری
منو تنها میذاری
لاله ی باغ کدوم گم شده ای
چرا بین گلا پنهون نمیشی
ای وای.........
چرا بین گلا پنهون نمیشی
وقتی بارون میزنه
وقتی بارون میزنه
شاخه هامو میشکنه
دل تنها چرا تو
مثل گنجیشکا پریشون نمیشی
منو میبینیو حیرون نمیشی
چی بگم با کی بگم راز تورو
داری آتیش میگیری خون نمیشی
من که هر شب تا سحر
قصه ی عشقو تو گوشت میخونم
بازم افسانه ای،افسوس نمیشی
تو بزرگی مثل دنیای خیال آدما
دل زخمی،لاله ی دشت بلا
نکنه غصه ی لیلیو داری
واسه این قصه ها مجنون نمیشی
چی بگم ابریو بارون نمیشی
دردو میفهمیو درمون نمیشی
چی بگم !!
واقعا چی بگم !!!!!!
هیی ... سکووووووت !!
درد قلبم را به قرصی می‌توانم فرو نشاند؛ تو بگو… با درد دل چه کنم؟
چه کنم ... وای چه کنم ؟؟!!
ای چه کنم ؟؟!!
نمیدونم والا !! شما بگید !!
سارا هشت ساله بود که از صحبت پدرمادرش فهمید برادر کوچکش سخت مریض است و پولی هم برای مداوای آن ندارند.
پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمیتوانست هزینهء جراحی پر خرج برادرش را بپردازد.
سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را درآورد.
قلک را شکست. سکه ها رو رو تخت ریخت و آنها رو شمرد .فقط پنج دلار.
بعد آهسته از در عقبی خارج شد و چند کوچه رفت بالاتر به داروخانه رفت.
جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش به مشتریان گرم بود بالاخره سارا حوصلش سر
رفت و سکه ها رو محکم رو شیشه پیشخوان ریخت.
داروساز جاخورد و گفت چه میخواهی؟
دخترک جواب داد برادرم خیلی مریضِ می خوام معجزه بخرم قیمتش چقدراست؟
دارو ساز با تعجب پرسید چی بخری عزیزم!!؟
دخترک توضیح داد برادر کوچکش چیزی در سرش رفته و بابام می گوید فقط معجزه میتواند او را نجات دهد من هم می خواهم
معجزه بخرم قیمتش چقدر است.داروسازگفت:
متاسفم دختر جان ولی ما اینجا معجره نمی فروشیم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت شما رو به خدا برادرم خیلی مریض ِو بابام پول ندارد و این همهء پول من است. من از
کـــــجــا می توانم معجزه بخرم؟؟؟؟
مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت از دخترک پرسید:چقدر پول داری؟
دخترک پولهارا کف دستش ریخت و به مرد نشان داد.مرد لبخندی زد وگفت:
آه چه جالب!!!فکر میکنم این پول برای خرید معجزه کافی باشه.بعد به آرامی دست اورا گرفت و گفت من میخوام برادر و والدینت را ببینم فکر میکنم معجزهء برادرت پیش من باشه ان مرد دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود.فردای
آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت. پس از جراحی پدر نزد دکتر رفت و گفت از شما متشکرم نجات پسرم یک معجزه واقعی بود،می خواهم بدانم بابت هزینهء عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت فقط 5 دلار.
واییییی ...
نمیدونم چی بگم ...
خییلی عالی بود ...
خیلی ملس بود ...
خیلی جیز جیزی بود !!!
سلام
۱.Tamame lezathay donya vase zamaniye ke aslan entezaresho nadari va hich lezati balatar az doust dashtan nist pas hala ke entezaresho nadari douset daram
۲.
انگار پای ثانیه ها لنگ میشه وقتی دلم برات تنگ میشه!!!
۳.آسمون به دریا گفت : این بالا خیلی خوبه ? همه جا رو میشه دید ? دریا گفت :
این پایین از اون بالا هم بهتره ? چون فقط تو رو میشه دید ...
علیک سلام ...
ووووهه ... چه سیستمی !!!
اره والا ... وقتی تو کلاسی و دلت میخواد تایم تموم شه .. پاشون چلاق میشه !!!
هیی !!
۱.به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانک رو میدم!
۲. یه روز یه مرده یه چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش؛ غولش در میاد و میگه: دو تا آرزو بکن. مرده میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده. مرده یه کم میخوره؛ میگه: به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده
۳.یه بابایی واسه انتخابات کاندید میشه سه تا رای بیشتر نمیاره. وقتی میاد خونه زنش بهش میگه: میدونستم پای یکی دیگه هم تو زندگیمون هست
هیی هیی هیی ...
هیی هیی هیی ... خیلی باحال و ملسه !! هیی هیی هیی !
سلام
پسته خانم در مورد آش تو مغازه اقای دهقان شنیده بودم
سورنا جان چی میگی در مورد کلوچه های شمال والا ما که نه از اصفهان چیزی دیدم فقط شنیدیم (بعضی ها بدونند یادمون مونده ) حالا چه برسه به شمالش
پسته خانم من رفتم با خانم مرادی حرف زدم و از اقای فلاح تاییدیه گرفتم که می تونیم هرچی بخوایم بر داریم من خودم و یه سی از پسرها کنترل پروژه و کیفیت بهره وری رو برداشتیم و اقای محمودی امشب میخوان برن تهران و کتاباشونو تهیه کنن و حالا اگه شما هم میخواین زود دست به کار شین تا از مهری ها زیاد عقب نمونیم
کلاس استاتیک چی شد
علیک سلام ...
من تکذیب میکنم ... من نگفتم ... هیی هیی هیی !!
گز ِ شما که هیچ چی !! تو خونمون با نوش جونی خورده شد !! اخه دیگه نمیدیمتون واسه همین !! هیی هیی هیی !
جاتون خالی !!
توپ بود ...
نمیدونم والا ... اما فکر کنم الان دیگه دیر شده !!!
دیگه نشد دیگه چون فقط ۱۵ روز مونده بود دانشگاه هم که از ۱۵ام تعطیل شه ... بعدشم که ماه رمضون بود و دیگه نشد دیگه !!
مستان می آیند
دوزخیان می آیند
خودپرستان میروند
می پرستان می آیند
لطفا منو لینک کنید
بلی ...
همه میان و میرن ...
مهم اینه که چه جوری میان و چه جوری میرن !!
مـَشالا !!
مگر از کوچه ی انصاف درآید یوسف
ورنه سرمایه ی سودازدگان اینهمه نیست
چشم ...
چشم ...
به روی دیه ...
این تک بیتات منو کششششته !
مدیر جان باز چی شده که تایید نکردید
تازه داشت رونق می گرفت ولی اخه چرا اینطوری . . .
نکنه که برق خونتون رفته
نه والا ... هیچ چی نشده ...
کیسم منفجر شد ...
به جون ِ اسکولاری ...
داغون شد ...
Viva forever
Do you still remember how we used to be
Feeling together, believe in whatever
My love has said to me
Both of us were dreamers
Young love in the sun
Felt like my Saviour, my spirit I gave you
We'd only just begun
Hasta manana, always be mine
Viva forever, I'll be waiting
Everlasting, like the sun
Live forever for the moment
Ever searchin' for the sun
Yes I still remember every whispered word
The touch of your skin giving life from within
Like a love song that I'd heard
Slipping through our fingers, like the sands of time
Promises made every memory saved
Has reflections in my mind
Hasta manana, always be mine
But we're all alone now, was it just a dream?
Feelings unfold they will never be sold
And the secret's safe with me
Hasta manana, always be mine
چه خوب ...
از spice girls ...
همین الان میدانلودمش ...
مرسی بابت lyric ...
سلام
باز این پسته بی خبر رفت!!!!!!
(از اون شکلکای عصبانی)
علیک سلام ...
به خدا تقصیر من نیست ... درایوام سوخت ...
تازه داده بودم درست شده بودا !! نمیدونم چی شد !!
دوباره دادم واسه تعمیر ...
شرمنده دیگه ...
به خدا نمیدونم چه مرگشه ... یه دفعه ... بوف ... ودیگر هیچ !!
همیشه حرفایی بودن که،گفتنشون سخت بوده،ولی این دفه میخوام همشونو بهت بگم، پس گوش کن.
همیشه بودی تو ی دقایقم
زنده به امیده عمر شقایقم
شرایطم اینه صدای غم
میرسه به گوشم میده نوازشم
میخوره به بن بست روابطم
زندگی فصل داره وو پاییزشم
پاییز باد داره تویی آرامشم
بهار من میشه رها بشم
میشه رها بشم،میشه رها بشم،میشه رها بشم
صدام غم داره
دلم تورو کم داره
بگم آخه چن باره
دوست دارم
حرفات درد داره
چشات راز داره
آره دوباره تو نیستیو دل من تنگ شده
امیدی ندارم،آب از سرم رد شده
بازم شب شده
نفس کم دارم،درازه راه
منو تنهاییو غم سیاه
تو کوچه ی دلم رد یه آه
قطره ی اشکمی،وجودمی
بهارمی امیدمی غرورمی
تو آسمون آرزو ستارمی
قطره ی اشکمی آه منی
توی قلبمی همراه منی
آره بالایی ،خب دست کس
نمیرسه پس
واسه دل بی کس
دست در دس
شدم واقن مست (vaghan=واقن=واقعا)
بر هم بست
چشاشو پس
دست در دس
تنهام گذاشت
رفت از قصد
تو بخند با دلم
تو بمان به برم
چی اومد به سرم
ز خاطر نبرم
بیا عزیز من که امشب
میخوام بمیرمو برگ خزون شم
بارون شم
زیر چشای بازت
زیر لبای نازت
بدونم رازـ دل سنگو تا
ببوسم دو تا
روی چشای نازت
آره فدای سرت
تو خورشیدیو من اشک شبم
تا مهتابی بزنن جون به لبم
دوست دارمو تویی تاجی به سرم
روزنه ها همه تیره وو بسته
این دله شکسته
آره ساکتو سخته
توی سینه نشسته
روزای سختی رفته
بدی گذشته
ولی چیزی که تو زندگی خیلی سخته گذشته
دسای گرمت توی دسای سردم
بیا که دست تو مرهم دردم
محکومه عشق تو از زندگی تردم
زندگی کردم با یاد تو هر دم
عشقتو واسه دلم خاطره کردم
عشقتو واسه دلم خاطره کردم
ATERYAD
توضیحات:۱.مصرع"زنده به امیده عمر شقایقم" تلمیح داره به شعر" تا شقایق هست زندگی باید کرد".
۲.با ریتم رپ بخونین لطفا.
..................................................
از اولین روز نبودم با عشق تو
دیگه نمیخوام ببینم حتی چشماتو
برو برو
حتی نمیخوام ببینم اشکاتو
همه زندگیمو باختم به پای تو
دیگه دیگه
دیگه نمیخوام بیارم اسمتو
بدون بدون
که دیگه نیستم به یاد تو
*
آره دلمه که ازت خسته شد
همه درای دلم به روت بسته شد
آره رفتو مردو فقط قصه شد
میگفتی دوسم داری
چرا آخه پس چی شد
د د در به درم خدا دلشو ندارم
س س سر به سرم نذار حالتو ندارم
برو نزدیکم نیا دیگه صداتو نشنوم
میخوام بری بمیری خودم قبرتو بکنم
داد بزنی بگی که عاشقت منم
جوابتو ندمو برم ذجتو بشنوم
حالا رفتیو
تنها موندمو
غمو غصه هات
هنوز هس به یاد
صدا خنده هات
همه بوسه هات
میاد اون صدات
من بسمه دیگه خستم
نمیتونم با تو باشم دیگه اصلا
میخوام پس من
فراموشت کنم تورو من، هستم
یه دیوونه که تورو میخواستش
عشق تو هستش که دلمو شکستش
خدایا ببخشش
نمیخوام بهونه بدم به دستش
میخوام بره
بمونه
بسوزه
بتونه
بشناسه
منو
حالا رفتیو
تنها موندمو
غمو غصه هات
هنوز هس به یاد
صدا خنده هات
همه بوسه هات
میاد اون صدات
سرنوشت سیاهمو خدا نوشت
شاید نشه نوشت
همه زیبا وو زشت
که یه باره دیگه ببینمو بگم بهت
شاید یه روزی منو تو باشیم توی بهشت
شاید یه روزی منو تو باشیم توی بهشت
حالا اسم تو واسم فقط یه خاطرس
عشق تو بود که قفل لبمو بستو شکست
ATERYAD
چشم ...
به هر سیستمی که بگین میخونیم ..
تازه هد هم میزنیم ... شما فقط امر کن !!
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا،
خانه ی کوچک ما
سیب نداشت؟
واقعا !!
چرا ؟؟!!
سوال خوبی بود !!!!